وقتی اشتباه می‌گیریم

اتفاقات روزانه, الهی نامه من, نکته دیدگاهتان را بیان کنید

هوا این روزها حسابی سرد است! چند روز است که پشت سر هم باران می‌آید و تا حدودی دردسر ساز شده است.

امروز از صبح تا غروب در یک نمایشگاه سرد، نشسته بودیم.

در تلویزیون، اخبار را نگاه می‌کردیم که رسید به بخش پیش‌بینی وضع هوا. هواشناس پیش‌بینی کرد که طی چند روز آینده نیز هوا همینطور سرد و بارانی است!

یکی از دوستان، خیلی جدی گفت: اااه! این یارو دیگه شورش رو در آورده! خوب بسه دیگه! تا همه‌مون رو سیل نبره، دست برنمی‌داره!

آنقدر این شوخی را جدی گفت که ما هم باورمان شده بود که همه چیز تقصیر آن بنده خداست! 🙂 حواسمان نبود که بابا! آن بنده خدا فقط با توجه به شواهد و طبیعت، پیش‌بینی کرده است که حالا که ابرها اینطور هستند، احتمالاً هوا آنطور است.

***

جدا از شوخی، خیلی از اوقات ما مسائل و مقصرها را اشتباه می‌گیریم.

مثلاً خیلی وقت‌ها وقتی باران بلا، زیاد می‌بارد، فکر می‌کنیم حالا که خدا، آن پیش‌بینی کننده وضع هوی، مثلاً گفته است «فمن أعرض عن ذکری، فأنّ له معیشهً ضنکاً»، لابد تقصیر اوست!!

صبرمان که تمام می‌شود، شروع می‌کنیم آن هوی‌شناس مظلوم را به باد ناسزا گرفتن: اااه! خدا دیگر شورش را در آورده! خوب بس است دیگر! چقدر سختی؟ چقدر مشکلات؟ چقدر بلا؟

حواسمان نیست که بابا! مقصر اصلی، آن هوی‌شناس نیست! چه بسا مقصر اصلی، خودمان باشیم. او فقط پیش‌بینی کرده است که اگر اینطور رفتار کنید، نتیجه‌اش طبیعتاً اینطور می‌شود…

۳ پاسخ به “وقتی اشتباه می‌گیریم”

  1. ronak گقت:

    سلام؛
    روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست / واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

    بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت: /«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،

    بـر اوج فلک چون بپرم -از نظـر تــیز- / می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست

    گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد/ جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»

    بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید/ بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:

    ناگـه ز کـمینگاه، یکی سـخت کمانی،/ تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،

    بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز/ وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،

    بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی/ وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،

    گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن! /این تیزی و تندیّ و پریدن ز کجا خاست؟!»

    چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید/ گفتا:«ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»

    منسوب به ناصرخسرو

    حالا که همه منتظر باران الهی هستند بی انصافی است که به خاطر سرما و دردسرهای آن زبان ناشکری بگشاییم.

    موفق باشید.

  2. بنده خدا گقت:

    سلام؛
    در زیر باران رحمت الهی قرار بگیرید و اجازه بدهید که وجودتان از خستگی‌ها و رخوت‌ها پاک بشه و جاشو نشاط و سر زندگی بگیرد…

  3. بنده خدا گقت:

    سلام؛

    نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟

    نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟

    برای طوف کویت جامه احرام بر بستم

    گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟

    عید قربان، پر شکوه‌ترین ایثار و زیباترین جلوه‌ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک.

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها