جولای 14 13
حنانه جان،
گاهی اوقات که سوره مریم را میخوانم، وقتی به آیه «یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَ کُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا» میرسم، انگار که غم عالم به دلم میریزد. تصور کن! آن دختر پاک، حالا ناگهان خود را باردار ببیند. وحشت کرده است! نمیداند با این شرمساری چه کند!؟ با اینکه گناهی مرتکب نشده، اما آنقدر غیرت دارد که باز هم آرزو میکند «ای کاش مرده بودم و به فراموشی سپرده شده بودم!»
با خودم میگویم که ای کاش حنانهی من، غیرت را از «مریم» بیاموزد. حاضر باشد بمیرد اما شرم گناه بیغیرتی با او نباشد.
حنانه جان، گاهی خدا را به «احساس شرم حضرت مریم در زیر درخت نخل» قسم بده که إن شاء الله مستجاب است و حداقل چیزی که برای دختر پاکی چون تو دارد، «یادی از غیرت مریم» است.
یکشنبه 13 جولای 2014 در 2:30 ب.ظ
بسیار زیبا بود و تأثیر گذار…أحسنت
دوشنبه 14 جولای 2014 در 2:48 ق.ظ
خیلی با احساس و زیبا بود :
“گاهی خدا را به «احساس شرم حضرت مریم در زیر درخت نخل» قسم بده “
سهشنبه 15 جولای 2014 در 7:06 ب.ظ
دلم گرفت…
بیگناه شرمنده بودن ،چه حس عجیبیه!
پنجشنبه 30 اکتبر 2014 در 1:51 ق.ظ
عالی بود
کاش برای دخترها زمانی که متولد میشدن درس فاطمه ومریم بودن رو یاد میدادن تا اخرین لحظه عمرولی حیف ..حیف که ما غافلیم
کاش….