جولای 11 22
مطلب «کفشهایی که دزد برد…!» را یادتان هست؟ 🙁
دزد نامرد امشب باز هم بین آن همه کفش نمازگزاران، کفش من بدبخت را گلچین کرد و برد که برد!! 🙁
فکر کنم از نوع کفشهای من خوشش میآید چون هر دو یک جور بودند و از انصاف نگذریم، بسیار راحت و شیک بودند.
خدا لعنتش کند، فردا صبح زود کلاس دارم و نمیدانم چه بپوشم و به کلاس بروم 🙁
انگار باید دو جفت کفش بگیرم که اگر یکی را بردند، فردایش آن یکی را بپوشم!!
نبودید ببینید با چه دمپاییهایی خودم را به خانه رساندم!! 🙁
غلط میکنم از این به بعد هر کجا رفتم، کفشهایم را زیر بغلم نزنم و داخل نبرم!
شنبه 23 جولای 2011 در 9:33 ق.ظ
سلام
آقای نیرومند نارحت نباشید.
من همیشه اینجور موقع ها به خودم میگم:
بعضی وقتها یک ضرر کوچک جلوی ضررهای بزرگتر رو میگیره.
پس حتماً خیری در این کار بوده.
یکشنبه 24 جولای 2011 در 9:58 ق.ظ
سلام.
من فقط خواستم از شما معذرت بخوام.
شما خیلی روی تایپ صحیح تاکید دارید،اما متاسفانه من دیدگاه قبلیام غلط املایی داشت. به جای ناراحت نوشته بودن نارحت!!!!!!!!!!!
خیلی خیلی عذر میخوام استاد.
یکشنبه 24 جولای 2011 در 10:06 ق.ظ
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوباره غلط نوشتم.
به جای بودم نوشتم بودن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ببخشید…………………………..ید!!!!!!!
دوشنبه 25 جولای 2011 در 11:38 ق.ظ
سلام استاد…
احتمالا این آقا دزده بازهم پیداش بشه!!!
اگه برد به من خبر بدید براتون کفش بیارم.
دوشنبه 25 جولای 2011 در 1:55 ب.ظ
سلام؛
گرایی جان، هول نشو بابا جان، اهتماده به نفس خوهدتو حفظ کن! چتره نجات…!!؟ این جناب آقای نیرومند عین ماست، آدمه! با یه کم خوی ملکوتی! خوب نمیشه کفش فرشتهها رو دزد ببره؟ البته ما که کلاً آدمیم، کفشامونو پا میکنیم! شاید این مخلوطی از فرشته وآدم اینا… کفش و میپوشن!!؟ بالاخره فرشتهان دیگه…..
با ایمان، سلامت و شاد باشید.
شنبه 3 سپتامبر 2011 در 4:05 ق.ظ
من هم وقتی بچه بودم یک جفت کفش تابستانی (تقریبا همون صندل) داشتم که خیلی شیک و باحال بود . اما شب عاشورا که رفتیم مسجد مامانم داد دست یکی از همسایه ها و آخرش گم شد که شد . تا خونه هق هق می کردم .
بابام که دید هیچ جوره آروم نمیشم رفت دوباره جفت همون رو برام خرید که گریه نکنم !!! البته این رو بعدا فهمیدم !!!! (اون موقع فکر کردم همون کفش ست)