رمضان کودکان

خاطرات ۳ دیدگاه »

مهدى رضاى هفت ساله، به مامانش:
مامان! تو برو، من همین جا مى مونم، دیگه هم نمیام خونه! چون تو هیچ وقت من رو سحر بیدار نمى کنى!

دارم در کوچه ماشین را مى شویم که متوجه مکالمه مهدى رضا با دوستانش مى شوم:
بچه ها شما روزه اید؟
– نه
– نه
– اما من روزه ام!
– یعنى از صبح هیچى نخوردى؟
– فقط یه کم ناهار خوردم، الان هم یه لقمه نون پنیر و یه کم هندونه خوردم. ظهر هم نتونستم شنا نکنم پریدم توى استخر باشگاه و شنا کردم!!!

قلب آرام

نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...) هیچ دیدگاه »

مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

هیچ مصیبتی رخ نمی‌دهد مگر به اذن خدا! و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت می‌کند؛ و خدا به هر چیز داناست!
(سوره تغابن)

شیطان خوب می‌داند چه موقع اقدام کند!

اتفاقات روزانه, نکته هیچ دیدگاه »

صبح امروز از خواب بیدارم کرده‌اند که: مهندس! آقای فلانی رئیس شرکت ما که برایش فلان برنامه را نوشتید، میلیون‌ها تومان از چندین مشتری و ما کارمندان بیچاره با چرب‌زبانی و وعده‌های سر خرمن گرفته و متواری شده! هیچ کس نمی‌داند کجاست. همه در حال شکایت و دادگاه رفتن هستند تا ایشان را پیدا کنند… تمام پسوردهای ما را هم عوض کرده که نتوانیم از برنامه استفاده کنیم. اگر ممکن است شما پسوردهای ما را برگردانید تا حداقل کار مشتری‌ها را راه بیندازیم یا اطلاعیه بزنیم که این سایت تا اطاع ثانوی هیچ خدماتی ارائه نمی‌کند…

کمی فکر می‌کنم… یادم می‌آید که او یک چک ۵۰۰ هزار تومانی هم برای ماه بعد پیش من دارد! روز آخر که دیدمش گفت می‌خواهم ایده و برنامه‌ام را به یک نفر دیگر بفروشم، شما سورس برنامه را در اختیارم قرار دهید و یک چک برای یکی دو ماه پشتیبانی که حساب نکرده بود داد و رفت…

این‌ها مقدماتی بود که چیزهایی در ذهنم شکل بگیرد: از جمله اینکه از مادر زاییده نشده کسی که سر من کلاه بگذارد!! اگر شده، چند برابر این ۵۰۰ هزار تومان را از حلقومش بیرون می‌کشم 🙂 خدا را شکر که چند میلیون پول برنامه را در طی تولید برنامه از او گرفته بودم وگرنه…

ظهر با همین فکرها می‌خوابم… یک ساعت بعد دوباره یک مشتری که از روی اینترنت با من آشنا شده، از خواب بیدارم می‌کند: مهندس، ما شنیده‌ایم شما یک برنامه برای فلان کار تولید کرده‌اید. خواستیم ببینیم امکان دارد یک نسخه از آن‌را به ما بفروشید!؟

چشمانم گرد می‌شود!!http://aftab.cc/modules/Forums/images/smiles/icon_eek.gif  چقدر به‌موقع!!!

در چند ثانیه یک جنگ شدید بین نفس لوامه و اماره‌ام در می‌گیرد! نفس لوامه می‌گوید: این کار درست نیست! تو تعهد کرده‌ای که سورس آن برنامه را به کسی نفروشی!! نفس اماره از آن طرف وسوسه می‌کند که: آن شخص که متواری شده! برگردد هم یکراست می‌رود زندان! از طرفی به تو ۵۰۰ هزار تومان بدهکار است! برنامه را به دو برابر بدهی‌اش بفروش تا دیگر کسی جرأت نکند کلاه سرت بگذارد!!
نفس لوامه می‌گوید: نه، شاید آن شخص یک هفته بعد برگشت و همه بدهی‌هایش را تسویه کرد…
نفس اماره می‌گوید: نه، او بر نمی‌گردد! می‌دانی چقدر بدهکار است؟

نمی‌توانم در لحظه تصمیم بگیرم. بنابراین به مشتری می‌گویم: ایمیل بزنید، تا شب پاسخ خواهم داد…

امید من!

امید نامه هیچ دیدگاه »

ببین تو را به خدا دانشجوها گاهی چه سؤالاتی می‌پرسند؟

این را می‌گذارم که اگر سؤال شما هم هست به جوابش رسیده باشید.

اول متن پایین را بخوانید، بعد جواب من را:

my-omid

 

امید من! قرض مگیر

امید نامه هیچ دیدگاه »

امید من!
حتى از برادر و خواهر و یا حتى مادر خود پولى قرض مگیر که خیلى زود مى فهمى به خفتش نمى ارزد!
اگر ناچار به قرض شدى، در اولین فرصت که توانا شدى، قرضت را (با کمى بیشتر به عنوان هدیه) ادا کن و خودت را از زیر ذلت آن خارج نما.

دو دسته همدیگر را خیلى خوب مى شناسند

اعتقادات خاص مذهبی من ۲ دیدگاه »

نمى دانم چه سرى است که انگار دو دسته انسان، همدیگر را خیلى خوب مى شناسند: پیروان واقعى خدا و پیروان واقعى شیطان. من دومى را <جفت شیطانىِ> اولى مى نامم.
یعنى با یک نگاه به یکدیگر به هم مى فهمانند که من تو را شناختم…
با اینکه پیروان شیطان به نظر مى رسد باید به مرور عقل و درک خود را از دست بدهند و قدرت تشخیص انسان خوب و بد را از دست بدهند (و در مراحل اولیه ى اطاعت، همینطور هستند)، اما وقتى مشخص شد که کاملاً مطیع او هستند، به نظر مى رسد شیطان قدرت ادراک عجیبى به آن ها مى دهد که با یک نگاه، انسان خوب را از بد تشخیص مى دهند. فقط در این مرحله، شیطان حس عداوت نسبت به خوب را در دل پیروش مى افکند و حس رفاقت نسبت به بد را.

یعنى به طور مثال اگر آقاى خامنه اى را پیرو واقعى خدا و شمعون پرز (رئیس رژیم صهیونیستى) را پیرو واقعى شیطان بدانیم (یعنى پرز، جفت شیطانى آقاى خامنه اى است)، این دو خیلى بهتر از دیگران همدیگر را مى شناسند و درک مى کنند. پرز به خوبى درونیات رهبر ما را مى داند (حتى بهتر از فرزندان ایشان یا مسؤولین رده اول ما) و رهبر ما خیلى خوب روحیات درونى پرز را مى داند (حتى بهتر از اوباما و نتان یاهو).
علاوه بر این قدرت ادراک بالا که شیطان به پرز و دیگر پیروانش هدیه کرده، حس عداوت نسبت به آن سطح از حق را نیز به او داده.

و گفتم <سطح>: به نظر مى رسد این قانون در سطوح مختلف ایمان و کفر صادق باشد. یعنى اگر من به اندازه ١٠ درصد ایمان واقعى داشته باشم، وقتى نگاهم به کسى که ١٠ درصد پیروى واقعى از شیطان دارد مى افتد، انگار با نگاهمان با هم صحبت مى کنیم و نفرتمان از یکدیگر را منتقل مى کنیم و همینطور هر مؤمن در هر سطحى، پیرو شیطان در همان سطح را مى شناسد و برعکس.

توجه: این ها همه فقط چیزهایى است که <به نظر من مى رسد> (و شاید به خاطر این باد که الان ساعت ٣:٣٠ بامداد است و من هنوز نخوابیده ام!!!!!)

از شوخى گذشته، چندین بار تا به حال با جفت شیطانى خودم در محیطهاى مختلف برخورد داشته ام و با نگاهمان به هم خیلى چیزها گفته ایم. امروز در سلمانى وقتى آرایشگر، جلو آینه موهایم را اصلاح مى کرد، یکیشان پشت سرم بود و در آینه خیلى حرف ها با هم رد و بدل کردیم!! (او نفرتش را عجیب منتقل مى کرد و من هم همینطور. او … بماند، بگذریم…)

مرگ!

نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...) هیچ دیدگاه »

در صفحه ١٩۶ معراج السعاده چهار بیت شعر جالب هست که حیفم آمد اینجا نداشته باشمشان:
در وصف صفت شهامت:

آن مَرد نِیَم کز عدمم بیم آید – کان نیم مرا خوش تر از این نیم آید
جانیست به عاریت داده خدا – تسلیم کنم چه وقت تسلیم آید

***
مرگ اگر مَرد است گو نزدِ من آى – تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از آن عمرى ستانم جاودان – او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ

سیگنال چادر

حنانه جان ۲ دیدگاه »

حنانه جان،
چادر یک نشان است که به نامحرمان چشم ناپاک مى گوید: من اهلش نیستم…
هر میزان که از حجابت بکاهى، ناخواسته مى گویى: تا این حد، اهلش هستم!

****

حنانه جان،
آن روز که چادرت را زمین گذاشتى، بدان که نسلت را به هوا فرستاده اى…

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها