فکر و خیال هایی برای چهار روز مانده به دفاع

اتفاقات روزانه دیدگاهتان را بیان کنید

امشب از آن شب هاست که خوابم نمی برد! نشان به آن نشان که ۱۱:۴۵ آمده ام به رخت خواب و الان ۱:۳۰ شب است 🙁
می دانی چرا!؟
چون دوشنبه (۳۰ دی ۹۲) جلسه دفاع از پایان نامه ارشدم است!
چند روز پیش نسخه نهایی پایان نامه را برای استاد راهنما فرستادم. امشب گفت زنگ بزن. زدم… چقدر خوشش آمده بود! کلی تعریف و تمجید که پایان نامه ات با همه پایان نامه هایی که دیده ام فرق می کند. قلمت حرف ندارد.. برایش زحمت کشیده ای.. فقط خواهشی که دارم این است که حتماً مقاله کن و به دو مجله ای که لینک می دهم بفرست، حیف است که در حد پایان نامه تمام شود! و خلاصه از این جور دلداری ها 🙂
با اینکه کار من ارائه است و کمتر دچار استرس می شوم اما بدفرم ذهنم درگیر جلسه دفاع شده. می خواهم آنقدر عالی شود (إن شاء الله) که مانند دوره کارشناسی در درس شیوه ارائه، که وقتی به عنوان آخرین گروه ارائه دادیم، استاد بالا رفت و گفت: از بین شما ۵۰ نفر هیچ کدامتان اعتماد به نفس و تسلطی که نیرومند داشت را نداشتید!
فعلاً یک پاورپوینت ساخته ام در حد لالیگا!!
دارم جملاتی که باید بگویم را مرور می کنم! و اینکه با ماشین خودم بروم کرمانشاه؟ یک روز زودتر بروم؟ برای اساتید باید آبمیوه بگیرم؟ در ارائه آنها را چطور مورد خطاب قرار دهم؟ عزیزان؟ اساتید؟ سروران؟ “ببینید” به کار ببرم؟
و خلاصه هزار فکر دیگر…
این وسط فکر ساخت بازی و خرید قلم نوری و استخدام چند همکار و تصمیم در مورد توقف تستا یا تدریس و صد فکر دیگر (+ یک پشه که تا دیده امروز هوا گرم شده، آمده خونخواهی پدر و جد و آبادش که به خاطر سردی هوا این مدت از جیب خورده اند و پدرم را درآورده) اجازه خوابیدن نمی دهد:(
گاومان هم زایید! ساعت ۱:۵۷ است و این یعنی سه دقیقه دیگر کامپیوتر روشن می شود تا دانلود شبانه را شروع کند! با این حساب تا اذان صبح با چشمانی پف کرده و مغزی پر از فکر هستیم خدمت دوستان! (منظورم پشه ها بودند)

۹ پاسخ به “فکر و خیال هایی برای چهار روز مانده به دفاع”

  1. امیرخان گقت:

    جناب نیرومند
    تبریک
    ایشالآ به سلامتی دفاع دکتراتون و…..

  2. وحید گقت:

    سلام استاد تبریک میگم
    دعا کنید نوبت ما هم برسه…
    “راستی اگه می خواید من باهاتون بیام تنها نباشید آخه جاده های اونجا خرابه”

  3. حمید رضا گقت:

    سلام و ممنون.
    نه بابا با ماشین راه می‌رم. جرأت رانندگی ندارم و برادر بزرگ‌تر هم نمیاد که بدم اون رانندگی کنه.

  4. آتنا گقت:

    انشالله مثل همیشه موفق و سربلند خواهید بود.

  5. zahra` گقت:

    سلام وقت بخیر!
    استاد دفاع چطور بود خوب بود؟
    کلی براتون دعا کردیم!!

  6. حمید رضا گقت:

    سلام.
    عالی بود.
    حالا بعداً تعریف می‌کنم…
    ممنون از همه بابت دعا و غیره…

  7. جواد گقت:

    سلام آقای نیرومند
    خدا قوت مهندس
    خدارو شکر که همه چیز عالی بوده
    ان شاالله همیشه موفق باشید (-:

  8. وحید گقت:

    سلام استاد
    رسیدن بخیر،تعریف کن ببینیم چطور بود خوب!!!
    فکر کنم اتفاقات جالبی افتاده باشه…درسته؟

  9. یه همکار گقت:

    با سلام
    تبریک بابت دفاعتون.
    منم آخر دی دفاع کردم. فرمودید آدرس چند ژورنال، ممنون میشم اگه آدرس چند ژورنال را در وبلاگتون قرار بدید.
    با زهم تبریک می گم به امید موفقیت و مراتب بالاتر

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها