گاهی اوقات که کوتاهی یا خدای ناکرده گناهی ازم سر میزند، تصمیم میگیرم که خودم را جریمه کنم.
بعد در اینکه چه جریمهای در نظر بگیرم گیر میکنم!
مثلاً میگویم: بر تعداد نمازهای نافله در روز بعد بیفزایم! بعد با خودم میگویم: این که نشد جریمه! میترسم لذت بیشتری نصیبم شود و از فردا بدتر شوم! یعنی بیشتر گناه کنم که بعد بیشتر نافله بخوانم که لذت بیشتری ببرم!
یا تصمیم میگیرم به قول شهید رجایی، فردایش روزه بگیرم!؟ بعد میگویم: روزه هم مطمئناً به دلم مینشیند و از آن گناه خوشنود میشوم که باعث شد لذت بیشتری ببرم!
نه، این نوع جریمه خوب نیست!
می گویم: برعکس عمل میکنم! یعنی فردا برای عذاب روحم، هیچ نماز نافلهای نمیخوانم و به نماز جماعت نمیروم!
بعد دوباره میبینم این هم که از لحاظ دینی و عقلی توصیه نمیشود! شیطان احتمالاً همین را میخواهد!
نه، این نوع جریمه هم خوب نیست!
میگویم: بگذار به خدا بگویم: خدایا! این جسمم خیلی پر رو شده! یک مریضیای چیزی بده تا نای گناه کردن نداشته باشد!
بعد میبینم که در روایات داریم که مؤمنی به مریضی شدیدی گرفتار شده بود. یکی از معصومین گفت: چطور شد که به این مصیبت گرفتار شدی؟ گفت: از خدا خواستم اگر گناهکارم در همین دنیا به عذاب گناهانم دچارم کند. معصوم فرمود: این چه دعاییست!؟ همیشه بگو: ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار (پروردگارا! در دنیا و آخرت به من نیکی عطا کن و مرا از عذاب جهنم دور بدار)
نه، این نوع جریمه هم خوب نیست!
کمی در اینترنت جستجو میکنم، میبینم جایی یافت نمیشود که به برخی جریمهها برای نفس اشاره کرده باشد.
خلاصه آخرش هم نمیفهمم باید چطور این نفس یاغی را جریمه کنم!؟
البته در نهایت، معمولاً میگویم: بگذار کمی خودم را سرزنش کنم… میبینم بد نیست، شروع میکنم حسابی به خودم توسری میزنم. به یاد خودم میآورم که میتوانم چه باشم و الان کجا هستم! یاد نوجوانیام میافتم که به خاطر محافظت بیشتر، روحیاتم بسیار بهتر بود و حالا غبارآلود شده است… این روش بد نیست، با تکبرم جور در میآید! تکبرم را که بشکنم، به خودم میآیم! (با توجه به مطلب آیا خداوند متکبر است؟ به نظر میرسد یکی از بهترین موارد برای جریمه کردن نفس این است که به یاد آوری که تو بزرگتر (متکبرتر) از آن هستی که به هر کاری دست بزنی)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: جریمههای نوع اول مثل نافله بیشتر و روزه و صدقههای سنگین هم طبق رفتار اولیای دین، بسیار مؤثر بوده. نفس انسان حب شدیدی به نشستن و خوردن و جمع مال و مسائل دنیایی دارد و جریمهاش این است که از آنها دل بکنی. اما متأسفانه یا خوشبختانه همانطور که گفتم، این خدای کریم کاری میکند که آخرش اینها تبدیل به لذت روحت شود، اما به هر حال، روش خوبی به نظر میرسد…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت ۱:
امروز (یعنی فردای نوشتن این مطلب) دو اتفاق جالب افتاد! اول اینکه از این لیست خیلی خوشم آمد:
http://iranata.com/2012/12/2-golden-lists.html
روی کاغذی نوشتم و خواستم به کاغذهایی که در سمت راست میزم چسباندهام و گهگاه به آنها نگاهی میاندازم اضافه کنم که یک دفعه نگاهم به کاغذی افتاد که مدتی پیش از یکی از فایلهای سخنرانیهای آیه الله مجتهدی تهرانی یادداشت کرده بودم که شاگرد ایشان قبل از سخنرانی ایشان از روی یکی از کتب طلاب میخواندند:
بعد از هر گناه چگونه جبران کنیم؟
– عزم بر توبه
– مصر باشد که دیگر مرتکب آن نشود.
– از عقاب آن خائف باشد.
– به آمرزش آن امیدوار باشد.
– بعد از گناه، دو رکعت نماز بخواند.
– بعد از آن نماز، هفت مرتبه «استغفر الله» و صد مرتبه «سبحان الله العظیم و بحمده» بگوید و صدقه بدهد.
– یک روز روزه بگیرد.
نمیدانم چرا این کاغذ از یادم رفته بود!! خیلی جالب شد!
اتفاق دیگر اینکه متوجه شدم یکی دیگر از راههای تذکر و جریمه روح این است که انسان صلب توفیقهایی که بعد از گناه رخ میدهد را شناسایی کند و از صلب توفیقهای بیشتر بترسد. مثلاً اگر همیشه قبل از نماز صبح بیدار میشدی و چند رکعت نافله شب میخواندی، به خاطر یک گناه، ممکن است خواب بمانی و طوری بیدار شوی که وقت تنگ شده باشد و فقط بتوانی یک رکعت نماز وتر بخوانی…
پینوشت ۲: تشویق نفس؟
از دیشب که این مطلب را نوشتهام به «جایزه دادن به روح» فکر میکنم! اگر توانستی از یک گناه چشم بپوشی، چه جایزهای باید به روح خود بدهی؟ درباره این یکی انصافاً چیزی مطالعه نکردهام! باید بیشتر جستجو و تحقیق کنم. اما خودم معمولاً یک لبخند و یک چشمک به خودم میزنم و همانطور که هنگام گناه، نفسم را سرزنش میکنم، این بار چند «آفرین» به خودم میگویم 🙂
دیدگاههای تازه