در عمرم از هیچ کس به اندازه دوست یا آشنا یا دانشجویی که به صورت افراطی مرا دوست دشته باشد نترسیدهام!
معمولاً بهترین دوستانم به بدترین دشمنانم تبدیل شدهاند. به همین خاطر است که همیشه وقتی ببینم یکی بیش از حد دارد ابراز دوستی میکند، به هر طریقی شده توی ذوقش میزنم یا کاری میکنم که از من کمی بدش بیاید. حالا روابطمان نرمال میشود.
البته منظورم از دشمن این نیست که بخواهد سر به تنم نباشد! خیر، بلکه اگر پایش بیفتد، بیش از بقیه دربارهام بد میگوید.
مثلاً در دانشگاه، دانشجویانی داشتهام که به قول معروف جزء فدائیان من بودهاند! همانها به محض اینکه یک چیز کوچک که باب طبعشان نباشد از من ببینند، چنان رفتار میکنند که صد دشمن آنطور رفتار نمیکند.
یک بار یکی از همین دانشجوها در کلاس، جلو همه گفت: استاد! فکر نمیکنم در این کلاس کسی بیشتر از من به شما ارادت داشته باشد.
همانجا گفتم: و من در این کلاس، از هیچ کس به اندازه تو واهمه ندارم!
از قضا همین هم شد!
به مرور دیدم رابطهاش سرد شده است و چیزهای عجیبی پشت سر من گفته. از یکی از دوستانش شنیدم که گفته: فلانی خیلی خودش را میگیرد!
یعنی چون علاقه وافری داشته، فکر کرده من باید دربست در خدمت او باشم و لابد از بین همه، او را بیشتر تحویل بگیرم و امثالهم و چون این اتفاق نیفتاده، علاقه وافرش به نفرت وافر تبدیل شده.
خیلی در دوستیها و ارادتهای اطرافیانم حساس هستم که نکند افراطی شود که اگر اینطور شود، باید همیشه مواظب باشم کوچکترین خطایی سر نزند وگرنه از آنور پشت بام میافتد. من حقیقتاً دوست و دانشجویی که ته دلش کمی از من بیزار باشد را بیشتر دوست دارم تا اینطور افراطی دوستم داشته باشد.
امید من!
از آن نترس که تو را بسیار دشمن دارد، از آن بترس که تو را بسیار دوست دارد!
چهارشنبه 11 ژانویه 2012 در 4:17 ب.ظ
در دشمنی دو رنگی نیست. کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بیریا بودند.
جمعه 13 ژانویه 2012 در 2:15 ب.ظ
نمیدونم چی بگم زیاد درکش نکردم.
شنبه 14 ژانویه 2012 در 1:51 ب.ظ
کاملا متوجه اصل مطلب شدم ،درسته واقعا گاهی دوست داشته شدن توسط بقیه خطر ساز میشه،ولی اینجوری که شما می زنید تو برجک بقیه(!)باعث میشه عمدا وبرخلاف میل باطنی اذیتتون کنن،یعنی جبهه گرفتن در مقابل شما فقط به این دلیل که ثابت کنن، ارادتی به شما ندارن (بیچاره اون دانشجو که مجبوره یه جوری که دوست نداره بیزاری از استادی که واقعا براش عزیزه رو نشون بده)ولی لزومی نداره دانشجو این ارادتو جلو بقیه ودر مقابل استاد ابراز کنه !
دوشنبه 16 ژانویه 2012 در 12:48 ب.ظ
فقط میتونم بگم:
عجـــــــب!!!!
_____________جان شما که همه چیرو ریختی رو دایره 🙁 نگران نباش اصلا هیشکی هیچ چی نفهمید:)
یه چیز دیگه این جبهه گرفتنم خاص همه نیست بستگی به نوع اخلاق طرف داره
این شعار من:
نه شرقی نه غربی جمهوری تعادل:)
سهشنبه 17 ژانویه 2012 در 11:46 ق.ظ
یه دختره جان!کی !دایره؟نگران!
به نظر میاد در مقابل این نوع برخوردا چیزی که طبیعیه جبهه گرفتنه 🙂 به هر حال هستن کسایی که برخورد بقیه چه بد چه خوب (کلا) از اهمیت چندانی براشون برخوردار نیست،این گروه گارد نمی گیرن قبول دارم.
چهارشنبه 18 ژانویه 2012 در 11:46 ق.ظ
خب ممکنه به نظر شما طبیعی باشه این جبهه گرفتن اما نه همیشه و برای هر فرد.
برخورد بقیه هم مهم هست اما نه مهمتر از خودشناسی.