لیلی من، از تو بیش از همه، یک چیز را التماس میکنم و آن اینکه: مرا جدی مگیر!
اگر هر اشتباهی در رفتار من سر زد، التماست میکنم که زن باش و تو کوتاه بیا. من خودم را خوب میشناسم، من به مرور متوجه اشتباهم خواهم شد. خواهش میکنم تا زمانی که با هم همسفر هستیم، رفتارهای به ظاهر جدیام (که اغلب به خاطر خستگیست) را جدی مگیر و با یک لبخند از کنارش بگذر (همچون مادر مهربانم)… من بزرگواری تو را جبران خواهم کرد… (إن شاء الله)
مجنون تو، حمید رضا
_______________
* در دستهی «لیلی من» برای همسر آیندهام (اگر همسری در کار باشد!) چیزهایی مینویسم. اینکه این بخش کمرنگتر است شاید به خاطر سوء تفاهمهایی باشد که ممکن است پیش بیاید (که توضیح کاملش بماند روز دوم بعد از ازدواج!). علیالحساب: منظور از این لیلی، هیچ شخص خاصی نیست (و من در خانواده مشهورم به اینکه هرگز حتی به شوخی هم دروغ نمیگویم) من هنوز آن دختری که بتوانیم با هم همسفر باشیم تا بهشت را نیافتهام.
این نوع مطالب چون برای عموم مفید است منتشر میشود…
یکشنبه 23 آگوست 2015 در 12:03 ق.ظ
به به اقا همین که برای لیلی داری مینویسی خودش خیلیه. فقط داداش گلم خیلی منتظرلیلی ایده ال تا بهشت نباش ممکنه دیر گیرت بیاد یا اصلا نیاد. به یک همسفر معمولی ولی به موقع قانع باش. در ضمن خیلی براش مثال از مادرت ننویس بهش برمیخوره!!!
یکشنبه 23 آگوست 2015 در 12:08 ب.ظ
بسیار زیبا
ممنون که بهم یادآوری کردید که در مقابل شوهرم بایستی چطوری رفتار کنم.
دعا میکنم ان شاالله کسی تو زندگیتون پیدا بشه که در مواجهه با ایشون قلبتون جلوتر از منطقتون باشه.
پنجشنبه 1 سپتامبر 2016 در 6:45 ب.ظ
سلام
این مطلب هم بخونید :
سالهای اخیر یکی از مهمترین تمرینهای من در زندگی، تمرین بیخیال بودن است.
وقتی توی لیست خرید نوشته ام سیر و همسرم به جای یک بوته سیر با یک کیلو سیر برمی گردد، زن غرغروی درونم می خواهد سر خودش را بکوبد به دیوار که آخر بعد چند سال زندگی هنوز نمی داند سیر را بوته ای می خرند، نه کیلویی.
یک بار من اندازه ننوشتم، اما قبل از اینکه دهانش به غرغر باز شود، زن بیخیال درونم لبخند می زند و می گوید: بیخیال، بیا فکر کنیم حالا اینهمه سیر رو چیکارش کنیم.
و نتیجه اش می شود یک شیشه پودر سیر خانگی خوش عطر.
غر نمی زنم.
الکی اوقات تلخی نمی کنم، ولی از دفعه بعد سعی می کنم یادم نرود که اندازه هر چیز را بنویسم، حتی اگر خیلی واضح باشد.
وقتی از مهمانی برگشته ایم و تا پایمان به کوچه می رسد، زن غرغرویی که تمام مدتمهمانی خودش را به خاطر فلان رفتار یا حرف شوهرش خورده، می آید دهان باز کند و شکایت کند و تذکر دهد، زن بیخیال درونم سریع دستش را می گیرد که: ولش کن. حالا که گذشت. کی یادش می مونه؟ ماهو نگاه کن که چه قشنگه امشب!
وقتی از حرف مادرشوهرم ناراحت شده ام و زن غرغروی درونم آماده است که به محض برگشتن شوهرش سر درد و دل را باز کند، زن بیخیال درونم جلو می آید که: بیخیال، چرا اوقات خودمونو تلخ کنیم؟ الکی شبت خراب می شه. کِی این حرفا تأثیری داشته؟ حالا که گذشت. یه چایی خوشرنگ واسه شوهرت بریز. بشینیم با هم فیلم ببینیم.
وقتی غذای مهمانیم خراب شده، کادوی دوستم را فراموش کردم، امتحانم را خراب کردم، یکی از ظرفهای قشنگم را شکسته ام، دیروز ۲ ساعت تمام آشپزخانه را شستم و حالا چاهش زده بالا… توی تمام این موقعیتها تا زن غرغرو شروع می کند به آه و ناله، زن بیخیال سر و کله اش پیدا می شود.
اول یک چشمک زیرکانه می زند و بعد توی گوشم زمزمه می کند: زن خوب، زن بیخیال است. الکی اوقات خودت و شوهرت رو تلخ نکن. هیچی ارزششو نداره. همه اینا می گذره.
الان که چندین سال از زندگی مشترکم گذشته، دیگر نه ذوق و شوق چشم بسته آن اوایل را دارم و نه گیجی و درماندگی سالهای بعدش را.
انگار بعد همه آن فراز و نشیبها به پختگی و سکونی رسیده ام که نگاهم را نسبت به خیلی چیزها عوض کرده؛ مثل تعریف زن خوب.
حالا یکی از مهمترین توصیه هایم به دوستان تازه متأهل و یکی از شاخصه های مهم زن محبوب در نگاهم همین بیخیال بودن است؛ همین بیخیال بودن عجیب و غریب و سؤال برانگیز.
بیخیال بودن یعنی زندگی را باید ساده گرفت.
از سر تلخی ها و خوشی ها و آسان و سختش راحت گذشت.
نباید هی گیر داد و گیر کرد.
بزرگ کردن مسائل پیش پا افتاده -وقتی بیشتر مسائل پیرامون ما پیش پا افتاده اند- یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که ضررش پیش تر و بیشتر از هر کسی به خودمان می رسد.
آدمهایی که زندگی را ساده می گیرند، هم خودشان روزهای شادتری را سپری می کنند، هم اطرافیانشان از بودن با آنها حس خوشبختی بیشتری دارند.
دیر یا زود به این نتیجه می رسیم که نمی شود همه چیز، همه کس ایده آل ما باشد.
نمی شود اختلاف نظر نباشد، اشتباه نباشد و آدمهایی که بنظر می رسند آدمهای خوشبخت تری هستند، آدمهایی که ساده می گیرند و ساده می گذرند، هیچ چیز را بزرگ نمی کنند، بلدند زود فراموش کنند و ذهنشان را از یک موضوع اعصاب خردکن خیلی سریع معطوف چیز دیگری می کنند؛ مردها عاشق این زنها هستند؛
– زنهایی که غر نمی زنند.
– زنهایی که بیشتر اوقات توی چشمهایشان می درخشد.
– روزی ۵ بار لب بر نمی چینند و رو بر نمی گردانند.
– بی بهانه شادند.
– سرخوشند.
– زنهایی که به سختی می توان آنها را عصبانی یا ناراحت کرد.
این زنها پناهگاه همسرشان هستند، همانهایی که وقتی مرد به چهره شان نگاه می کند، غم عالم از دلش می رود.
شما چنین زنهایی سراغ دارید؟
چقدر نسلشان نایاب شده!
زنهای امروز انگار دنبال بهانه برای خودخوری می گردند، از همه چیز ناراضی اند.