عجب مقالهای بود این مقاله:
پروندههای نیمهباز را ببندید تا درهای موفقیت باز شود
محض احتیاط برای آینده «اینجا» هم قرار دادم…
دقیقاً مقابلم، کنار مانیتور یک لیست ۱۲ تایی از پروژهها و یک لیست ۱۰ تایی از کارهایی که ناتمام است قرار دارد! مدتهاست که خودم به این نتیجه رسیده بودم که وجودشان جلو چشمم کمی آشفتگی در ذهنم ایجاد میکند… این مقاله هم مؤید آن شد… دقیقاً درک میکنم چه میگوید!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* یکی از نعمتهایی که خدا ممکن است به یکی بدهد این است که در راستای نیازش، ابتدا یک مشکلی را ایجاد کند تا با تمام وجودش آن مشکل را لمس کند، سپس خود خدا کمک کند که او به راه حل آن مشکل برسد، بعد، برای تأیید اینکه او بفهمد مسیر را درست آمده و درست فهمیده، یک مؤید به او نشان دهد… معتقدم خداوند برای اجرایی کردن «العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء» (علم، نوری است که خدا در قلب هر کس بخواهد قرار میدهد) از این روش استفاده میکند.
مثلاً بدون اینکه تو در مورد گرافیک و روانشناسی چیز علمیای مطالعه کرده باشی، از درون تشخیص میدهی که لوگوی فلان شرکت به فلان دلایل جذاب نیست. بعد از مدتی میبینی بله، آن شرکت لوگویش را به خاطر همان علتهایی که تو بدانها از درون رسیدی، تغییر میدهد!
اصلاً معتقدم یکی از تفاوتهای شیعه ایرانی با یک غربی همین است! او به خواست خدا از درون به برخی علوم و درکها میرسد اما غربی چون خدا را ندارد و خدا آن علم را در قلبش قرار میدهد، باید صبر کند تا بعد از کلی تحقیق و امثالهم به آن برسند!
مثلاً یک خدمات از یک شرکت بزرگ مثل مایکروسافت میبینی و تو با اینکه نه در آن شرکتی و نه علم مربوطه را مطالعه کردهای، میفهمی که این خدمات با شکست مواجه میشود. بعد از مدتی میبینی آنها به همان دلیل آن خدمات را متوقف کردهاند. بعد برسی میکنی میبینی چرا متوقف کردهاند؟ چون یک متخصص در آن زمینه تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده که آن خدمات فلان ایراد را دارد و بهتر است متوقف شود! تو میگویی خوب این را که من روز اولی که آن خدمات را دیدم فهمیدم!؟ چرا آنها با آن همه کارشناس و عظمت نفهمیده بودند؟ این همان نوری است که خدا در قلب یک بیخدا قرار نمیدهد…
دیدگاههای تازه