مارس 14 26
حنانه جان!
امروز «عمو» ایمیلی برایم ارسال کرد که ضمیمهاش یک چیز باورنکردنی بود!
هدیهای به حنانه!
تا انتها بشنو:
حنانه جان!
امروز «عمو» ایمیلی برایم ارسال کرد که ضمیمهاش یک چیز باورنکردنی بود!
هدیهای به حنانه!
تا انتها بشنو:
پنجشنبه 27 مارس 2014 در 12:32 ق.ظ
خیلی برام جالب بود که اسم اون دختر حنانه (کاراکتر مونث یادداشت های شما)
بود 🙂
پنجشنبه 27 مارس 2014 در 6:47 ق.ظ
خیلی صحبت های آقا زیبا بود
تشکر
پنجشنبه 27 مارس 2014 در 12:07 ب.ظ
سلام.
مهندس جان اگه یه روزی – که خدا اون روز رو نیاره – خدای ناکرده یادداشتهارو خصوصی کردید یا اینجا رو بستید، محض رضای خدا یه جوری این بخش «امید من…» و «حنانه جان…» رو آنلاین نگه دارید و ارائه بدید. حتی شده من خریدار هم هستم هرچند ارزش مادی نمیشه برای اینها تعیین کرد. میخوام برای پرورش فرزندان آیندهام انشاءالله استفاده کنم.
پنجشنبه 27 مارس 2014 در 12:19 ب.ظ
گفتم توجه شمارو به این روایت هم جلب کنم. زیباست.:
مقاله «ستون حنانه» در ویکیپدیای فارسی
https://fa.wikipedia.org/wiki/ستون_حنانه
پنجشنبه 27 مارس 2014 در 3:58 ب.ظ
سلام و ممنون.
دوستان زیادی کامنت گذاشتن یا ایمیل زدن و مخالف بستن وبلاگ بودن.
فعلاً که هستیم تا ببینیم خدا چی می خواد… (امیدوارم دردسر دیگه ای از طرف این وبلاگ به وجود نیاد و بتونیم ادامه بدیم)
جمعه 28 مارس 2014 در 4:07 ق.ظ
حالا شما داری پسر و دختر یا قراره بعدا داشته باشی ؟؟؟
من تقریبا قریب به ۲ ساله اینجا میام و مقالات و مطالب شما رو استفاده میکنم. فقط نظر زیاد نذاشته ام واسه تون به غیر از یکی دوبار…
خیلی از همه لحاظ قبولتون دارم. مثل خیلیای دیگه شما رو سرلوحه و الگوی کارهام قرار دادم. امیدوارم راضی باشید.
اما اگر شما این وبلاگ را حذف کنید یا فعالیت تان را کم کنید واقعا از دستتان دلخور خواهم شد و حلالتان نخواهم کرد. :د
شما نسبت به هواداران و بازدیدکنندگانتان مسئولید آقای مهندس…
پس حتی بهش فکر هم نکنید که اینجا رو ببندیدش.
جمعه 28 مارس 2014 در 5:42 ق.ظ
امید من!
من هنوز ازدواج نکردم!!
در مورد حذف هم توضیح دادم…
ممنون