مارس 13 07
امید من! نکند فکر کنی در مسجد از شر شیطان در امانی که شیطان حتی برای مستخدم و آبدارچی مسجد نیز راه خاص او را دارد!
آبدارچیای را میشناسم که در این ۱۵ سالی که من او را شناختهام، یک بار هم دعای توسل و کمیل و ندبه و زیارت عاشورایی که در مسجدشان تشکیل شده است را نخوانده و در جلسهی دعا حاضر نبوده! چرا؟ چون شیطان به او القا کرده که چای دادن ثوابش بیشتر است و او وظیفهاش همین کار است!
مداحی را میشناسم که یک بار هم بر مظلومیت حسین نگریسته! چون وقتی میخوانده است، شیطان القا کرده که اگر گریه کنی گلویت میگیرد و وقتی مداحی دیگران را گوش میکرده به اشعار و نوع خواندن او توجه میکرده و خوبیها و بدیهای مداحی او را در ذهن بررسی میکرده.
امام جماعتی را میشناسم که بعد از نماز، برای دعاها و زیارات نمیماند و سریع مسجد را ترک میکند چون شیطان به او القا کرده که میتواند از وقتش در منزل بهتر استفاده کند و یا حال و هوای بهتری داشته باشد… (و من میدانم که در منزل فرصتی برای خواندنشان برایش پیش نمیآید…)
مارس 13 06
انسان اگر فکر میکند بهانهای برای شکر ندارد، باید حتماً یک بار دعای اول صحیفه سجادیه را بخواند… من تازه فهمیدهام این صحیفه چه تحفهایست…
به هر حال، بهانه نوشتن این مطلب، بخشی از اواخر دعای اول بود که حیفم آمد اینجا درج نکنم و در آینده هر بار با خواندن آن اشک نریزم:
الحمد لله الذی… أمَرَنا لِیَختَبِرَ طاعتَنا،
ستایش خدایی را که ما را به کارهایی فرمان داد تا فرمانبرداریمان را بسنجد
و نَهانا لیَبتَلیَ شُکرَنا
و از کارهایی نهی فرمود تا شکرگزاریمان را بیازماید.
فحالَفْنا عنْ طریقِ أمرِه و رَکِبْنا متونَ زجرِه، فَلَم یَبْتَدِرْنا بعقوبَتِه و لم یُعاجِلنا بِنِقْمتِه
پس از آن، چون از فرمانش سرپیچیدیم و بر مرکب نافرمانی او نشستیم، در کیفر دادن ما عجله نکرد و در انتقام گرفتن از ما شتاب نورزید
بل تَأنّانا برَحمتِه تکَرّماً و انْتَظَرَ مُراجِعَتَنا بَرأفَتِه حِلماً
بلکه از سر بزرگواری، با رحمت خود با ما مدارا کرد و با مهربانی و بزرگواری بازگشت ما را به انتظار نشست… 🙁
مارس 13 02
حنانه جان، دخترم،
برخی گناهان، دنبالهدار هستند…
اگر خودت را برای نامحرم آراستی، نه اینکه همان چند دقیقه که در حال آرایش بودی، مرتکب گناه شدی، که هر قدم که در کوی و برزن بر داری بر بار گناهات افزوده میشود.
و اگر برای خدا چنین نکردی، هر گام که بر میداری بر نورانیت خودت و زندگیات و پروندهات افزوده میگردد.
حنانهام، من تو را در انتخاب یکی از این دو، آزاد میگذارم اما التماست میکنم که به خاطر امیدمان و امیدهایمان راه دوم را برگزینی…
امید من، پسرم،
هر نگاه حرام و هر کلام و دوستی حرام با نامحرم که من و تو داشته باشیم، حنانهمان را بیشتر به خطر انداختهایم و من مطمئنم که تو طاقت لحظهای آزار او را نداری، همانطور که من ندارم.
امید من،
عزتت را حفظ کن. مباد حتی لحظهای به دختری که خودش خودش را ارزان فروخته نگاه بیندازی.
ارزش تو بالاتر از آن است که مجذوب کسی شوی که برای خودش ارزشی قائل نیست…
فوریه 13 28
کوچکتر که بودیم دعا میکردیم خدایا! کی بزرگتر و عاقلتر میشویم!؟ خسته شدیم از بس شیطان از طریق حماقتهای کودکانه در ما نفوذ کرد!
حالا که بزرگتر و عاقلتر و جوان شدهایم، میگوییم خدایا! کی بزرگتر میشویم؟ خسته شدیم از بس شیطان از طریق شهوتهای جوانی در ما نفوذ کرد!
تازگیها پیرمردی را شنیدم که میگفت: خدایا! کی میبریام؟ خسته شدم از بس شیطان از طریق ناتوانیهای پیری در من نفوذ کرد!؟
امید من!
هرگز تصور مکن که فردا شیطان را کم کار از امروز خواهی یافت … هر روز صبح که بر میخیزی جنگت با او آغاز میشود و تا شب که میخوابی ادامه دارد … پس مخواه که زودتر به فردا برسی که فردا نیز همین آش است و همین کاسه …
فوریه 13 28
یکی از دوستانم که حدود ٧٠ سال سن دارد، هر بار که ما را میبیند، از زرنگی هایش میگوید و بعد، دستی به ریش هایش میکشد و میگوید: بله، این ریشها را در آسیاب سفید نکردهام!
تازگیها فهمیدهام او ده سال پیش در مرکز پخش آرد کار میکرده و از ده سال پیش تاکنون هم در یک شرکت تولید رنگ!!
نمی دانم چرا دیگر حرف هایش را مثل قبل قبول نمیکنم!
فوریه 13 28
امید من! به دنبال آرامش، زیبایی و قدرت مطلق مباش که کسی که این دنیا را آفرید، برای زیباترین موجود دنیا (طاووس)، زشتترین صدا را قرار داد، بزرگترین موجود (وال) را وابسته به کوچکترین موجود (پلانکتون) قرار داد و آرامش باهوشترین موجود (انسان) را با کودنترین موجود (پشه) به هم زد…
همه و همه نیست مگر برای آنکه انسان بداند دنیا جای رسیدن به کمال مطلق نیست!
فوریه 13 19
امید من!
به طفلی نگاه کن… بهترین استاد، بهترین کتاب، بهترین شرایط نتواند به او حتی کلمهای بیاموزد! چند ماهی که گذشت تازه زبان باز میکند، چند سالی که گذشت تازه راه رفتن میآموزد، چند سال بعد یاد میگیرد، چند سال بعد خیلی بهتر یاد میگیرد…
اگر گنجایش چیزی را نداشتی کمی به خودت مهلت بده. هیچ گاه عجله نکن حتی در عبادت…
کسی که تازه نمازخوان شده است چگونه میتواند حتی نافلههای شب را هم بخواند. مدتها باید فقط نماز بخواند، مدتی بعد بخشی را به جماعت میخواند، مدتی بعد نافله عشا را اضافه میکند، مدتی بعد نماز زیبای غفیله را میخواند، مدتی بعد یک رکعت نافله شب (وتر) و شاید دهها سال طول بکشد تا برسد به گنجایش خواندن کل نماز شب و نافلهها و عبادات دیگر…
پس، هرگز در ابتدا به حال کسی که بعد از سالها عمر به مرحلهای رسیده است که تمام نافلهها را میخواند و مکروهی از او سر نمیزند غبطه مخور و به خودت مهلت بده تا با اصرار به آنچه فعلاً در توان داری به آنجا برسی 😉
دیدگاههای تازه