امید من، نگرانی‌هایت را می‌خرم… چند؟

امید نامه, نکته هیچ دیدگاه »

امید من، می‌بینم که دائم نگرانی… نگران از آینده؛ نکند آنی نشوی که باید… نگران از گذشته؛ نکند آنی نبوده‌ای که می‌بایست… می‌خرم… این ترس‌های مقدس و نشانه‌های ایمان را می‌خرم. همه را می‌خرم. بگو چند؟

امام صادق(ع): همانا مؤمن در میان دو ترس قرار دارد: میان ترس از زمانی که از عمرش گذشته، و نمى‌داند خدا با او چه مى کند (آمرزیده است یا معاقب) و ترس از زمانی که از عمرش باقى مانده و نمى‌داند، خدا درباره او چه حکم مى‌کند (کى مى‌میرد و چه پیش خواهد آمد).

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکی از آرامش‌بخش‌ها در برابر نگرانی‌ها نسبت به آینده همین حدیث است… وقتی بدانی این نگرانی‌ها در همه مؤمنان نه تنها هست بلکه باید وجود داشته باشد، آرام می‌شوی. این نگرانی‌ها مقدس است…

امید من، با زنان جدی باش که این برای هر دو اطهر است…

امید نامه ۲ دیدگاه »

امید من، زنان (نامحرم) خطرناک‌ترین موجودات روی زمین هستند! هرگز بدان‌ها نزدیک مشو. هرگز با آن‌ها شوخی مکن، هرگز در مقابل آن‌ها رفتاری جز رفتار جدی و رسمی از خود بروز مده (و اغلُظ علیهنّ!) که این برای تو و آن‌ها اطهر است. چه بسیار دختران و حتی زنان شوهردار که به شوخی‌ای دلداده شده‌اند و…

امید من، خلاصه بگویم: زنان، شوخی سرشان نمی‌شود!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این چیزی است که بعد از سال‌ها تحلیل رفتار دختران و زنان دانشجو دستگیرم شده.
عجیب است که گاهی شنیده‌ام که زنی که شوهر دارد هم گاهی با یک یا چند شوخی و خنده، دلداده دانشجوی دیگری شده است و زندگی‌هایی که از هم پاشیده…

همین است که مدتی هست که دیگر خودم هیچ مؤنثی را جز با «خانم فلانی» خطاب نمی‌کنم و تا جایی که بتوانم در کلاس‌ها شوخی و مهربانی نمی‌کنم و جالب است که از وقتی ترجیح داده‌ام مراوداتم با مؤنث‌ها به صفر نزدیک شود و به جای مؤنث‌ها از مذکرها در کارها و پروژه‌ها کمک بگیرم، آرامش روحی و جسمی عجیبی پیدا کرده‌ام و با آسودگی خاطر و سرعت بسیار بیشتری کارها را پیش می‌بریم.

 

احادیث در زمینه شوخی با نامحرم، وحشتناک است:

۱- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر کس با یک زن نامحرم دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر به محشر وارد می‌شود و خداوند دستور می‌دهد که او را به آتش جهنم بیفکنند، و هر کس با یک زن نامحرم شوخی کند، در مقابل هر کلمه حرامی که به او گفته است، هزار سال حبس خواهد شد.

۲- امام صادق علیه السلام:
رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه – که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید.

۳- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
در مورد زنان مردم عفت بورزید تا دیگران نیز در مورد زنان شما عفت بورزند و زنان شما از تعرض نامحرمان در امان بمانند.

۴- یکی از راویان می‌گوید در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه‌السلام) شتافتم،
امام باقر علیه السلام فرمود:
آن که (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره‌ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود:
تکرار نکن.

امید من، صلاح در آرامش است…

اعتقادات خاص مذهبی من, امید نامه هیچ دیدگاه »

امید من، اگر برای رسیدن به یک خیر، بین دو راهی‌ای ماندی که یکی با آرامش (عدم عجله) همراه است و یکی عجله، صلاح خداوند (معمولاً) در راهی است که «عدم عجله» در آن است.

ــــــــــــــــــــــــــ

گاهی مثل امروز بین دو راه گیر می‌کنم: اگر بخواهم به راهپیمایی برسم باید قید غسل جمعه و آرامش را بزنم و عجله کنم که برسم و راه دیگر این است که بدون عجله بروم غسل کنم و با آرامش راه بیفتم. اگر به شروع راهپیمایی رسیدم که خوب، اگرنه در همان مسیر خودم راهپیمایی می‌کنم تا برسم… از این دو راهی‌ها زیاد است… معمولاً راه باآرامش را انتخاب می‌کنم و بعد می‌بینم خداوند شرایط را طوری تنظیم می‌کند که به آن کار خیر به‌موقع برسم! مثل امروز که با آرامش رفتم و دیدم دقیقاً به شروع حرکت مردم رسیدم (من فکر می‌کردم ساعت ۱۰ راهپیمایی شروع می‌شود ولی ظاهراً اعلام کرده بوده‌اند که ساعت ۱۱ است! و ۱۰:۳۰ حرکت کردند… یعنی درست است که باید دیر می‌رسیدم اما شرایط طوری تغییر کرد که به‌موقع رسیدم…
نمونه‌هایش زیاد است. مثلاً: الان بمانم و سخنرانی مسجد را گوش کنم و بعد بروم خانه به درس و کارها برسم یا بنشینم با آرامش سخنرانی را گوش کنم و بعد بروم؟ مثل همین حالا که برادر بزرگ‌تر عجله داشت و زود بلند شدیم، می‌آییم، دقیقاً به همان اندازه‌ی سخنرانی در ترافیک بودیم! اما اگر با آرامش می‌نشستیم و بعد می‌آمدیم، علاوه بر احترام به مجلس حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فیض بردن از سخنرانی، وقتی می‌آمدیم، می‌دیدیم هیچ کس پشت ترافیک نیست و چه بسا چراغ هم به محض رسیدن ما سبز است! (حالا می‌خواهی باور کن، می‌خواهی باور نکن!!)

جوانا رهِ طاعت امروز گیر…

خطاطی‌های من یک دیدگاه »

یک قلم تمیز در بین قلم‌هایم پیدا کردم که نمی‌دانم چرا قبلاً ندیده بودم! یعنی کیف می‌کنم از نوشتن با آن!

پری‌روز هم یک قلمتراش معرکه خریدم که امشب به دستم می‌رسد و می‌توانم یک سر و سامانی به قلم‌هایم بدهم. خسته شدم از بس با قلم پهن‌شده نوشتم!

ببین چقدر فرق می‌کند (روی عکس کلیک کن/ به لبه‌های تیز الف‌ها دقت کن، نشان از قلم تازه می‌دهد):

من أصبح و لم یهتم بأمور المسلمین…

خطاطی‌های من یک دیدگاه »

هر کس شب را صبح کند و در تلاش برای رفع امور مسلمانان نباشد، مسلمان نیست…

با این مرکب که می‌نویسم، نمی‌توانم خرابکاری‌ها را اصلاح کنم چون به سرعت خشک می‌شود و از طرفی کوچک‌ترین دستکاری خودش را نشان می‌دهد…

به هر حال، یک امیدهایی هست ?

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها