امید من! اگر کسى را دوست دارى و مى خواهى همیشه او را در کنارت داشته باشى، از او کمى فاصله بگیر… چرا که هر چه بیشتر به او نزدیک گردى، “کمى فاصله گرفتن” از او، برابر خواهد بود با “بسیار دور شدن” از او و این “بسیار دور شدن”ها رابطه را سریع تر و بدتر قطع خواهد کرد.
_______
با یکى از دوستانم ١۵ سال است که دوست عادى هستم و دوستیمان همچنان ادامه دارد و با یکى از دوستانم یک سال دوست هر لحظه اى بودم و به خاطر چند “بسیار دور شدن”، دیگر دوست نیستم!
دسته: امید نامه
تجربیاتی که دوست دارم به تو منتقل کنم… تو که امید منی…
چرا جهنم میرویم؟
امید من!
جهنم میرویم نه به این خاطر که در این دنیا خوش بودیم! بلکه به این خاطر که چرا در این دنیا بیشتر خوش نبودیم و بیشتر لذت نبردیم!؟
اللهم ارزقنا حلاوه الایمان…
صلاح
امید من!
یادت باشد گاهى باغبان شاخه هاى درخت محبوبش را مى برد تا او بیشتر قد بکشد…
امید من! اگر حال خوشی داشتی…
امید من!
اگر امروز حال خوشی داشتی، چشمانت را خوب باز کن، گوشهایت را تیز کن، خواهی فهمید که علاوه بر خدا، شیطان نیز آنروز نزدیکتر شده است تا تمام زحماتت را به باد دهد!
امید من! خطکشی به دست بگیر…
امید من!
خط کشی به دست بگیر و مشکلاتت در زندگی را اندازه بگیر… چه اندازه شد؟
بدان که به همان اندازه از خدا و اسلام فاصله گرفتهای!
امید من! موفقیت یعنی خدا داشتن
امید من!
دو تن را تصور کن:
یکی خدا ندارد و بیش از همه درس میخواند
یکی خدا دارد و کمتر درس میخواند
بدان که «درس خواندن» به ضرر اولی تمام خواهد شد و «درس نخواندن» به سود دومی!
و چه بهتر که تو از هر یک، خوبیاش را در خود داشته باشی. هم درس بخوانی و هم خدا داشته باشی.
امید من! مراقب باش…
امید من!
مباد که تصور کنی پر شدنِ اطرافت از گناه، مجوز حتی “ذرهای گناه کردنت” را صادر میکند… ولا تَزِرُ وازِرَتاً وِزرَ أُخری!
امید من! از خود بپرس…
امید من! اگر میخواهی که به بیراهه نروی، هر روز صبح که از خواب برمیخیزی از خود بپرس “هدف از آفرینش من چه بوده است؟”
امید من! از آن نترس که تو را بسیار دشمن دارد…
در عمرم از هیچ کس به اندازه دوست یا آشنا یا دانشجویی که به صورت افراطی مرا دوست دشته باشد نترسیدهام!
معمولاً بهترین دوستانم به بدترین دشمنانم تبدیل شدهاند. به همین خاطر است که همیشه وقتی ببینم یکی بیش از حد دارد ابراز دوستی میکند، به هر طریقی شده توی ذوقش میزنم یا کاری میکنم که از من کمی بدش بیاید. حالا روابطمان نرمال میشود.
البته منظورم از دشمن این نیست که بخواهد سر به تنم نباشد! خیر، بلکه اگر پایش بیفتد، بیش از بقیه دربارهام بد میگوید.
مثلاً در دانشگاه، دانشجویانی داشتهام که به قول معروف جزء فدائیان من بودهاند! همانها به محض اینکه یک چیز کوچک که باب طبعشان نباشد از من ببینند، چنان رفتار میکنند که صد دشمن آنطور رفتار نمیکند.
یک بار یکی از همین دانشجوها در کلاس، جلو همه گفت: استاد! فکر نمیکنم در این کلاس کسی بیشتر از من به شما ارادت داشته باشد.
همانجا گفتم: و من در این کلاس، از هیچ کس به اندازه تو واهمه ندارم!
از قضا همین هم شد!
به مرور دیدم رابطهاش سرد شده است و چیزهای عجیبی پشت سر من گفته. از یکی از دوستانش شنیدم که گفته: فلانی خیلی خودش را میگیرد!
یعنی چون علاقه وافری داشته، فکر کرده من باید دربست در خدمت او باشم و لابد از بین همه، او را بیشتر تحویل بگیرم و امثالهم و چون این اتفاق نیفتاده، علاقه وافرش به نفرت وافر تبدیل شده.
خیلی در دوستیها و ارادتهای اطرافیانم حساس هستم که نکند افراطی شود که اگر اینطور شود، باید همیشه مواظب باشم کوچکترین خطایی سر نزند وگرنه از آنور پشت بام میافتد. من حقیقتاً دوست و دانشجویی که ته دلش کمی از من بیزار باشد را بیشتر دوست دارم تا اینطور افراطی دوستم داشته باشد.
امید من!
از آن نترس که تو را بسیار دشمن دارد، از آن بترس که تو را بسیار دوست دارد!
علت اینکه عدهای بزرگ مینمایند…
امید من!
علت اینکه عدهای بزرگ مینمایند این است که اطرافشان را افراد کوچکی فرا گرفته است… مباد که فریب سرآمدیشان را بخوری!
____
* عدهای = عدهای نالایق
** جمله را از مجموعه کتابهای ارزشمند «شما عظیمتر از آنی هستید که میاندیشید» برداشت کردهام.
خدا اگر بخواهد با تو سخن بگوید…
امید من! خدا اگر بخواهد با تو سخن بگوید، از طریق همه آدمهایی که از کنار تو عبور میکنند، سخن خواهد گفت…
(در حال گوش دادن یک سخنرانی از استاد پناهیان هستم [و همزمان، کار روی نسخه ۳ از تستا]. این جمله را از زبان ایشان شنیدم و حیفم آمد که اینجا درج نکنم)
پول بهتر است یا نعمت؟
امید من!
آن روز که درآمد روزانهام ٢٠ تومان بود، همه چیز جای خود بود… آن روز که خواستم و درآمدم ٣٠ تومان شد، اذان ظهر را میگفتند و من در حال تدریس در کلاس بودم. پس به نماز جماعت ظهر نرسیدم.
درآمدم ۴٠ تومان شد، نماز جماعت عصر هم تمام شده بود.
۵٠ تومان شد… به نماز جماعت مغرب و عشا نرسیدم.
۶٠ تومان شد… از زور خستگی نماز صبحم قضا شد!!
امید من! انتخاب کن: پول بهتر است یا نعمت؟
امید من! بنویس تا ذهنت از تشویش خارج شود…
امید من!
هر گاه تصور کردی کارهای بسیار بر سرت ریخته و ذهنت مشوش است، کاغذی بردار و بر روی آن کارهایت را بنویس.
تمام که شد خواهی دید که آنطورها هم که فکر میکردی کارها زیاد و درهم و برهم نیست. خیالت آسوده خواهد شد و حالا راحت به انجام تک تک آنها خواهی پرداخت…
هر گاه خسته بودی…
امید من!
هر گاه خسته بودی، فکر نکن، تصمیم مگیر و حتی صحبت مکن… فقط بخواب، حتی برای چند دقیقه و بعد که برخواستی، هر کار که خواستی کن…
انسان یاد نمیگیرد مگر اینکه…
امید من!
انسان چیزی را یاد نمیگیرد مگر اینکه نیاز داشته باشد که یاد بگیرد.
پس اگر خواستی که چیزی را یاد بگیری، ابتدا نیاز آن را در خود ایجاد کن…