نگاهدار سررشته تا نگاهدارد…

اتفاقات روزانه دیدگاهتان را بیان کنید

خواهر بزرگ‌تر، بعد از شنیدن قضایای سنگ کلیه: حمید! چطوری؟
من: جسماً یا روحاً؟
خواهر: هر دو…
من: جسماً عالی، روحاً … (بغض اجازه نداد اینجایش را به او بگویم، فقط سرم را بالا انداختم…)

(هر چند دوست ندارم از چیزهای منفی برای کاربران بنویسم اما جهت اطلاع دوستانی که پیگیر بودند،) دو سه روز است در کما هستم! دلیلش هم مشخص است! (به یکی در این سن و سال بگویی دیگر نمی‌توانی روزه بگیری، چه حسی خواهد داشت!؟ [هر چند که از رو نرفته‌ام و با احتیاط می‌گیرم!!] آن هم ما که دوره تربیت معلم دوران سربازی را فرار کردیم که بیاییم شهرمان که روزه بگیریم و نزدیک بود اضافه خدمت بخوریم!!)

دو سه روز است دارم از دو سه سال قبل به این طرف را بررسی می‌کنم ببینم این جریان از کجا نشأت گرفته!؟ (اعتقادات خاصمان است دیگر! کاری‌ش نمی‌شود کرد! دردهای ما با دارو خوب نمی‌شود!)

امروز رفتم بانک، پیش دوستی که آنجا کار می‌کند، گفتم: فلانی! من اینطور شده‌ام، هر چه فکر کردم، دیدم هر چه هست در این بانک است! بیا یک دو دو تا کنیم ببنیم این غلط‌هایی که من طی یکی دو سال قبل در این بانک کردم (و خدا می‌داند به طور کامل آگاه نبودم وگرنه یک قدم سمت این مسائل بانکی نمی‌رفتم و دو روز است به خواهرها می‌توپم که: لعنت به شما که آنقدر وام وام کردید که این قضایا را برای ما عادی کردید و ما را گرفتار این چیزهای شبهه‌ناک کردید)، شرعی‌ست یا خیر؟

هر چند قضایای وام و سود آنقدر طبیعی شده که امثال دوست بانکی من و آن افرادی که کنار باجه حرف‌های ما را می‌شنیدند فقط می‌خندند و می‌گویند: «نترس! با هم می‌ریم جهنم» اما من دائم آن صحنه که یک سال پیش در مطلب «وقتی همه عوامل دست به دست هم می‌دهند…» گفته بودم می‌آید جلو چشم:

رابعاً به خاطر درگیر شدن با یک سری مسائل بانکی که نمی‌دانم بالاخره حلال است یا حرام؟ احکام را بررسی می‌کنی، آخرش نمی‌فهمی بالاخره باید چه کار کنی!؟ دائم آن صحنه یادت می‌آید که اولین بار که رفتی داخل بانک که در موردش سؤال کنی، وقتی آمدی بیرون یک دفعه پایت روی پله‌های بانک سُر خورد و کمرت داشت می‌شکست… دائم آن جمله دامادتان یادت می‌آید که: ما معلمینی داشتیم و داریم که آنقدر حساس بودند که به مدیر مدرسه می‌گفتند: آقا لطفاً حقوق ما را خودتان بگیرید و به صورت دستی به ما بدهید ما پولمان را از بانک نمی‌گیریم!!
آیا این کمر با آن کمر رابطه دارد؟

آیا این «در ها» که چند ماه است بسته شده و صدا به وضوحِ قبل به گوش نمی‌رسد، به خاطر این مسائل است؟

خلاصه، یک حساب را بستم و یک پولی که مشکوک بود را با کمک(!) دوستان یک راه شرعی برایش پیدا کردیم اما هنوز یک چیز مانده که دل کندن از آن خیلی سخت است! مرد می‌خواهد! اینکه تو بدانی ماهانه فلان میلیون تومان سود پول تو در حساب سرمایه‌گذاری بانک می‌شود و دل بکنی و بگذاری در حساب قرض الحسنه، واقعاً مرد می‌خواهد!
یک فامیل داریم که برخی از دوستانی که این مطلب را می‌خوانند تا همین‌جا شناسایی‌اش کردند(!)، حداقل پولی که شاید در بانک داشته باشد چند میلیارد تومان است. تصور کن حداقل ۲۰ میلیون تومان در ماه سود پول او می‌شود. او (که پدر ما را درآورده! چون تا حدودی الگوی ماست) پولش را در قرض الحسنه نگه می‌دارد و در حساب سوددار نمی‌گذارد! (انصافاً خیلی مرد است!)

گفته بودم که من سخت‌تر از آرمایشات مالی فعلاً ندیده‌ام! خیلی سخت است! (یا شاید برای ما سودایی‌های دنیادوست اینطور است؟) (روزی صد بار آرزو می‌کنم ای کاش برگردم به آن دوران که تنها چیزی که نداشتم و برایم مهم هم نبود، این مال لعنتی بود)

حتی اگر تو نخواهی عمداً بروی دنبال مال حرام و بدنت هم از شنیدن کلماتی مثل «ربا» و «مال حرام» بلرزد، خدا یک سری آزمایش جلوت می‌گذارد که مغزت منفجر می‌شود!

اصلاً اگر بگویم چطور ما را تست کرده، شاخ درمی‌آوری! تصور کن، بروی یک سرویس از یکی بخری، بعد از مدت‌ها استفاده که انصراف از آن و گرفتن از جای دیگر غیرممکن می‌شود، در یک جریان کاملاً اتفاقی (که رد پای آزمایش را به وضوح مشخص می‌کند) بفهمی او احتمالاً اشتباهاً یک «تیک» را نزده! فرق این تیک، خیلی تومان در سال است! حالا مرد می‌خواهد برود بگوید آقا شما این تیک را نزده‌اید که بزند و تو آن پول اضافه‌تر را بدهی! من چند ماه است هنوز شهامت نکرده‌ام بگویم!! (خدا وکیلی به من چه؟ مگر من عمداً رفته‌ام این کار را کرده‌ام!؟ از چند مرجع و طلبه و غیره پرسیده‌ام، گفته‌اند اگر مطمئنی که اشتباه کرده‌اند باید به آن‌ها بگویی!!) [البته یکی از دلایلی که نگفته‌ام این است که آن‌ها پنهان‌کاری کردند و در ابتدا نگفتند اینطوری سرویس می‌فروشند. ما قبلاً از یکی دیگر سرویس می‌گرفتیم که اینطور که تازه فهمیده‌ام، کلاً این تیک را نمی‌زده)
البته یکی دو ماه است دارم مشکل را به نحو دیگری رفع می‌کنم و اگر خدا بخواهد و شیطان بگذارد، به زودی جریان را به آن‌ها می‌گویم و با هم مصالحه می‌کنیم اما بعید نیست این قضایا چوب آن چند ماه باشد که راضی به این قضیه بودم!

از آن طرف به خمس و اینکه به این پول ما تعلق می‌گیرد یا خیر فکر می‌کنم. اگر تعلق بگیرد، چند ده میلیون تومان باید بدهی خمس! مرد می‌خواهد بدهد!

 

و خلاصه، صد تا جریان دیگر را دانه دانه مرور کرده‌ام ببینم به قول دکتر سونوگرافی، که بعد از دیدن سنگ، چند بار با حالت خاصی زول زد به چشمانم و گفت «این سنگ رو از کجا خریدی!؟ ها؟» و من تا خانه دائم این جمله‌اش در ذهنم تکرار می‌شد: «این سنگ رو از کجا خریدی؟ ها؟» بالاخره، این سنگ رو از کجا خریدم!؟

یک سری دلایل غیرمادی دیگر هم برایش تراشیده‌ام که صلاح نیست خیلی باز گفته شود. (مثل به قول دوستمان در نظرات: قضیه چشم‌زخم که دقیقاً شب قبل از آن سر خطاطی و دکترا و … در خانه اتفاق افتاد و صبح آن روز هم وقتی پستچی یک سری قطعه الکترونیکی آورد، با یک حالت خاصی یک سؤالاتی در مورد کار و فروشگاه و غیره پرسید و تعجب‌کنان رفت یا گوشتمالی خدا: شب قبل از این جریان، یک دانشجو ایمیل زد که استاد، فلان ماده و فلان ماده و فلان ماده رو با هم غاطی کنید بخورید، براتون خوبه… با یک حالت سرمستانه‌ای گفتم: دختر! مگه من مریضم که می‌گی «براتون خوبه!؟» / دقیقاً فردای آن روز وارد جمع مریض‌ها شدم!)

به هر حال، فعلاً دارم به مرور قضایا را حل می‌کنم تا ببینیم به کجا می‌رسیم. اما هر چه هست، شاید در آخرین مشقی که از روی خط استاد نوشته‌ام خلاصه شود:

نگاهدار سررشته تا نگاهدارد…

بالایی، مشق استاد است و پایینی‌‌ها، کثافت‌کاری‌های ما(!) – هر چند ضایع، اما إن شاء الله بهتر می‌شود…

be-careful

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در مورد روال پزشکی موضوع: دکتر متخصص کلیه با توجه به شواهد، قضیه را ارثی می‌داند. یک سری دارو داده که من نخواهم خورد! مگر آن‌ها که برای زمان تشدید درد داده و مجبور بشوم بخورم! به قول خودش، درد کلیه را به درد زایمان تشبیه کرده‌اند (و من واقعاً درک کردم!)، هر وقت درد زایمان گرفتی، این‌ها را بخور!!
و یک عکس سیاه و سفید(!) هم نوشته که بروم در بیمارستان بگیرم… اما فکر نمی‌کنم از این دکترهای بی‌خیال چیزی در بیاید! بیشتر دنبال درمان گیاهی و سنتی موضوع به کمک دامادمان که کلیه‌اش کارخانه سنگ‌سازی است هستم. (باور می‌کنید در کلیه این بنده خدا یک سنگ ۳ سانتی‌متری وجود دارد!؟ کیلو کیلو سنگ دفع می‌کند!!!!!!!!!! بیشتر حدس می‌زنم به خاطر جوش‌های الکی باشد که در بحث سیاست می‌خورد… ما هم جوش‌های الکی که سر دانشجو و کار و غیره می‌خوریم!)
خلاصه، فعلاً دردهای خفیفی داریم که باشد بهتر است! روزه را هم یکی در میان می‌گیریم تا ببینیم به کجا می‌رسیم… (دکتر گفت فقط روزهایی که کمتر کار داری مثل جمعه یا مثلاً شب‌های احیا بگیر، بقیه را در زمستان قضا کن…)

۱۱ پاسخ به “نگاهدار سررشته تا نگاهدارد…”

  1. bagheri گقت:

    آخ از این دنیا همینه دیگه مرد(اصطلاحه) میخواد از پسش براومدن.واقعا هر کسی یه جور درگیرشه.آدمیزاد وقتی طعم این پولو میکشه مگه دیگه میتونه دست ازش بکشه. نه شما اکثرا همین طوریم.

  2. محمدمهدی گقت:

    استاد و مهندس گرامی، من خودم رو شاگرد شما می دونم…. قصدم از طرح اونچه در ادامه میاد یادگیریه….

    وقتی رهبر تو رسالۀ رسمی اجوبه الاستفتائاتشون میگن وکالت دادن به بانک برای انواع سرمایه گذاری در قالب حساب کوتاه مدت حلاله، شما چه مشکلی با این پول دارید آخه؟!

    ضمناً خواهران شما، خواهرهای ما هم هستند از نظر ایمانی و مذهبی، چرا گفتید «لعنت به شما»؟!

  3. حمید رضا گقت:

    فعلاً که دلمون رو به همون حکم خوش کردیم…
    در مورد اون لعنت هم هر «تو بمیری» که اون «تو بمیری» نیست که…

  4. milad گقت:

    مهندس جان سلام:
    این مطلبی که نوشتی به قدری ذهنم رو مشغول خودش کرد که الان ساعت یک بامداد! نتوانستم بخوابم و آمدم که نظرم رو بگم.
    من هرگز منکر این نیستم که خیلی از اتفاقاتی که برای ما می افته،نتیجه کار های خود ماست! در واقع اینطور هم میشه گفت که:[از ماست که بر ماست]
    و این حرف شما رو هم قبول دارم که انسان مطمئنا نتیجه اشتباه،خطا،گناه،معصیت و… خود را میبیند و تاوانش را هم اگر بشود در این دنیا میدهد.{گفتم «اگر بشود» چون بعضی از گناهان هستند که این دنیا ظرفیت مجازات آن ها را ندارد؛مثل کسی که تعداد زیادی انسان بیگناه را با کشتار دسته جمعی به قتل میرساند.}
    امّا آیا تمام اتفاقات و حوادث و ناگواری هایی که برای انسان رخ میدهد نتیجه کار های اشتباه اوست؟آیا خدا میخواهد هر جا که بنده اش کوچک ترین خطا و لغزشی،چه سهوا و چه عمدا داشت،بنده اش را به سخت ترین حالت ممکن مورد آزمایش قرار دهد؟که چه شود؟آیا خدا همیشه میخواهد که مچ بنده اش را بگیرد؟یا شاید میخواهد که با این کار حال بنده اش را بگیرد؟
    مطمئنا اینطور نیست.
    من احساس میکنم این طرز فکر شما تا حدودی افراطی است!یعنی اینکه همه ی پیشامد های بد را به گونه ای بیش از حد نتیجه کار های خود بدانیم!
    من در این مورد اتفاقاتی که برای حضرت فاطمه زهرا(س) را مثال می آورم؛مگر نه اینکه این بانوی بزرگوار به اعتقاد ما شیعیان معصوم هستند،پس چرا درب خانه ی بانوی دو عالم را به آتش میکشند و پهلوی حضرت ما بین در و دیوار میشکند؟اگر با این نگرش وسواس گونه به این قضیه نگاه کنیم شکسه شدن پهلو حضرت را باید نتیجه ی کار خودشان بدانیم!که مسلما اینگونه نیست.
    اگر با این دیدگاه نگاه کنیم که این اتفاق بنا بر مصلحت و حکمت خدا افتاده است نه بنا بر کار های انسان،شاید بهتر باشد!
    شاید خدا میخواهد که با کار هایی که برای انسان اتفاق میافتد،او را از کاری که شاید در آینده انجام خواهد داد و به نفع او نیست جلوگیری کند.از کجا معلوم؟!
    من نمیدانم شاید در اتفاقی که برای حضرت فاطمه(س)افتاده،خدا میخواسته که آنهایی را که در بیراهه بودند و هرگز هدایت نمیشدند را به همه ی عالم نشان دهد!تا حقانیت خاندان پیامبر(ص) را به همه ثابت کند؟تا راه آنانی را که در را به آتش کشیدند از راه شیعیان آن بزرگوار برای همیشه ی تاریخ جدا کند؟اینها همه ی نتیجه گیری های من از این ماجراست تا حداقل ثابت کنم که گاهی همه ی اتفاقات تقصیر بنده نیست!خاست و ارده ی خداست.
    اینها را نوشتم چون گفته بودی که از لحاظ روحیه وضع مناسبی نداری.
    زیاد دنبال چرای این اتفاقات نباش؛باز هم میگویم این فوق العاده است که انسان مراقب کار هایش باشد،مراقب نتیجه ی کارهایش باشد ولی نه به این شدت!
    ساعت یک ربع به دو بامداد! چهل و پنج دقیقه مشغول نوشتن یک نظر بودم!!!
    امیدوارم هرچه زودتر از کما بیدار شوی!

  5. fatemeh گقت:

    یعنی شما میگین برا هرکس هر اتفاقی می افته باید بگرده دنبال خطا و گناهی؟ اینهمه مریض اینهمه آدم که سنگ کلیه دارن یعنی گناهکارند؟ این چیزایی که شما میگید و مثال میزنید برای من نمونه های بارزترش پیش اومده اما من مثل شما کلید نمیکنم روش،برا همه آدما هم ممکنه از این چیزها پیش بیاد چون خودم دیدم اما بقیه مثل من و شما اینقدر بهش توجه نمیکنند که بخوان رابطه بین اتفاقات رو کشف کنن، پس این به این معنا نیس که برای دیگران این چیزها وجود نداره، قبلا هم گفته بودم اسمش حسن تصادف یا سوء تصادفه، کار کائناته. به نظر من شمام اینقدر گیر ندید ما که نمیتونیم معمای تمام عالمو دربیاریم، ساده بگذرید مثل بیشتر آدمها…اصلا این دنیا که محل مجازات یا پاداش اعمال نیست ، حالا شاید خیلی کم باشه
    راه علمی و پزشکیش رو هم دست کم نگیرید هر چی نباشه اینها اسباب خداست دیگه…همونطور که گفتین این بلاها سر کامپیوتریها که تحرکشون کمتره و مدت زمان زیادی یه جا ثابت میشینن بیشتره…
    من همین امشب براتون دعا کردم، هرچند خودم خیلی خیلی محتاج دعام. امیدوارم به زودی سلامتیتونو بدست بیارید.

  6. مهدی گقت:

    سلام نماز و روزتون قبول
    “از آن طرف به خمس و اینکه به این پول ما تعلق می‌گیرد یا خیر فکر می‌کنم.”
    چرا نباید تعلق بگیرد عزیز دل برادر؟

  7. حمید رضا گقت:

    سلام، و همچنین…
    یکی از دلایل:
    http://portal.anhar.ir/node/9628/?ref=sbttl#gsc.tab=0

  8. اناری ام گقت:

    خود خدا به آدم می گه یه کم گوشتو تیز کن و دلت رو صاف… صافا…!
    در ضمن تجرد رو هم به گناهات اضافه کن!

  9. نیما گقت:

    سلام استاد نماز وروزه شما قبول باشه.ان شالله که خوب میشید.
    استاد راستی برگه های وب صحیح نکردید؟

  10. حمید رضا گقت:

    ما که گفتیم به حاج خانم بگو یه دخترِ خانم که با خلقیات ما بخونه از شهرتون قم پیدا کنه… تو طاقچه‌بالا گذاشتی!! گناه تجرد ما گردن اونهاست که به آیه «و انکحوا الایاما» عمل نمی‌کنن!! (گفته برای مجردها زن «بگیرید» نگفته که مجردها برن زن «بگیرن»!!!

  11. افشین ج گقت:

    آقا من شکل علامت سوال شدم؟؟؟ (؟)
    چرا دارو ها رو نمیخورید؟ پزشک مرحوم امام در فرانسه می‌گفت هیچ بیماری در زندگیم ندیدم مثل مرحوم امام اینقدر سر ساعت داروهاش رو بخوره. چه مراجع الان ما و چه بزرگان گذشته از علم تجربی استفاده میکردند. بعدهم سنگ کلیه که بیماری خاصی نیست برادر عزیز من، این همه آدم بهش مبتلا هستن و کلی هم پزشک با تجربه داریم و اصلن هم نگران نباشید.

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها