حنانه جان، قلبم را ملرزان

حنانه جان دیدگاهتان را بیان کنید

حنانه جان، گاهی که به قلبت نگاه می‌کنم، قلبم می‌لرزد. می‌گویم نکند حنانه‌ام لحظه‌ای، فقط لحظه‌ای به قلبش خطور کند که حجاب ظاهر و باطنی که برگزیده، ممکن است او را از یک خیر باز بدارد!! چه می‌دانم مثلاً تصورات بی‌ارزشی همچون این‌که: ممکن است بدون همسر بمانم!! یا شغل مناسبی گیرم نیاید!!
دخترم، ما گاهی تا سال‌ها و چه بسا قرن‌ها و نسل‌ها، تاوان یک تصمیم نادرستمان را می‌دهیم.
حنانه جان، تو مختاری، اما من دلم نمی‌خواهد به حکم “الطیبون لالطیبات … و الخبیثون للخبیثات” آن پسر معتادِ بی‌نمازِ بدکردار برای تو باشد!
__________________________
یک روز به تاسوعای ۹۳ مانده، در اتاق اساتید هستم و به لطف عدم حضور دانشجوها فرصتی دست داد که یادداشتی داشته باشم.

۴ پاسخ به “حنانه جان، قلبم را ملرزان”

  1. خانم ثلاث گقت:

    نترسین استاد
    حنانه شما مثل خود شماست..!من از الان بهتون قول میدم
    ولی ای کاش میشد فهمید روی صحبتتون دقیقا دخترتون هست یا دخترای این روزگار ما..!

  2. خانم ثلاث گقت:

    درپست بالا منظورم از اینکه مثل خود شماست اینه که پاکو سربه راهه و….است یوقت برای دوستان سوء تفاهم ایجادنشه!

  3. 10.10.34.34 گقت:

    سلام استاد!
    چه قدر کم پیدا!
    ایام به کام.

    حجاب، امنیت اخلاقی و مصونیت روحی میاره و جز خیر درش نیست…انشاءالله همۀ دخترهای مسلمان و بلکه جهان به اون ایمان بیارن…الهی آمین، به حق این ایام….
    صحبتتون دربارۀ خباثت هم اگر بگیم برای خباثت درجات فراوانی هست درسته.

    سلامت باشید!

  4. __________ گقت:

    چقدر این نگرانی ها قشنگــــــن !
    بابا ای ول دمت گررررررررم ،خیلی مردی.
    با خوندنش یه بار دیگه وحشت کردم،چون این افکار طعام مغز منه!
    🙁 منم دوسشون دارم بخدااااا،اونم خیلییییی 🙁 (حنانه و امید خودمو میگما) میخوام خوشبختیشونو ببینم نه فقط تو این دنیا بلکه تو آخرت 🙁

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها