علاقه شدیدم به زبان خارجی و دلتنگیام برای درس خواندن، باعث شد امروز با اینکه سن و سالی ازمان گذشته، دل را به دریا بزنم و یک بار دیگر برای دانشگاه ثبت نام کنم
در کنکور سراسری شرکت کردم. رشته اصلی: زبان خارجه (انگلیسی)
البته هدف اصلیام قبولی در دانشگاه پیام نور است که خوب، طبق چیزی که میدانم سخت نیست، اما اگر شیطان گولمان زد و نشستیم مطالعه کردیم و جای خوب قبول شدیم بدم نمیآید به شهر دیگر سفر کنم و حال و هوای دانشگاه را دوباره تجربه کنم.
برای ارشد کامپیوتر سال بعد هم برنامه دارم که مطمئناً با هم تداخلی نخواهند داشت…
هر چند به صورت آزاد، زبان را حتی به حد تدریس مکالمه رساندهام، اما دوست دارم یک بار هم به صورت دانشگاهی بگذارنم. اوقات فراغتم هم پر میشود. ضمن اینکه احتمالاً به خاطر مجبور شدن به تمرین بیشتر و تماس با اساتید و منابع، میتوانم راحتتر مقالات انگلیسی بنویسم.
تصور اینکه (إن شاء الله) سال بعد، اول مهر، روز اول دانشگاهم میشود و بین یک مشت بچه قد و نیم قد باید بنشینم، خنده دار است! اما چه میشود کرد! دم پیری و معرکه گیری!!
دوشنبه 20 دسامبر 2010 در 1:04 ق.ظ
چه توانایی!چه انگیزه ای!چه انرژی ای!چه پشتکاری!چه حوصله ای !چه ….
واقعا چقدر چه وچه هایی که از گفتن آنها وامانده ایم
چه.
موفق باشید
جمعه 24 دسامبر 2010 در 12:19 ب.ظ
سلام
دنبال راه حلی برای حذف سایتهای مزاحم از جستجوی گوگل بودم که سر از سایت زیبای شما و صدالبته این پست در اوردم
جنابعالی در سن ۲۴ سالگی که این گونه صحبت میکنی پس من که در سن ۳۷ سالگی به فکر درس و دانشگاه افتادم چی بگم
دیپلم دارم کارمندم و امسال بالاخره موفق شدم دانشگاه قبول بشم (پیام نور و رشته مورد علاقه (کامپیوتر)) گرچه دیپلم من دیگه ارزش پنجم ابتدایی هم نداره همه چیز یادم رفته خیلی سخته زبان نمی دونم مفاهیم ابتدایی ریاضی یادم رفته اما چه لذتی داره درس خوندن حس می کنم عمرم رو فنا کردم ولی دیر نشده می خوام جبران کنم.
چهارشنبه 23 فوریه 2011 در 1:22 ق.ظ
سلام؛
خوش به حالتون، کاش من هم نصف پشتکار شما رو داشتم…