سختترین مشقی که تا به حال نوشتهام این بوده:
(اگر لازم شد روی عکس کلیک کنید)
پدرم درآمده! یعنی صد بار این «خ» لعنتی(!) و «ختگان» را نوشتهام و به دلم ننشسته! دیدم خیلی زود است به آن حد برسیم، بنابراین همینطور ضایع اینجا گذاشتم… سعی میکنم چند ماه بعد هم که وضعم بهتر شد بنویسمش…
میدانی؟ قبلاً گفته بودم که دردناکترین چیز در دنیا این است که انسان روحش یک چیزی را بخواهد اما جسم همراهی نکند! خیلی سخت است! مانند پیرمردی که روحش جوان است و دلش میخواهد بلند شود و بدود اما جسمش اجازه نمیدهد! در خطاطی هم تو مثلاً به آن «خ» استاد نگاه میکنی و درک میکنی که چقدر زیباست و زیباییهایش به چه دلیل است اما میبینی جسم همراهی نمیکند که همان را پیاده کنی!
به هر حال، چیزی که مشخص است این است که اوضاع بهتر خواهد شد… 🙂
دیدگاههای تازه