آگوست 15 23
امید من،
من عبور کودکان از کودکی را دیدهام … نوجوانی پرتلاطم، چابَکی را دیدهام
من گذار نوجوان از نوجوانی دیدهام … بر شتابِ رفتنِ عمر جوان خندیدهام
من به پیری بررسیدن از جوانی دیدهام … پس زوال عمر آدم در جهان فهمیدهام
من ز پا افتادگی از بعدِ پیری دیدهام … من ز جای خالیِ افتادگان گرییدهام
من چو با چشمانِ خود، رفتِ زمان را دیدهام … رخت خوابِ تنبلی در هر زمان برچیدهام
___________
دو روز است درگیر تکمیل این شعرم که بالاخره تمام شد. با کمک خواهر و داماد، کمکم دارد وزنهای شعرهایم درستتر میشود. (البته که عجلهای در حافظ شدن ندارم!!!!)
دوشنبه 24 آگوست 2015 در 12:01 ق.ظ
فکر کنم زود از جوانی رفتین سراغ پیری.مثلا یه بیت دیگه این وسط بذارین
من پا گذاشتن بر سن، از جوانی را دیده ام خوب و بد را در این گذر، من دیده ام
نیک چشیده ام
چه کنیم ذوق مارم برانگیختین.این اولین هنر من بود ببخشین اگه …
والبته ببخشین اظهار نظر کردم.
دوشنبه 24 آگوست 2015 در 2:26 ق.ظ
تشکز. اما ظاهراً دوران میانسالی خیلی در ادبیات ازش اسم برده نمیشه.
مثلاً خواجه عبدالله انصاری میگه:
در طفلی پستی، در جوانی مستی و در پیری سستی، پس کی خدا را پرستی؟
و نمونههای مختلف…
یکشنبه 30 آگوست 2015 در 1:13 ب.ظ
سلام
معمولا آخر اسم شاعران مختلف یک الف می گذارند مثلا حافظا، سعدیا
به شما کم کم میشه گفت حمیدا یا نیرومندا یا اصلا هیچکدوم یه اسم مستعار بهتره
پنجشنبه 22 اکتبر 2015 در 4:45 ب.ظ
سلام
جالب بود.حافظ هم نشید.باباطاهر میشید……
شوخی کردم .سهراب بشید .سهراب شاعر بزرگی بود…….