بیچاره دوستانم! همه یا مردهاند و یا زن گرفتهاند…!!
به تازگی مسجدی در محلهمان بنا شده است.
در مسجد، پارک کوچکی تعبیه شده است.
خواهرزادهمان هر وقت که میآید خانهمان، به مادرجانش میگوید:
مامان جون! بریم مسجد…
نوشتهها و سررسیدهایی که پر شده است از نوشتههای روزانهام را مدیون سه نفر از عزیزترین دوستانم هست. هر سه در سنین نوجوانی تأکید کردند که هر چه به ذهنت میرسد جایی یادداشت کن. بعدها که بخوانی لذت میبری.
حالا اگر حرف ما تأثیر حرف آن سه دوست را دارد، به شما همان جمله را خواهم گفت: هر چه به ذهنتان میرسد، جایی یادداشت کنید. بعدها که بخوانید، لذت میبرید…
یکی از سررسیدهایم را خیلی دوست دارم. روی آن نوشتهام «الهی نامه». گهگاه هر چه را که خیلی اتفاقی به خدا میگویم، در آن یادداشت میکنم.
در نوجوانی، (شاید سن ۱۴ سالگی) و بعد از خواندن «الهی نامه» استاد حسن زاده آملی و «الهی نامه» خواجه عبد الله انصاری نوشتن الهینامهام را شروع کردم. (بد نیست شما هم این دو کتاب زیبا را تهیه کنید و بخوانید و یک الهینامه برای خودتان داشته باشید)
شاید بد نباشد به مرور آنها را هم آنلاین کنم… در هر پست تعدادی را خواهم آورد.
الهی! دست از سر کچل ما بر مدار!
الهی! راستش را بگو! چه میخواهی در ازای این همه لطف!؟
چند شب پیش، متصدی مسجد، بین دو نماز بلند شد و اعلام کرده که: مردم! قصد داریم یک «آب شیرینکن» برای مسجد بخریم. کمک کنید که خیر امواتتان یکی تهیه شود.
جالب است که دیدم یک پیر مرد دو تا پنجاه تومانی در آورد و به عنوان اولین نفر خیرات کرد. (محله، محله فقیرنشینی است)
یکی از نمازگزاران که من تا به حال در این مسجد ندیده بودمش و به نظر میرسید که مهمان باشد، با دیدن این پنجاه تومانیها و صد تومانیها، به متصدی اشاره کرد که: «من میخرم، لازم نیست پول جمع کنید»
متصدی اعلام کرد که: مردم، یک خیّر تقبل کرد که یکی بخرد، شادی روح امواتش فاتحه بخوانید…
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
چند وقت پیش در همین مسجد، یک پسربچه کوچک بعد از دعا، کتاب دعا بین نمازگزارها پخش میکرد. به یکی از پیرمردهای مسجد که رسید، پیرمرد خیرخواه، دست در جیبش کرد و یک شکلات به پسربچه هدیه داد و پسربچه لبخند شیرینی زد و تشکر کرد.
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
خواهرزاده ما، “دایی علی”اش را بیشتر از ما دوست دارد! چون هر بار که با علی بیرون میرود، علی خیرش به او میرسد و یک پفک برایش میخرد.
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
مشهد که بودیم، طی مسیر، هر گدایی که دستش را جلو علی (داداش بزرگ ما) دراز میکرد، خیرخواهی علی اجازه نمیداد که او بینصیب بر گردد.
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
اتفاقات بالا که ممکن است هر روز برای هر کسی اتفاق بیفتد، در نگاه عموم، نمونههایی از «خیر» و «خیرخواهی» معرفی شده است.
بعد از اینکه آن مردِ در اصطلاح «خیّر» اعلام کرد که «آب شیرین کن» را میخرد، به یکی از دوستان که در کنارم نشسته بود، گفتم: این شیرین کردن آب گفته میشود ضررهای جبران ناپذیری به بدن انسان میزند، درست است؟ گفت: من هم شنیدهام. گفتم اگر اینطور باشد، به نظر تو این آقا کار «خیر» انجام داده است؟ گفت: این آقا کار را به نیت خیر انجام داده. گفتم مگر هر کاری که نیتش خیر بود، خوب است؟ پس «عقل» و «منطق» و «جستجو» و «تحقیق» چه میشود؟
یا اینکه اگر مشخص شود که آن شکلاتی که آن پیرمرد هدیه کرد، چه بلایی سر دندانها و معده و روده آن بچه آورده است، آیا باز هم آن پیرمرد کار خیر انجام داده است؟
یا اینکه: شکی نیست که پفک مضرترین چیز برای بچه است، با این تفاسیر آیا میتوان علی را در این مورد، «خیرخواه» دانست؟
یا اینکه: گداپروری بزرگترین درد این روزهاست. خیلیها دیدهاند امثال علی زیادند و با وجود آنها میتوان حداقل روزی ۵۰ هزار تومان کاسبی کرد. پس چرا کار؟ چرا گدایی نه؟ و حالا خیلیها شغل شریف گدایی را پیشه کردهاند. در این حالت کمک به آن گدا کار «خیر» به حساب میآید؟
واقعاً اگر از شما بخواهند «خیر» را تعریف کنید، چه تعریفی ارائه خواهید داد؟
احساس میکنم چقدر تشخیص «کار خیر» سخت است. چرا که «خیر» و «شر» و «خوب» و «بد»، تا حدودی تعاریفی نسبی هستند. شاید نتوان به طور مطلق گفت فلان چیز خوب است یا فلان چیز بد. به طور مثال نمیتوان گفت «کشتن انسان» خوب است یا بد. چون اگر آن انسان بیگناه باشد، میشود «بد» و اگر مجرم باشد میشود «خوب». یا اینکه «بارش باران» خوب است یا بد؟ طبق آن داستان مشهور، اگر شما کوزهگر باشید، میشود بد و اگر کشاورز باشید، میشود «خوب».
از اینها گذشته، از کجا معلوم، کاری که ما مطمئنیم که «خیر» است، در آینده تبدیل به «شر» نشود!؟ فرض کنید شما از روی خیرخواهی، یک میلیون تومان به دوستتان غرض دادید. او هم یک ماشین خرید و فردا زد و خودش را یا یک انسان را کشت. آیا شما باز هم کار خیر انجام دادهاید؟
اگر بخواهم بحث را باز هم پیچیدهتر کنم، بیایید تصور کنیم پفک بد است. میدانید که پفک چون شور است، باعث سیری میشود. اگر یکی پفک بخورد و سیر بشود و بعد از آن یک غذای حرام به او تعارف کنند، اما چون به وسیله پفک سیر شده است، نخورد، آیا کسی که پفک را خریده است، کار خیر کرده است یا شر؟
یا اینکه اگر دوست شما یک نفر را کشت و آن یک نفر کسی بود که داشت میرفت ده نفر را بکشد، حالا شما کار خیر کردهاید یا شر؟
یا اینکه اگر از شما بپرسند «مریضی» خیر است یا شر، چه میگویید؟ فرض کنید بگوییم «شر» است. اگر تصور کنیم که یک نفر که از یاد خدا غافل شده است، خدا او را «مریض» میکند که غافل نشود، آنگاه مریضی خیر است یا شر؟
دقت کنید: من فقط دارم سؤالاتی را مطرح میکنم. جواب هیچ کدام را خودم هم نمیدانم. تصور نکنید دارم جواب میدهم… باید تحقیق کنم و تحقیق کنیم.
اما به نظر میرسد این نیز از مباحثی است که یک «انسان» نمیتواند به آنها پاسخ دهد. چون علم انسان محدود به زمان حال است. تصور میکنم تنها «معصوم» است که میتواند پاسخ «خدا» را در مورد این سؤالات به انسان منتقل کند.
توجه کنید که طرح کردن این سؤالات نباید شما را از انجام یک کار ناامید کند. بلکه باید این روحیه را در شما ایجاد کند که بیشتر تحقیق کنید. دنیا یعنی همین. سؤالاتی مطرح میشود و باید به دنبال پاسخ آنها بود…
—————–
پی نوشت پس از نوشتن مطلب بالا: من کمی تحقیق کردم. تاکنون نتایج خوبی گرفتم. به نظر میرسد بحث، پیچیدهتر و فلسفیتر از این چیزها باشد. این دو مطلب را بخوانید:
مراد از خیر و شر چیست؟ آیا شر وجود دارد اگر دارد زاییده کیست درحالی که خدا خالق تمام هستی مباشد؟
دنبال کتابی در این زمینه خواهم بود. شاید نمایشگاه کتاب جای خوبی برای تهیه کردنش باشد… اگر یافتم، معرفی خواهم کرد.
دیدگاههای تازه