دو دسته همدیگر را خیلى خوب مى شناسند

اعتقادات خاص مذهبی من دیدگاهتان را بیان کنید

نمى دانم چه سرى است که انگار دو دسته انسان، همدیگر را خیلى خوب مى شناسند: پیروان واقعى خدا و پیروان واقعى شیطان. من دومى را <جفت شیطانىِ> اولى مى نامم.
یعنى با یک نگاه به یکدیگر به هم مى فهمانند که من تو را شناختم…
با اینکه پیروان شیطان به نظر مى رسد باید به مرور عقل و درک خود را از دست بدهند و قدرت تشخیص انسان خوب و بد را از دست بدهند (و در مراحل اولیه ى اطاعت، همینطور هستند)، اما وقتى مشخص شد که کاملاً مطیع او هستند، به نظر مى رسد شیطان قدرت ادراک عجیبى به آن ها مى دهد که با یک نگاه، انسان خوب را از بد تشخیص مى دهند. فقط در این مرحله، شیطان حس عداوت نسبت به خوب را در دل پیروش مى افکند و حس رفاقت نسبت به بد را.

یعنى به طور مثال اگر آقاى خامنه اى را پیرو واقعى خدا و شمعون پرز (رئیس رژیم صهیونیستى) را پیرو واقعى شیطان بدانیم (یعنى پرز، جفت شیطانى آقاى خامنه اى است)، این دو خیلى بهتر از دیگران همدیگر را مى شناسند و درک مى کنند. پرز به خوبى درونیات رهبر ما را مى داند (حتى بهتر از فرزندان ایشان یا مسؤولین رده اول ما) و رهبر ما خیلى خوب روحیات درونى پرز را مى داند (حتى بهتر از اوباما و نتان یاهو).
علاوه بر این قدرت ادراک بالا که شیطان به پرز و دیگر پیروانش هدیه کرده، حس عداوت نسبت به آن سطح از حق را نیز به او داده.

و گفتم <سطح>: به نظر مى رسد این قانون در سطوح مختلف ایمان و کفر صادق باشد. یعنى اگر من به اندازه ١٠ درصد ایمان واقعى داشته باشم، وقتى نگاهم به کسى که ١٠ درصد پیروى واقعى از شیطان دارد مى افتد، انگار با نگاهمان با هم صحبت مى کنیم و نفرتمان از یکدیگر را منتقل مى کنیم و همینطور هر مؤمن در هر سطحى، پیرو شیطان در همان سطح را مى شناسد و برعکس.

توجه: این ها همه فقط چیزهایى است که <به نظر من مى رسد> (و شاید به خاطر این باد که الان ساعت ٣:٣٠ بامداد است و من هنوز نخوابیده ام!!!!!)

از شوخى گذشته، چندین بار تا به حال با جفت شیطانى خودم در محیطهاى مختلف برخورد داشته ام و با نگاهمان به هم خیلى چیزها گفته ایم. امروز در سلمانى وقتى آرایشگر، جلو آینه موهایم را اصلاح مى کرد، یکیشان پشت سرم بود و در آینه خیلى حرف ها با هم رد و بدل کردیم!! (او نفرتش را عجیب منتقل مى کرد و من هم همینطور. او … بماند، بگذریم…)

۲ پاسخ به “دو دسته همدیگر را خیلى خوب مى شناسند”

  1. _____ گقت:

    فکر کنم فقط به نظر می رسد البته ببخشید من دلیل دارم واسه حرفم …
    وقتی دقیق به این موضوع فکر میکنم می بینم منم در چنین شرایطی قرار گرفتم ،وقتی با یکی خیلی بهتر از خودم روبه رو می شم یا بالعکس،به حس اون شخص درمورد خودم فکر میکنم واین باعث میشه برداشت های مختلفی که به صورت آنی از ذهنم میگذره ،تو روحیم تاثیر بذاره و چهرم از یه حالت عادی به غیر عادی تغییر کنه و ناخودآگاه از حالات ظاهریم حس بدم رو به طرف مقابل هم انتقال می دم و اون شخص اکثر مواقع تکرار می کنم اکثر مواقع با حالتی که اصلا دوست ندارم بهم نگاه میکنه و این در صورتیه که من حس بد خودم رو انتقال دادم و مجدادا از طرف مقابل دریافت کردم…

  2. Fatemeh گقت:

    آفرین به اینهمه دقت نظر، راجع به این حس ها حرف زدن کار خیلی سختیه، این ها برای همه وجود داره اما خیلی ها کشفش نکردن؛ من خیلی تجربش کردم اما تا حالا نتونسته بودم حتی بیانش کنم اما شما خیلی خوب به رشته تحریر درآوردید. یه مثال به زبون ساده تر بخواهیم بگیم: یه پلیس حرفه ای و یه خلافکار حرفه ای رو در نظر بگیرید که تو فیلم ها زیاد دیدیم، وقتی میجنگند درگیری سختی بینشون پیش میاد چون خیلی خوب ذهن همدیگرو میخونن و نقشه های همو میفهمن…
    بارها شده بخاطر تفاوت ظاهر که در اصل تفاوت عقاید و افکاره من هم با یکی دیگه با نگاهمون حرف زدیم با هم و اظهار تنفر کردیم از هم با زبون بی زبونی…

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها