قانون دارت

اتفاقات روزانه, عادات من, نکته دیدگاهتان را بیان کنید

چند سال می‌شود که در حیاط خانه یک سیبل آویزان کرده‌ایم. هر بار که می‌خواهم از در بیرون روم یا به خانه برمی‌گردم، سه دارت نثارش می‌کنم.

چند ماه است که کارشناسی‌هایم بر روی این دارت را شروع کرده‌ام!
هر بار با یک روش جدید تیرها را پرتاب می‌کردم تا ببینم بالاخره می‌شود یک قانون کشف کرد که به واسطه آن هر تیری که می‌زنم به وسط سیبل بخورد یا نه!؟
یک بار محکم تیرها را پرتاب می‌کردم. یک بار با قوص تیرها را می‌انداختم. یک بار تیر را جلو چشمم می‌گرفتم و تمرکز می‌کردم و سپس می‌انداختم. یک بار بدون تمرکز می‌انداختم، یک بار قبل از پرتاب دعا می‌خواندم(!) و خلاصه ده‌ها روش را آزمودم. گاهی اوقات تیر وسط می‌خورد، ‌اما وقتی دوباره همان روش را تکرار می‌کردم، توی ذوقم می‌خورد و اصلاً تیر به دیوار می‌خورد!!
خلاصه دیروز از کشف یک روش که هر تیری را به هدف بزند، مأیوس شدم 🙁
گفتم بگذار کمی در مورد آنچه در این ماه‌ها گذشته بیاندیشم… کمی که فکر کردم به خودم گفتم بیا تصور کنیم در همان هفته اول تو یک قانون کشف می‌کردی که طبق آن تمام تیرهایت به هدف می‌خورد! آه که چقدر این بازی بی مزه می‌شد! نه؟ تصور کن! تو می‌دانستی هر تیری که می‌زنی به هدف می‌خورد! خوب بعد از آن چه لزومی داشت به بازی ادامه دهی؟ چه لزومی داشت حتی یک تیر هم بیاندازی وقتی می‌دانستی دقیقا همانجا می‌خورد که باید بخورد!؟
اصلا آیا دیگر «به هدف زدن تیر» برایت لذتی می‌داشت؟
لذت بازی به همین است که چهار تیر به اطراف بخورد و حالا اگر یکی به وسط خورد، بالا بپری و لذت ببری، همه را دعوت کنی که بیایند و ببینند تو بالاخره توانستی تیر را به هدف بزنی…

شیرینی بازی دارت به قانون دارت است. فراز و نشیب‌های آن، غیرقابل پیش بینی بودن آن.

حالا دیگر وقتی تیرم به هدف نمی‌خورَد، ناراحت نمی‌شوم، با کمال آرامش با قضیه کنار می‌آیم، اه نمی‌گویم! به تیری که به هدف نخورده می‌گویم: ایرادی ندارد، تو باعث می‌شوی زندگی برایم معنی پیدا کند و به هدف رسیدن‌هایم شیرین‌تر شود. واو!! نمی‌دانم چه شد که به جای دارت گفتم زندگی!
شاید به این دلیل است که در حین نوشتن ماجرا دائماً به این فکر می‌کردم که: پسر! چقدر این دارت شبیه زندگی‌ست!

اینطور نیست؟

۲ پاسخ به “قانون دارت”

  1. یه آشنا گقت:

    یا دلیل المتحیرین
    ” و البته شما را به سختی بیازماییم.” (بقره ۵۵)
    یافتن چند قانون کلی:
    – من بسیار به شانس و اقبال عقیده دارم و متوجه شده ام که هر چه بیشتر پشتکار و تلاش کنم بیشتر شانس می آورم.
    – اشخاص عادی با تجربه ی اولین شکست دست از تلاش برمی دارند به همین دلیل است که در زندگی با انبوه افراد عادی روبرو هستیم و تعداد کمی ادیسون. ادیسون می گوید:
    من ۹۹۹ بار شکست نخوردم من ۹۹۹ راه یافتم که با آن لامپ درست نمی شود (ودفعه هزارم لامپ را کشف کرد).
    – زندگی یک مقصد نیست بلکه یک مسیر است به سمت …
    – بزرگترین ریسک در زندگی بیکار نشستن است.
    – آنجه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می گردد. زیبایی به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضا، ضعیف و با منع و جلوگیری قوی می گردد.
    – موانع چیزهای وحشتناکی هستند که هرگاه شما چشمهایتان را از هدف دور نگه می دارید آن را می بینید.
    – موقعیت های نا امید کننده وجود ندارد انسانهای نا امید هستند که وجود دارند.
    – اگر شما به بهترین وجه تلاش نمایید هر چه پیش آید خوب خواهد بود.

  2. حمید رضا گقت:

    الان که پنج شنبه ۲۹ / ۷ / ۱۳۸۹ هست (ساعت ۱۲ شب)، در حین کار، در حال گوش دادن به یکی از سخنرانی‌های حجه الاسلام هاشمی‌نژاد هستم.
    یک جمله از امام صادق گفت که دیدم چقدر به این مطلب می‌خورد! پس اینجا درج می‌کنم:
    امام صادق فرمود:
    ما از بلاها لذت می‌بریم، همانقدر که شما از نعمت‌ها لذت می‌برید!
    همین که مولا ما را مبتلا کرده است، لذت می‌بریم…

    بنازم این دیدگاه را 🙂

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها