باز هم موسم امتحانات و نمرهدهی رسید و مصیبت شروع شد!
آدم نمیداند به حرف که گوش کند!؟
شب یلدا داییام میگفت: دایی جون! به همه نمره بده! من خودم شاید اگر آقای فلانی، دبیرمون، در دبیرستان بهم نمره میداد، درس رو ول نمیکردم! الان هر وقت میبینمش حالم ازش به هم میخوره! همهش نفرینش میکنم!
آدم میبیند خداییش راست میگوید! من خودم از چند استادم بیزار بودم و تقریباً هنوز هستم چون ناجوانمردانه نمره دادند و یا مثلاً ۵ سال پیش یک دانشجو داشتم که اوج استعداد بود! استعدادش را ترمهای قبل بهم ثابت کرده بود اما یک ترم دیدم کلاسها را نصفه و نیمه آمد و نهایتاً نمره قبولی نگرفت. دلیلش را پرسیدم، فهمیدم که مشکلات خانوادگی داشته (پدر و مادرش میخواستند از هم جدا شوند). با توجه به آن پیشزمینه که از اون داشتم و ترم آخر هم بود، به او گفتم چون میدانم استعدادش را داشتهای ولی مشکل داشتهای نمره قبولی میدهم و نمره دادم که معطل آن درس نشود…
باور میکنی ۵ سال است هر عید و عزایی که باشد با پیامک من را یاد میکند!؟ منتظرم زودتر از همه پیامک او برسد!
***
از آن طرف، میبینم نمره الکی ندادن، باعث شده بسیاری از دانشجویانی که انداختهامشان ترمهای بعد بترسند یا به غیرتشان بربخورد و آنقدر مطالعه کنند که روی من را کم کنند! باور کن! مثلاً این ترم، افرادی که ترمهای قبل انداخته بودم آنقدر خودشان را به آب و آتش میزدند که من خجالتزده شدم! و البته که نهایتاً خودشان از تلاششان لذت میبرند و راضی میشوند.
از این که بگذریم، اصلاً قانون و وجدان و دین اجازه نمیدهد که یکی که برگه سفید تحویل میدهد را قبول کنی!
خلاصه، نهایتاً به این نتیجه میرسم که سختگیر باشم هر چند که اگر ببینم شرایط یکی اضطراری است و تلاشش را کرده اما بیشتر از این دیگر نمیتواند، راه بیایم…
این سختگیری هم شرینیها و دردسرهای خودش را دارد!
همان میشود که اول ترم به همهشان میگویم: اگر دانشجوی خوب و درسخوانی باشید، نهایتاً معتقد خواهید بود که نیرومند بهترین استاد عمرتان بود! اما اگر دانشجوی تنبل و از-زیر-کار-در-رو باشید، آنقدر اذیتتان میکنم که معتقد خواهید شد که نیرومند بدترین استاد عمرتان بود! (در حد کابوس!!)
مثل این دانشجوی شاگرد اول (و دهها نمونه دیگر که همه را در ایمیلم، برچسب زدهام) که بندهی خدا نمیداند من اینترنت را به اسم و فامیل خودم حساس کردهام که هر کجا صحبتی در موردم بشود به من اطلاع داده شود! و در توئیترش هر بار چیزهایی در مورد من مینویسد:
و یا از آن طرف، آن دانشجوی … که چند وقت پیش یک نامه نوشته بود و بیانصاف، چه چیزها که پشت سر من نگفته بود!! تا یک هفته در کما بودم! (بماند که خلق الله ما را میشناسند و مسؤولین، خودشان جواب نامه را داده بودند و نوبت به من نرسید که با اینکه اسم و فامیلش را ننوشته بودم، اما بگویم که آن دانشجو کیست و چرا آن نامه را نوشته!)
***
از این بحث که بگذریم، این رفتار را انسانها نسبت به خدا نیز دارند: هر کس که بیشتر تلاش میکند و هر چه خدا گفت گوش میکند، از او بیشتر راضی میشود و دائم از او تشکر میکند. اما کسی که دائم به فکر فرار از زیر بار مسؤولیت است و میخواهد آزاد باشد، میشود مثل این کاربر و شاید صد نفر مثل او که با جستجو وارد این مطلب شدهاند «یا خدایی وجود ندارد و یا اگر هست، کر است!» معتقد میشود که:
خدایی ک پیامبرا و این آخوندا واسه ما تعریف کردن اصلا وجود نداره کسی ک اسمشو گذاشتید خدا ن میشنوه ن میبینه ن کسی رو بدبخت میکنه و ن کسی رو خوشبخت چون اصلا وجود نداره ک بخواد این کارا رو بکنه شماهام وقتتونو بااین خدای خیالیتون تلف نکنید…
یا این یکی:
واقعا نظراتی ساده لوحانه داشتید. اولا چرا خدا جبرا ما را خلق کرده؟ ثانیا به فرض مثال که این سختی ها به خاطر اجر اخروی باشه، چرا باید اجبارا در این امتحانا قرار بگیریم؟؟ مثل استادی که اجبارا امتحانی سخت از شاگرد می گیرد و می گوید اگر قبول شده جایزه و اگر نه عذابی سخت… لعنت به خدایی که انتزاع ذهن است و هیچ هویت واقعی ندارد…
دیدگاههای تازه