دردسرهای بزرگ شدن

اتفاقات روزانه, خاطرات دیدگاهتان را بیان کنید

این روزها اینترنت برایم خیلی ناامن شده. دلیل اصلی آن هم شاید کمی بزرگ شدن مجموعه باشد.

یعنی آنقدر بازدیدکننده‌های مختلف از کشور و شهر وارد سایت می‌شوند که کوچک‌ترین و مخفی‌ترین بخش‌های سایت هم تحت نظارت و مطالعه بسیاری از افراد است. بنابراین ساده‌ترین جمله‌ای که می‌خواهی بنویسی باید ذهنت پیش هزار نفر برود که نکند به او بربخورد یا او بخواند و دردسر شود…

یک دفعه به تو خبر می‌رسد که رئیس فلان اداره یا دانشگاه در مورد یکی از مطالب منتشر شده در سایت تو صحبت می‌کرده…

حتی برادر و خواهر و فامیل خودم هم حتی مطالب وبلاگ را می‌خوانند و این یعنی دیگر مثل گذشته نمی‌شود صحبت کرد. برای هر جمله‌ای که می‌گویی باید کلی سین جیم شوی… 🙁

همیشه از این وضعیت هراس داشتم.

قدیم‌ها در خلوت خودمان چیزهایی می‌نوشتیم و چند نفری که می‌دانستیم می‌خواندند و تمام. حالا تا می‌آیی یک مطلب آموزنده در مورد یک دانشجوی ناشناس یا یک فامیل به صورتی که شناخته نشود بگویی، می‌بینی همان دانشجو یا فامیل، مطلب را خوانده و ناراحت شده…

اکثر اوقات مجبور هستم خیلی از مطالب را خصوصی ارسال کنم که فقط خودم در آینده بتوانم بخوانم و حکم دفتر خاطرات را پیدا کند.

خلاصه که از این لحاظ، در بد دورانی گیر افتاده‌ام…

۳ پاسخ به “دردسرهای بزرگ شدن”

  1. gentleman گقت:

    سلام

    قشنگ گفتی
    امید به این‎که دیگران این مطلب را بخوانند و کمتر سین‎جین کنند
    شما هم همون آق حمید باشی بدون در نظر گرفتم حواشی

  2. _____ گقت:

    واقعا خیلی بده!ما یه وبلاگ ساده داریم نه به امنیت اهمیت می دیم نه مسائل دیگه ولی همینکه خیلی ها می خوننش باعث میشه کلی از حرفامون سانسور بشه یا اینکه رمزدارش کنیم!هیچی مثل قلمو خودکار خودمون نیست!من که ترجیحش میدم!

  3. _____ گقت:

    بــــــــــــــــــــــــله!

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها