حکمت مخفی ماندن زمان مرگ

اتفاقات روزانه, خاطرات, نکته دیدگاهتان را بیان کنید

از چند روز پیش که قوی‌ترین دکتر ایران در زمینه قلب رسماً اعلام کرده است که کاری نمی‌توان برای نرگس انجام داد، او یک ماه دیگر، برای یک ساعت به خاطر نرسیدن خون به بدنش، جیغ و داد می‌کند و بعد از آن، از دنیا می‌رود، هر چند انگار تازه محبتش به دلمان نشسته و برایمان عزیزتر شده، اما احساس می‌کنیم بی‌فایده است که برایش متحمل زحمت شویم. چرا باید مادرش شیر مادر به او بدهد!؟ حالا که قرار است یک ماه دیگر از دنیا برود، بگذار شیر خشک بخورد… چرا باید حواسمان باشد که سریعاً جای ترش را خشک کنیم!؟ چرا باید برای تربیتش زحمت بکشیم؟ مثلاً برایش قرآن بگذاریم که چه شود!؟ چرا باید به دکتر ببریمش و از او مراقبت کنیم!؟ او که قرار است یک ماه دیگر برود…*

از آن روز تا به حال دارم خدا را شکر می‌کنم از اینکه زمان مرگ انسان را مخفی قرار داد!

فقط تصور کنید می‌دانستید که سال بعد خواهید مرد… چرا باید به دانشگاه بروید؟ چرا باید ازدواج کنید؟ چرا باید به آینده فکر کنید!؟ و خیلی «چرا باید»های دیگر!

انصافاً امید در بین مردم می‌مرد…

باید روزانه چقدر شکر بگوییم بابت همین نعمت که هیچ وقت به آن فکر نمی‌کردیم…

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* یک وقت سوء تفاهم نشود، این‌ها مثال است. نه اینکه ما واقعاً به او شیر مادر نمی‌دهیم و… اتفاقاً به خاطر اینکه دلمان به حالش می‌سوزد، بیشتر محبتش در دلمان نشسته. من که دلم برای هیچ کس تنگ نمی‌شود، دو روز اینجا نیامده، به مامان گفتم بلند شو زنگ بزن بگو نرگس را بیاورید اینجا… مادرش چند روز است که چنان به او محبت می‌کند که انگار قرار است عصای پیری‌اش شود! شاید باورش شده که دارد خواب می‌بیند. آخر چند شب پیش منصوره به مامان گفته بود: مامان! من رو تکون بده از خواب بیدار بشم. من دارم خواب می‌بینم…
والله انسان اگر این جریان را در خواب ببیند دیوانه می‌شود.

۴ پاسخ به “حکمت مخفی ماندن زمان مرگ”

  1. صبــا گقت:

    شاید بیشتر از هرکس دیگه ای حالتون رو درک کنم….. چون عین همین قضیه برامون پیش آمده…… حالا نه به چشم اینکه شاگرد شمام بلکه به چشم اینکه حالمون یکیه برای نرگس کوچولو و خانواده نازنینش دعا میکنم که انشاء الله همه چیز ختم به خیر بشه

  2. علی گقت:

    اگر به معجزه اعتقاد دارید برید جمکران و شفاش رو بگیرید

  3. حمیدرضاج گقت:

    توکل به خدا کنید قطعا معجزه و اسراری که از سوی خدا برای آدم ها نمایان میشه وصف ناپذیر هست … همیشه اونی که دکترا میگن نمیشه…

  4. حمید گقت:

    سلام
    حقیقتش روم نمیشد به شما یا مجید چیزی بگم یا بپرسم چون خودم سه شنبه قبل متوجه این موضوع شدم زمانی که یکی از هم جلسه ای های قرآن(همون جلسه مشترک که با پدر نرگس هستیم)بعد از اتمام جلسه قرآن بلند گفت که برای سلامتی دختر کوچولو آقا رضا یک حمد شفا بخونید همراه با صلوات.تازه متوجه شدم که چرا توی مراسم فاطمیه خونه یکی از رفقا که پدر نرگس کوچولو رو دیدم اونقدر حالش گرفته بود.همین جا دعا میکنم به حق خانوم حضرت زهرا(س) و به حق امام رئوف علی ابن موسی الرضا(ع) که ضامن آهو شد این کوچولو معصوم هم شفا بگیره تا چراغ خونه ای که به نورش روشن شده خاموش نشه

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها