امید من، حواست به ۲۰ سالگی، ۴۰ سالگی و ۶۰ سالگی باشد…

امید نامه, جملات مهم من هیچ دیدگاه »

امید من،

۲۰ سال اول زندگی، مهلتی‌ست به تو برای جمع‌آوری ابزار… ابزارهای رسیدن به انسانیت؛ ابزارهایی همچون سواد، شناخت، نیروی جسمانی، …

۲۰ سال دوم زندگی، فرصتی‌ست برای آزمون و خطای ابزارها. اینکه کدام را به چه طریقی به کار گیری که هم ابزار صدمه نبیند و هم سریع‌تر به مقصود برسی.

و ۲۰ سال سوم و سال‌های بعد زندگی، فرصتی‌ست که با ابزارها و تجربه‌هایی که جمع کرده‌ای حالا دیگر به مقصود برسی.

امید من، در هر مرحله‌ای که کوتاهی کنی، در مرحله بعد نقصان آن احساس می‌شود.

بکوش که از ابتدا محکم گام برداری…

تأثیر پدر و مادر…

اعتقادات خاص مذهبی من, جملات مهم من, نکته ۲ دیدگاه »

ترجیح می‌دهم به جای تلاش برای هدایت یک پسر، برای اصلاح پدرش تلاش کنم و ترجیح می‌دهم به جای تلاش برای هدایت یک دختر، برای اصلاح مادرش تلاش کنم…

 

آپدیت در تاریخ ۴ خرداد ۹۵: بفرمایید! این هم اثبات این ایده از نظر علمی در نیویورک‌تایمز:

برای اینکه به بچه‌ها کمک کنید که پیشرفت کنند، والدین آن‌ها را تربیت کنید!

در فتح یک کوه، انرژی تمام نمی‌شود، اراده تمام می‌شود‍!

اتفاقات روزانه, جملات مهم من, نکته هیچ دیدگاه »

در سفری که امسال به شمال داشتیم، رفتیم که یکی از کوه‌های رشته کوه‌های سبلان را فتح(!) کنیم.

چهار نفر بودیم. همان ابتدا، یک نفرمان گفت که من نمی‌آیم، شما بروید…

در اواسط راه، یک نفر دیگرمان برید!

چند صد قدم بیشتر به فتح کوه نمانده بود که من نگاهی به قله کردم و در دلم گفتم: خوب، تا اینجا آمدیم، بس است دیگر! حالا چه فرقی می‌کند از همین‌جا برگردیم یا تا آن بالا برویم و بعد برگردیم؟ داشتم کم‌کم انصراف می‌دادم که اراده‌ام را جمع کردم و گفتم این یک آزمایش است. اگر در همین آزمایش کوچک کم بیاورم، آن‌وقت چطور به طور مثال یک پروژه را به پایان برسانم؟ اصلاً چطور زندگی را درست به پایانش برسانم؟

چیزی که برایم جالب بود این بود که انرژی کافی برای ادامه دادن داشتم (نشان به آن نشان که بالاخره تا قله رفتم) اما چیزی که مانع می‌شد، اختلال در اراده بود! همه آن‌هایی که به بالا نرسیدند هم انرژی کافی داشتند اما اراده‌شان با کمرنگ شدن یا ناچیز دانسته‌شدن هدف کم شده بود.

به هر حال، به قله رسیدیم و چه لذتی بردیم! چقدر حیف می‌بود که وسط راه جا می‌زدم!

hamid_sabalan

ببین کمپ کجاست و ما کجاییم!!؟

کوهنوردی خیلی درس‌های دیگری دارد؛ از جمله اینکه: بین ما چهار نفر، آن کسی که تجربه کوهنوردی‌های بسیار زیادی را داشت از همه زودتر به قله رسید در حالی که در ابتدا و در بین راه، همیشه عقب‌تر از همه بود و به آرامی و با حوصله راه می‌آمد! او خیلی خوب می‌دانست که از کجاها عبور کند که با کمترین انرژی پیش برود…

به هر حال، کوهنوردی شاید بهترین چیزی است که تا به حال تجربه کرده‌ام.

زمانی که بچه‌های مسجد و پایگاه را اردو می‌بردیم کوهنوردی، بهترین اردوها از آب درمی‌آمد! دو دسته می‌شدیم، یک دسته زیر نظر من و یک دسته زیر نظر یکی از دوستان بزرگ‌تر از من و قرار می‌گذاشتیم که برویم دشمن فرضی که بالای کوه است را محاصره و غافلگیر کنیم. حال و هوای خاصی داشت. بی‌سیم‌های بسیج را هم می‌بردیم و با هم با بی‌سیم در ارتباط بودیم و یک حال و هوای جنگی ایجاد می‌کردیم که نگو و نپرس!! (ایمانِ۴، ایمانِ۵، ما در صد متری دشمن هستیم. با فریاد «یا حسین» به دشمن حمله می‌کنیم…!!!!)

بعد که می‌آمدیم، یک نماز جماعت (ظهر) می‌زدیم (امام جماعت نداشتیم، بنابراین، من خودم پیش‌نماز می‌ایستادم)، بعد می‌رفتیم ناهار. ببین چه غذایی تعبیه کرده بودیم؛ غذای مورد علاقه من: یک سیب زمینی و یک تخم‌مرغ پخته، یک گوجه‌ی خرد شده، یک خیارشور، کمی مغزگردو و… یک صفایی داشت که هنوز حال و هوایش در مغزم است!

 

خلاصه، فکر می‌کنم کسانی که با پروژه‌های کاری درگیر هستند، باید هر بار به کوهنوردی بروند که اراده‌شان محکم شود…

برای پیشرفت، باید در برابر بیش‌رفت ایستاد!

امید نامه, جملات مهم من ۲ دیدگاه »

امید من، گاهی برای پیشرفت باید در برابر بیش‌رفت بایستی…

ـــــــــــــــــــــــ

چند شب پیش یک جلسه با یک بنده خدایی داشتیم و ایشان تلاش می‌کرد که ما را متصل کند به یکی از اقوام کله‌گنده‌اش در تهران و حرفش این بود که «فرصت خوبی برای پیشرفت است!»

حرف‌ها و توضیحات وسوسه‌کننده‌اش که تمام شد، گفتم: از آشنایی با ایشان قطعاً خوشحال خواهم شد اما حقیقتش را بخواهید من موافق توسعه کارهایمان نیستم. من از دنیا یک زندگی ساده در یک اتاق دوازده متری می‌خواهم که هر وقت خواستم کار را تعطیل کنم و بروم به تفریح و مسجدم برسم… اگر قرار بود به این ماسماسک‌ها دل خوش کنم، از بهترین جاهای این مملکت پیشنهاد همکاری داشته‌ام… و یک سری چیزهای دیگر که فعلاً نمی‌شود گفت…

به هر حال، معتقدم یکی از بزرگ‌ترین دام‌ها در راه پیشرفت، همین بیش‌رفت است! اینکه در یک زمینه آنقدر بیش بروی که تمام وقت و فکرت را مشغول کند و ده‌ها زمینه دیگر که می‌توانستی پیش بروی را از دست بدهی…

اگر بدانی چطور پشت صحنه از بیش‌رفت‌ها در هر بخش از مجموعه جلوگیری می‌کنم… مثل حالا که با اجازه‌ات یک ماه (تا ابتدای مهر) می‌رویم به خاموشی سوم وبلاگ. دلیل؟ خوب، مشخصاً دارم اینجا بیش‌رفت می‌کنم، باید یک جاهای دیگری در این یک ماه پیشرفت کنم و از طرف دیگر، اینجا دارد خیلی شلوغ می‌شود و می‌دانی که من از شلوغی فراری‌ام! 😉

(پست‌ها در این مدت خصوصی خواهد بود تا إن شاء الله یک ماه دیگر ببینیم چه می‌شود. فعلاً خداحافظ دوستان)

انتقاد

جملات مهم من, نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...) هیچ دیدگاه »

از این جمله که در این مطلب بود خیلی خوشم آمد:

http://aftab.cc/article/1307

با کمی تغییر اینجا می‌نویسم:

نود درصد کسانی که بر شما نقدی دارند، دلشان از جای دیگری پر است.

واقعاً جمله مهم و اساسی‌ای هست. قدرش را بدانید…

چند جمله مهم

جملات مهم من هیچ دیدگاه »

یک دسته ایجاد کرده‌ام که برخی جملات مهم که در مطالب مختلف به کار می‌برم را اینجا قرار دهم که بتوانم راحت‌تر پیدایشان کنم و به آن‌ها ارجاع دهم.

برخی‌هایش را فعلاً در این پست جمع می‌کنم:

«اگر نمی‌توانید شرایط را با هدفتان تطبیق دهید، حداقل هدفتان را با شرایط‌تان تطبیق دهید!» در مطلب «Dor ؛ نرم افزار کتاب‌خوان تدریجیِ دُر ؛ محصول جدید آفتابگردان، آماده دانلود!»

(این جمله از آن جملات مهم و یکی از عوامل موفقیت است. اینکه مثلاً تو نمی‌توانی از کامپیوتر دل بکنی و درس بخوانی، خوب مشکلی نیست درس خواندن را طوری تغییر بده که بشود با کامپیوتر انجام داد. نمی‌توانی یک وقت مجزا برای حفظ قرآن اختصاص دهی؟ خوب نماز که می‌خوانی قرآن را در آن تکرار کن تا حفظ شوی. و ده‌ها مثال دیگر…)

 

«دانستن چیزهای پراکنده و ناقص در مورد یک موضوع، ضررش بیشتر از ندانستن چیزی در مورد آن موضوع است!» در مطلب «خام‌گیاهخواری ایده‌ای دیگر در تغذیه»

(این هم از آن نکات مهم است! اصلاً اینکه بعضی بچه مذهبی‌ها وسواس در قرائت و وضو و … می‌گیرند اما مثلاً یک طلبه اینطور نمی‌شود به خاطر همین است…)

 

«دنیای آینده دنیای وب برای موبایل است» در مطلب «آپدیت ۳.۴ برای تستا»

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها