جولای 15 26
امروز رفتم یک سری قلم درشت و یک مرکب قرمز گرفتم، چه حالی داد درشتنویسی!
فعلاً این را با مرکب مشکی نوشتم… خودم میدانم که حالا حالاها کار دارد تا آنی بشود که باید… فقط خوبیاش این است که اوضاع قطعاً بهتر خواهد شد! 🙂
برای دیدن نمای بزرگ روی عکس کلیک کن:
این را که مینوشتم، همهش به خاطر این «باده»اش استغفرالله میگفتم! مینوشتم «بیار باده» و در دل میگفتم «نیار باده!!» که ما اهلش نیستیم!! بعداً به خودم میگفتم: بابا! این باده اون باده نیست! حالا این ماجرای کشمکش ظاهر و باطن را به شعر درآوردم! (برای شروع بد نیست!!)
شاعری بدیدم بدین نوا شاد است:
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است
هَما منعِ ساقی نمودم بدین
که آهسته یا رادمردِ نادیده دین!
نیار باده که ما نِیایم بادهبنوش!
که باده میبَرَد از عقل و گوش، هوش
ندا داد: کِای مسکینِ ظاهربین!
به باطن درآ باده را جواهر بین!
همانی بکردم که ساقیِ مِیْ گفت
و آنی بدیدم که عالَمی میگفت:
«بیار باده که بنیاد عمر بر باد است
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است»*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* این بیت از حافظ است…
جمعه 31 جولای 2015 در 12:43 ب.ظ
خداییش شعرهاتون حرف نداره! اما یه چیزی، در زمان خود حافظ هم، عده ای با برخی اشارات و واژه های اشعارش مثل می و مطرب و ساقی و مستی و… مشکل داشتند، اما امروزه همه میدونن اینا با اون مستی و شراب خیلی فرق داره، مستی آب انگور کجا و مستی عشق خدا کجا. اصلا به نظرم قشنگی شعرهاش به کار بردن همین صنعته. که اومده با زیرکی از این لغات در جهت معنویت استفاده کرده که بفهمی عشق و مستی واقعی برای خداست باقیش هر چی که هست اصل نیست.
یکشنبه 2 آگوست 2015 در 10:11 ق.ظ
http://takamooz.com/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%AE%D8%B7-%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%82-%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C/
فیلم آموزش خوشنویسیه دو دوربینه ضبط شده هم حرکت دست و هم حرکت قلم… توضیحات استاد هم هست… خوبه… به نظرم از خیلی از اساتید خوشنویسی بیشتر چیز یاد آدم میده!
… به انگشتاش نگاه کن بیشتر مریدش میشی! استاد خط است و بندهای انگشتش ناقص… البته اصفهانی است که… دیگه دیگه!
از لایسنسش خبر ندارم گردن خودتان!
دبیرستان یه دو ترمی رفتیم و… دیگه… الان هم ماشاء الله خط مون به جایی رسیده که پشتک و بالا میاندازه تو آفتاب.سی سی!!!
– البته چهار جلسه آخرش (از ۲۴) خرابن… –
سهشنبه 4 آگوست 2015 در 12:50 ق.ظ
سلام استاد میشه لطف کنین بفرمایید که معجون ضداسترس را چطوری درست کردید.ممنون.
سهشنبه 4 آگوست 2015 در 1:57 ب.ظ
سلام.
والا من رفتم یه عطاری که مورد اعتمادمون بود، گفتم ضد استرس چی دارید؟ یه پودر هندی که ترکیبی از خیلی موارد بود داد که اسم نداشت و هر چی گفتم اسمش چیه گفت یه ترکیب هندیه. داد و گفت تا ده روز هر دوازده ساعت یک بار با سکنجوین بخور… انصافاً داروی جالبی بود. نمیدونم حالا من به خودم تلقین کردم یا واقعاً اینقدر تأثیر داشت. حالا تمام شده میخوام برم دوباره بخرم و بپرسم که آیا باید همیشه خورد یا این ده روز کافی بود؟ اگر تونستم میپرسم که چطور میشه در شهرهای دیگه تهیه کرد…
چهارشنبه 5 آگوست 2015 در 4:29 ق.ظ
استاد ممنون میشم بگین اسم عطاریش چیه و کجاست؟واقعا دنبال همچین داروی گیاهی ضد استرس هستم نتونستم پیدا کنم درست و حسابی.ممنون از راهنماییتون.
چهارشنبه 5 آگوست 2015 در 4:32 ق.ظ
استاد ما ساوه هستیم ولی خب یه مطلب بزارید که کجا و و اسم عطاری ثواب کردین.والا از هر کی هم میپرسم میگن استرس داریم نمیدونیم میریم دکتر قرص اعصاب مینویسه.
چهارشنبه 5 آگوست 2015 در 5:15 ق.ظ
آدرس رو ایمیل میکنم اما هیچ چیزش هیچ ربطی به من نداره…
چهارشنبه 5 آگوست 2015 در 9:12 ق.ظ
منتظرم ممنون.خیالتون راحت.داروگیاهی هیچ خاصیت بدی نداره.