آرزو میخواه لیک اندازه خواه!

خطاطی‌های من دیدگاهتان را بیان کنید

با این آرزوهای بلند و بالا که من دارم، وجود یک جمله در مقابل چشمانم که حکم یک نوع متعادل‌کننده را داشته باشد، لازم است! بنابراین از روی سرمشق‌های استاد امیرخانی این را با قلم درشت نوشتم و روی قفسه‌ها گذاشتم:

http://download.aftab.cc/img/hamid/aarezoo.jpg

البته این یکی را بیشتر می‌پسندم و خیلی بهتر از آب درآمده:

http://download.aftab.cc/img/hamid/aarezoo2.jpg

 

چند روز پیش دیدم برادر بزرگ‌تر کنار اسباب خطاطی من که نشسته، هوس کرده که یکی دو کلمه بنویسد. ببین چطور نوشته!! (بالایی از اوست و پایینی‌ها را من برایش غلط‌گیری کرده‌ام!!)

http://download.aftab.cc/img/hamid/ali_and_me.jpg

می‌خواستم بدهم خواهر هم زیر این‌ها بنویسد که سه نسل مختلف خطاطی را داشته باشیم!

باور می‌کنی من هم اولین خطهایی که (البته در سنین دوازده سیزده سالگی) نوشتم شبیه آن بالایی بوده!؟

 

 

یاد یک جمله از استاد افتادم: به دو عکس اول (آرزو میخواه) دقت کن. آن جمله دوم برای چند روز پیش است و جمله اول برای امروز. یعنی چند روز پیش من تقریباً «عالی» نوشته‌ام و امروز می‌شود گفت «بد». هر وقت هنرآموزها این گلایه‌ها را به استاد می‌کردند، ایشان می‌گفت: نستعلیق اسب سرکش است!

بیشتر منظورش این بود که اگر یک لحظه کمندش را رها کنی تمام است! باید شش دانگ حواست باشد…

یک منظورش هم این بود که اصلاً این خط آرام و قرار ندارد! یعنی واقعاً‌ نمی‌دانی چه موقع خوب می‌نویسی، چه موقع بد می‌نویسی؟ چطور آن خوب را نوشتی؟ چطور دوباره آن‌طور بنویسی!؟ اساتیدی که چند ده سال است می‌نویسند هم همینطورند. یعنی گاهی می‌بینی چقدر ضایع نوشته و گاهی چقدر لذیذ!

تا به حال سه تا خط (شبه‌تابلو) به در و دیوار زده‌ام. واقعاً عالی است که انسان هر بار خودش یک سری جمله بنویسد و به دیوار اتاقش بزند. نمی‌دانی چقدر لذت دارد.

برای تابلو بعد می‌خواهم جمله‌ای بنویسم که شک ندارم از لذت دلت می‌خواهد تو هم به دیوار اتاقت بزنی… صبر کن و ببین 😉

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها