تعریف زیبای حکمت

اعتقادات خاص مذهبی من, دین من، اسلام, نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...), نکته دیدگاهتان را بیان کنید

در احادیث داریم که هر کس چهل روز اعمال و عبادات خود را خالص کند، حکمت از قلب او به زبان او جاری می‌شود.

یکی از سؤالاتی که سال‌ها برای من مطرح بود این بود که اصلاً منظور از حکمت در این حدیث چیست؟

تا اینکه چند وقت پیش استاد پناهیان در یک برنامه (فکر می‌کنم برنامه «به سمت خدا»)، خیلی زیبا و در یک جمله حکمت را تعریف کردند که خیلی به دلم نشست. گفتند: حکمت یعنی اینکه انسان خودش می‌تواند برای اتفاقاتی که دلیل آن‌ها مشخص و واضح نیست، دلیل درست و قانع‌کننده بیابد.

یعنی به طور مثال اگر خدا گفت نماز بخوانید، او می‌تواند در ذهن خودش برای این موضوع دلیل بیابد و به آن پایبند باشد.

دقت کنید که اگر حکمت نباشد چه بلایی سر فرد می‌آید؟ دنیا و به خصوص ادیانی مثل اسلام پر هستند از مسائلی که ممکن است دلیل آن‌ها به همین راحتی‌ها درک نشود. اگر انسان حکیم نباشد به مرور آن کارها را ترک خواهد کرد و یا اگر یکی یک شک و ابهام ساده برایش مطرح کند، می‌گوید: راست می‌گه ها!! چرا!؟ پس ولش کن…

مثلاً در بین همکاران یک نفر داشتیم که مشخص بود بر اثر برخی گناهان (مثل عناد و ترک نماز و امثالهم)، کاملاً مغز استدلال‌گر خود را از دست داده است و از حکمت، بسیار به دور است. یک روز در جمع دوستان تعریف می‌کرد که: من از یک سنی چیزی شنیدم که دیدم چقدر راست می‌گوید! گفتیم چه شنیدی؟ گفت: او می‌گوید: شما وقتی به محضر یک مدیر یا مقام عالی رتبه می‌روید، در محضر او چطور می‌ایستید؟ مگر دست‌هاتان را روی هم و جلوتان نمی‌گذارید؟ من گفتم: بله. گفت: خوب، پس ما اهل تسنن بر حقیم چون در نماز وقتی در محضر خدا ایستاده‌ایم، دست‌هامان را روی هم و جلومان می‌گذاریم.
این بنده خدا هم در برابر ابهام به این سادگی که به راحتی می‌توان آن‌را پاسخ داد، تسلیم شده بود!
به او گفتم: می‌خواستی بگویی، ما وقتی محضر یک مدیر می‌رویم، خیلی کارها می‌کنیم! مگر باید همه آن کارها را در محضر خدا هم انجام دهیم!؟ ما در محضر مدیر، گاهی روی صندلی می‌نشینیم، با کفش به اتاقش می‌رویم، اکثر اوقات بهترین لباس را می‌پوشیم، وقت قبلی می‌گیریم و خیلی چیزهای دیگر! یعنی برای خدا هم باید این کارها را انجام دهیم؟

اگر توانستید برای آنچه در دین آمده است، دلیلی بیابید که خودتان را قانع کند، شما حکیم می‌شوید. البته این یک شرط دارد و آن اینکه اول ایمان داشته باشید. یعنی اگر مطمئن شدید که فلان حرف، حرف دین است، نخواهید آن‌را رد کنید. مثلاً اگر شما کشاورز شیعه هستید و تمام مسائل دینی را از یک مرجع تقلید پیروی می‌کنید، باید بدانید همان کسی که گفت نماز چند رکعت و به چه نحوی و روزه به چه صورت است، همان شخص گفته است که باید زکات بدهید. نباید بگویید من تا نماز و روزه‌اش را قبول دارم، اما زکاتش را نه!

مثل مادر ما که امروز مجید می‌گفت: مامان! می‌خوام یکشنبه‌ها توی خونه جلسه قرآن و سخنرانی محله‌ای راه بیندازم. مامان ما (که حقیقتش را بخواهید چندان به قوی بودن ایمانش اعتماد ندارم) می‌گفت: قربان خدا برم، من که خودم روضه‌خوان و قاری مجالس هستم، همه‌مان هم که به اندازه کافی در جلسات اشک می‌ریزیم، دیگر جلسه برگزار کردن به ما نیامده!
یعنی تا وقتی دین رایگان است و به کیف ما می‌افزاید (توجه دارید که روضه‌خوان بودن و قاری بودن و گریه کردن هر کدام کیف‌های روحی خود را دارند و در این هیچ شکی نیست) تا این حد، ما مخلص اسلام و شیعه و خدا و قرآن هستیم، اما اگر بنا باشد کار به پذیرایی و کمی خرج کردن و زحمت باشد، به ما نیامده!!!
تا وقتی اسلام یعنی رفتن به سفر زیارتی جالبی مثل حج و زیارت امام رضا و کربلا و غیره، ما مخلص دین هم هستیم! اما اگر همین دین بگوید برای تبلیغ به سیستان و بلوچستان بروید، به ما نیامده!!!

من روی صحبتم با این نوع افراد نیست، من صحبتم با کسی است که با جان و دل احکام و قضایا را قبول کرده، حالا یک مشکل دارد و آن اینکه مثلاً در دلیل اینکه باید خمس بدهد کمی ابهام دارد.

خوب، بحث این است که کسی که حکمت داشته باشد، می‌نشیند و فکر می‌کند… بلاشک می‌تواند برای این موضوع دلیل قانع‌کننده بیابد. مثلاً ممکن است به این نتیجه برسد که: باید گروهی در جامعه باشند که مثل همه نروند دکتر و مهندس و امثالهم شوند، بلکه بروند عمر و وقت خود را برای زنده نگاه داشتن دین یعنی روح جامعه (که بلاشک مهم‌تر از جسم جامعه است) صرف کنند. خوب، این افراد در حین تحصیل که ممکن است سال‌ها طول بکشد، خرج دارند. با توجه به اینکه نمی‌توان از طریق آن شغل درآمد زیادی در حین تحصیل کسب کرد (مثل دانشجو که منبع درآمدی ندارد) و از طرفی مثل دانشجوی دولتی از دولت پولی نمی‌گیرند، باید کسی باشد که مخارج آن‌ها را که تکرار می‌کنم که برای تقویت روح جامعه تمام عمر و وقت خود را در شرایطی معمولاً بسیار سخت و دور از خانه صرف می‌کنند، تأمین کند. خوب، آفرین به اسلام که فکر این را هم کرده است و می‌گوید همه مردم بیایند دست به دست هم دهند و کمی برای زنده نگاه داشتن روح جامعه خرج کنند. آن هم از اموالی که می‌دانند زیاد است و نیازی ندارند. یعنی یک سال، هر خرجی که داشتید انجام دهید، هر کاری خواستید با اموالتان انجام دهید، هر چقدر در انتهای سال ماند، بدانید که شما را زیاد بوده و ممکن است باعث شود سال بعد تنبل‌تر شوید. پس یک پنجم آن‌را بدهید که هم خودتان کوشاتر باشید و هم این افراد بتوانند مسیر خود را ادامه دهند و یا مخارج نگه داشتن روح جامعه تأمین شود. (امام جواد را به یاد بیاوریم که چندین بار در عمرش هر چه داشت صدقه داد و از نو شروع کرد! من فکر می‌کنم این یکی از بهترین تمرین‌ها برای کوشاتر شدن و در نتیجه سرمایه‌دار شدن است!)

و یا مثلاً کسی که حکمت دارد، اگر یک روحانی را دید که سوار ماشین شده است، اولاً به این فکر نمی‌کند که او باید پیاده برود! ثانیاً بر فرض اگر ماشین مدل بالایی سوار بود که خلاف شأن ساده‌زیستی بود، آن‌را تعمیم نمی‌دهد به همه روحانیون. او روحانیونی را به یاد می‌آورد که به زور می‌توانند کرایه خانه‌شان را تأمین کنند. می‌نشیند فکر می‌کند و به نتایج معقول می‌رسد: مثلاً می‌گوید: در هر لباسی و در هر شرایطی انسان خوب و بد وجود دارد. شاید آن روحانی که خودش می‌گوید علی‌وار زندگی کنید و بعد با ماشین بنز(!) و مخارج مختلف زندگی می‌کند، یکی از آن بدهای جامعه روحیانیون است. یا شاید آن ماشین حاصل پنجاه سال زحمت اوست. یا شاید مثل خیلی‌ها، ارث پدری به او رسیده.

(یک داماد داریم که همیشه می‌گوید روحانی‌ها همه میلیاردر هستند و خانه‌شان تأمین است و غیره. هر بار که این صحبت را شروع می‌کند، می‌گویم: فلانی! تو که اینقدر مطمئنی و اینقدر زیرک هستی که آن‌ها را مانیتور کرده‌ای و به این نتیجه رسیده‌ای و اینقدر هم که دوست داری میلیاردر شوی، می‌خواهی فردا با هم برویم اسمت را در حوزه بنویسی و روحانی بشوی؟ … همیشه طفره رفته است!!!)

یا مثلاً بد بودن یک روحانی برای یک انسان که حکیم باشد باعث نمی‌شود مثلاً او اصل خمس را زیر سؤال ببرد. همانطور که با دیدن یک سیب گندیده در یک جعبه، اصل مفید بودن سیب را زیر سؤال نمی‌برد! 😉

یا مثلاً کسی که حکمت دارد، اگر شنید که یکی می‌گوید: خمس در قرآن به این صورت نیامده، با خودش فکر می‌کند که: خوب،‌ نماز هم در قرآن به این صورت نیامده! خیلی چیزها در قرآن به این صورتی که هست نیامده، پس لابد مرجع دیگری هم در کنار قرآن هست. از طرفی همان مراجعی که ریزترین قوانین قضاوت را برای گرفتن حق من از ظالم استخراج کرده‌اند، همان مراجع بوده‌اند که شیوه خمس را استخراج کرده‌اند… از طرفی من مگر در حدی هستم که بخواهم در مورد یک آیه و اینکه چطور یک دستور از آن استخراج می‌شود نظر بدهم؟ افرادی شصت سال تحقیق و مطالعه کرده‌اند و هنوز در حد استخراج این قوانین نیستند! من چظور بتوانم این‌ها را درک کنم؟

خلاصه، این تعریف حکمت برایم بسیار جالب بود. حالا یکی از آرزوهایم این شده است که به این حکمت دست یابم http://aftab.cc/modules/Forums/images/smiles/icon_cry.gif

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت:
۱- اینکه در مورد خمس مثال زدم، نظرات برخی دوستان در ذیل این مطلب باعث شد:

کلمه نامأنوسی به نام خمس

وگرنه اصل بحثم «حکمت» بود.
۲- کسانی که در مورد وجوب و مسائل دیگر خمس اطلاعات بیشتر نیاز دارند، این مطلب را بخوانند:

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadID=123353&forumID=455

۲ پاسخ به “تعریف زیبای حکمت”

  1. iman گقت:

    همین که نظر سانسور نمی کنی جای امیدواری داره
    می دونم تحلیل شخصی تو بود وگرنه منظور من این نبود که همه بد هستن یا خوب
    وگرنه اگه قرار بود چیزهایی رو که دیدم رو مبنا قرار بدم که واویلا می شد
    ولی باید قبول کرد که سطح زندگی روحانیون نسبت به قبل خیلی فرق کرده
    و این جای تامل داره چون اگه از سطح متوسط مردم بالا بره دید مردم عوض میشه
    اگر کمی به گذشته نگاه کنی خیلی از روحانیون شغلی و حرفه ای داشتند
    مثلا ساعت سازی و یا کفاشی و در آمدشون از راه دین نبود
    و این باعث اعتبار شون بود
    و ما هم داریم درباره این مسائل بحث می کنیم پس مغز استدلال گر مون داره کار می کنه لااقل
    اما اینکه هرکس بشینه دلیل شخصی پیدا کنه خودشو قانع کنه به نظرم منطقی نیست
    چون میشه خود قانع کردن در حالی که احکام دین کاملا بر مبنای منطق کلی بنا شدن نه شخصی

    مثلا اگه میگن الکل مصرف نکنید کاملا مشخصه
    که حجم زیادی از بدن مایعاته و الکل هم ماده ایه که ممکنه این ترکیبات رو عوض کنه و بهم بریزه
    دین ما دولتیه مث خیلی چیز های دیگه مون
    ما یه سازمان داریم به اسم تبلیغات اسلامی که بیشترین بودجه هارو نه فقط در ایران بلکه همه جای دنیا داره خرج می کنه
    حالا مثلا پول هایی که از برکت وجود اما رضا بدست میاد بماند
    تنها چیزی که معلوم بوده این بوده که بر تعداد افراد روحانی زیاد شده اما واقعا چند تا تئوریسین بزرگ و یا اندیشمند و یا محقق بزرگ بیرون اومده
    وضع روحی جامعه ی ما رو هم که باید فقط قربونش رفت
    اگه چیز هایی که بطور پیشفرض برامون تعیین کردن رو قبول کنیم بدون اینکه تازه بهشون فکر کنیم مطمئنا از نعمت عقل مون استفاده نکردیم

  2. iman گقت:

    راستی سر صبح بود یادم رفت بگم سختی و مشقتی که گفتی احتمالا مال سالهای قبل بوده
    چون الان شهر نسبتا محروم ما حوزه علمیه ای داره برای بانوان با مهد کودک اختصاصی
    مردها هم که ضمن معافیت از خدمت شهریه هم دریافت می کنن که ناچیز هم باشه
    لاقل نسبت به دانشجوهایی که شهریه ندن هزینه کرایه خونه و غیره دارن امتیاز بهتری دارن
    کتاب ها هم که به راحتی در دست رس هستن
    گفتو شنود با یه کامپیوتری همیشه برام جذابه چون انتظار میره منطقی باشن
    البته صفرو یک نه ، فازی
    خلاصه واسه ما هم دعا کن شاید به راه راست هدایت شدیم

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها