حنانه جان، دخترم، تا این لحظه قریب به هزار شاگرد مؤنث (دختر و زن) داشتهام و تک تکشان را از لحاظ وضع ظاهر و درس و زندگی زیر نظر داشتهام.
به تو اطمینان میدهم که موفقترین، آرامترین و محبوبترینهاشان، محجبهترین و مذهبیترینشان بودهاند.
ای کاش میشد برایت درد و دلهای بد حجابترینهاشان که قبل از طلاق برایم نوشتهاند را اینجا بگذارم!
نمرات افتضاح “حواس پرت”ترین هاشان را بنویسم. .
حنانه جان، چشمانت را خوب باز کن! نکند خوابت ببرد! هر روز چندین بار به خودت آهسته سیلی بزن و از خودت بپرس: بیداری؟ حواست هست؟ میبینی؟ نکند بخوابی …
فعتبروا یا أولی الابصار (عبرت بگیرید ای صاحبان دیدههای باز)
_________
همین حالا شاید ده نمونه خوب و بد در ذهنم هست اما نمونه اخیر را میگویم:
در یکی از دانشگاهها تقریباً هر هفته در راهرو نگاهم به یک دانشجوی ولگرد میافتاد که وضع بسیار افتضاحی داشت! لباس بسیار تنگ، آستینهای بالا زده (که لابد بگوید ما خانهمان “مو-بر” داریم) و …
چند بار با خودم گفتم این اگر دانشجوی من میبود قطعاً سر کلاس راهش نمیدادم چون حواس همه را پرت میکرد … روز امتحان عملی یکی از درسها دیدم این هم آمده داخل! فهمیدم شازده دانشجوی خودم بوده اما یک جلسه هم سر کلاس نیامده.
گفتم مشکلی نیست، لابد مباحث را بلد بوده و نیاز نبوده کلاس بیاید. سؤال عملی را مطرح کردم و بعد از دقایقی رفتم نتیجهها را ببینم … به سیستم این دانشجو که رسیدم دیدم یک بوی تعفنی از او میآید مانند همان بوی تعفن دختران و پسران بیبند و بار. نفسم را حبس کردم و خواستم نتیجه را ببینم که دیدم هنوز هیچ کاری نکرده! آمدم با عصبانیت و تعجب به صورتش نگاه کنم که دیدم چه صورت زشتی با آن جوشها (که معمولاً روی صورت این نوع دختران و پسران پر میشود و وارد جزئیاتش نمیشوم) داشته و از دور معلوم نبوده!
موقع نمره دادن، تنها کسی که از درس به آن سادگی افتاد، او بود. نمرات دروس دیگرش را بررسی کردم، دیدم خوشبختانه این ترم اخراج خواهد شد …!
شنبه 21 می 2016 در 2:50 ق.ظ
پشت این رنگ و روغنا دروغه….. پشت اینا یه طرح بی فروغه.