اگر میخواهید به قدرت خدا پی ببرید، یک نقاشی بکشید و سعی کنید آنرا رنگ کنید!!
بیش از چهار ساعت طول کشید تا اینرا که چند روز پیش کشیده بودم:

رنگ کنم و تبدیل کنم به این:

بدون قلم نوری واقعاً سخت است! تصور کن چند هزار کلیک کردهام!! آخرش هم آن چیزی که میخواستم نشد! اما برای شروع بد نیست! (اگر از دوستان کسی در مورد یک قلم نوری عالی که هیچ Delayای نداشته باشد اطلاعات دارد لطفاً من را خبر کند)
در این چند روز پنج شش نرمافزار مختلف (مثل Paper ، Adobe Draw ، Drawing Task ، Sketchbook ، Adobe Shape و…) را روی تبلت و گوشی تست کردم اما هیچ کدام همان فتوشاپ خودمان نمیشود!
هر چند در اولین پست این وبلاگ یعنی «Follower یعنی چه و چرا این نام؟» توضیح داده بودم که چرا «آفتابگردان» گل مورد علاقهام و نام انتخابی برای کانون است اما این شعر که بینالطلوعین امروز برای عکس بالا گفتم پاسخ بهتری است:
گلِ محبوبِ من آفـــتــابگردان است
همان که در پیِ محبوب، همیشه گردان است
نکند روی، مگر به سوی معشوقش
همان که نورِ سَمـــاءُ و زمینِ چرخـــــان است *
* والله نور السماوات و الارض
چند هفته بیشتر فرصت ندارم که یک مرور داشته باشم بر هنرهایی که سالها پیش کلاسهایش را میرفتم… حدوداً هفت هشت سال داشتم که در کانون فرهنگی بزرگی که در شهر بود کلاس نقاشی میرفتم. هر بار که نقاشیام را میبردم کلاس، استاد فدایی (که معرف حضور دوستان همشهری هست، استاد اول شهر ما) میبرد نقاشی را یکی یکی به مسؤولین کانون نشان میداد، میگفت: باور میکنید این را یک بچهی هفت ساله کشیده!؟ 🙂 یک عکس مولانا برای جلد تحقیق خواهرم کشیده بودم، انگار که مولانا دارد از تابلو میآید بیرون!!!
آنقدر بابای خدابیامرز ما خرج بوم و رنگ روغن و گواش ما کرده بود که دیوانه شده بود!
رفته بودم قلم و مرکب بخرم، این بومها و رنگها را دیدم دوباره آن حسها زنده شد! اما ترجیح میدهم فعلاً به دلایلی که در آینده (إن شاء الله و به شرط حیات!!) معلوم خواهد شد به صورت دیجیتالی رنگآمیزی نقاشی را کار کنم…