دسامبر 14 17
امید من،
با خسته شدنهایت موافقم اما با ناخوابی کشیدنهایت خیر!
هیچ چیز مانند ناخوابی انسان را نسبت به آنچه میگذرد بیتفاوت نمیکند…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ظاهراً انسان بدون آب و غذا مدت بیشتری زنده میماند تا «بدون خواب» ماندن.
از هیچ حالتی مانند حالتی که ناخوابی کشیدهام بیزار نیستم! هیچ چیز برایم مهم نیست، هیچ چیز! یک حالت بد و گاهی شیطانی بهم دست میدهد که اصلاً دوستش ندارم!
دسامبر 14 13
مسیحای من،
اکنون که مینویسم کمی کمتر از دو سال سن داری 🙂
برعکسِ برادرت (مهدیرضا) که ما متوجه بزرگ شدنش نشدیم، تو آنقدر «شیطون» هستی که مادرت میگوید یک سال است که ما روی زمین سفره نینداختهایم!! دیروز برادرت به مادرت یکی از آرزوهایش را اینطور گفته: مامان! تو رو خدا بیا امروز روی زمین ناهار بخوریم!!!! امروز اربعین است و عصر در خانه عزیز (که نمیدانم آن زمان که میخوانی، او هست که از دیدنش لذت ببری یا خیر) روضهی سه روزه به پاست. ناهار اینجا بودید و من درک کردم که چه بلایی هستی!! عکست را هنگامی که غذای نذری زینبیه را میخوری و قاشقت را با لباست پاک میکنی میگذارم که باور کنی:
چند روز پیش هم که چنان مریض شده بودی که نمیتوانستی روی پایت بایستی و هر چه میخوردی بالا میآوردی و همه را نگران کرده بودی و خدا را شکر به خیر گذشت…
مسیحا جان، قدر برادرت را بدان. خدا میداند که او شبیه یک معجزه است. انگار که در این سن کم یک انسان کامل است. ما میبینیم و شاهد هستیم که او، نه برادرانه که مادرانه تو را مراقبت میکند و البته هر چه خوبی دارید از مادر عظیمتان دارید که در وصفش هر چه بگویم کم است.
هر چند دلیل اصلی نوشتنم خواندن مطلبی بود که میگفت خاطرات را بنویسید و در دل نگه ندارید، اما مدتی بود که دنبال فرصت میگشتم که برای تو هم چیزی بنویسم. دوست ندارم بزرگ که شدی بگویی از من کمتر نوشتی و فیلم گرفتی و کلیپ ساختی… (هر چند که این رسم زمان است که فرزند اول برای همه پرخاطرهتر است)
مراقب خودت و برادرت و پدر عاقل و مادر مهربانت باش،
عاشقت،
دایی حمید
دسامبر 14 13
امید من،
تأثیرگذار باش… به کارهای بزرگ و ماندگار بیندیش…
ما برای این کارهای کوچک که بدانها قانع شدهای نیامدهایم!
نوامبر 14 25
امید من،
شیطان برای نفوذ، به دنبال روزنهای در قلب تو میگردد! و چه روزنهای امیدبخشتر از «ارادهی معکوس»؟
اراده کنی که کمی، فقط کمی در برابر منبع مال، از حساسیت خود بکاهی و نرمتر شوی…
اراده کنی که کمی، فقط کمی در برابر نامحرم، بازتر و نرمتر عمل کنی…
اراده کنی که کمی، فقط کمی به جایگاه فعلی خود راضی شوی…
او خوب میداند که چطور این روزنه را تبدیل به دروازهای برای عبور و مرور خود کند!
و امان از این روزنههای امید!!
نوامبر 14 22
این غذاها رو اگر جلو گوسفند بذاری نمی خوره! حالا ببین ما چه خرهایی هستیم که مثل گاو می خوریم!! (بلانسبت!)
_____
در حال خوردن غذاهای مذکور در سلف دانشگاه هستم و این جملات به ذهنم تراوش کرد! 🙁
دیدگاههای تازه