مردم آزاری که قصدش خیر است، إن شاء الله!

اتفاقات روزانه هیچ دیدگاه »

مدتی هست که در حال بررسی مشکلات و رفع خطاها و باگ‌های سیستم yourl.ir هستم.

هنوز مطمئن نیستم که اگر این سایت را علناً تبلیغ کنم، آیا خواهد توانست در برابر مشکلات مربوط به امنیت و برنامه‌نویسی سر پا بماند یا خیر!

چند موضوع باعث شده است که برنامه‌نویس‌ها و اسپمرهای زیادی با این سایت زورآزمایی کنند!

مهم‌ترین آن‌ها این است که سایت را به زبان انگلیسی راه‌اندازی کرده‌ام و برای خیلی‌ها در سراسر دنیا قابل فهم است. اگر فارسی می‌بود، یک نفر هم از خارج از کشور نمی‌توانست بفهمد این سایت برای چه کاری راه‌اندازی شده است!

IPهایی که ثبت کرده‌ام، نشان می‌دهد از کشورهای زیادی مثل ایتالیا، فرانسه، کانادا، آمریکا و … مزاحم داریم.

طی یک هفته گذشته، چندین بار الگوریتم مربوط به CAPTCHA (کپچا چیست؟) را تغییر دادم، اما باز هم به نظر می‌رسید که روبات‌هایی به جان سایت افتاده‌اند و ارسال‌های اضافه دارند.

هر بار با عملی که هر کدامشان انجام می‌دادند، عکس العملی مطابق با آن داشتم. کم کم متوجه شدم که این‌ها روبات نیستند، بلکه چند نفر مزاحم هستند که با هدف تبلیغی قصد دارند آی.دی‌های مفید را در سایت ثبت کنند یا تعدادی از آن‌ها قصد دارند لودهای سربار یا Overloading داشته باشند تا سایت از پا در آید.

از دوستان برنامه نویس سؤال کردم، اما کسی نتوانست کمک کند. به طراح سایت tinyurl.com ایمیل زدم و کمک خواستم (نتیجه) راهنمایی خوبی انجام داد. تقریباً تا حدودی توانسته‌ام مزاحم‌ها را مهار کنم، اما هنوز کار دارد.

جالب است که الان که بررسی می‌کنم، فکر می‌کنم عجب انسان‌های خیّری بودند! چون هیچی نباشد، باعث شدند کلی از باگ‌های سایت را بگیرم.

یکی از این افراد، آقایی به نام فرناندو است. بعد از اینکه فهمیده است که من در مقابل تک‌هایش، پاتک می‌آیم، یک ایمیل برایم فرستاده است:

> hello iam fernando hernandez i hope you belivme now idont wana play you realy like me lets go 4the last step…
Name: fernando hernandez

ترجمه: سلام؛ من فرناندو هرناندز هستم. امیدوارم باورم کنی که قصد بازی باهات رو ندارم. (این بخش را متوجه نشدم، احتمالاً می‌خواسته بگوید:) من واقعاً دوستت دارم. و در نهایت نوشته است: حالا وقت آخرین گام است!

که البته آخرین گامش قبلاً در برنامه نویسی مهار شده بود 🙂

از انگلیسی ضایعی که دارد، می‌توان فهمید که انگلیسی زبان نیست، اما آی.پی‌اش نشان می‌دهد که در واشینگتون ساکن است.

مثلاً یکی از زیباترین حرکاتی که انجام دادند و خدا را شکر که خیلی سریع متوجه شدم، این بود که مثلاً آدرس زیر:

http://yourl.ir/xp_password

را در کادر اول می‌نوشتند و در کادر مربوط به کلمه اختصاری، xp_password را می‌نوشتند.

این یعنی اینکه اگر یک نفر به آدرس http://yourl.ir/xp_password برود، به آدرس http://yourl.ir/xp_password منتقل می‌شود و دوباره همان لود می‌شود و دوباره و دوباره و دائماً همین آدرس لود می‌شود!! یعنی یک آدرس، خودش را فراخوانی می‌کند!! این یعنی یک افتضاح! یعنی Overloadingی که باعث درهم شکستن سایت می‌شد!

خیلی سریع این باگ را متوجه شدم و حالا اگر یک آدرس داخلی از yourl.ir را در کادر بالا قرار دهید، اجازه فراخوانی نمی‌دهد.

خلاصه، می‌خواهم بگویم همیشه هم “مردم آزارها” بد نیستند. همیشه گفته‌ام که من ممنون هکرها و مزاحم‌های اینترنتی هستم، چه آن‌ها که قصدشان ضربه زدن است و چه کسانی که قصدشان خیر است.

بسیاری از باگ‌ها را همین‌ها به انسان گوشزد می‌کنند.

پی‌نوشت: آخرین اضافات، یک روز  بعد از ارسال مطلب

آیا خداوند انسان‌ها را عذاب خواهد کرد؟

اتفاقات روزانه, اعتقادات خاص مذهبی من, دین من، اسلام, نکاتی برای بچه حزب اللهی‌ها ۱۳ دیدگاه »

بخش اول:

اواخر ترم است و دوباره زمان رد کردن نمره دانشجوها فرا رسیده! هیچ چیز برایم رنج آورتر از این موضوع نیست! ترسم از این است که نکند به یک دانشجو نمره‌ای بدهم که تأثیری مادام العمر در روحیه او داشته باشد، همانطور که خودم هنوز از برخی معلمان خودم که به ناحق نمره‌ام را کمتر از دیگری داده‌اند ناراضی هستم!

از این‌ها گذشته، نمی‌دانم با افرادی که درس نخوانده‌اند و نمره‌ای کمتر از ۱۰ می‌گیرند چه کار کنم؟! اگر نمره ۱۰ بدهم دانشجوهای ترم‌های بعد از هم سؤال می‌کنند و احتمالاً خواهند شنید که: “فلانی هیچ کس را نمی‌اندازد، نگران نباشید!” و طبیعی است که دانشجوها درس نخواهند خواند.
اگر نمره ۹ بدهم، مدام به این فکر می‌کنم که چه زجری خواهد کشید اگر بخواهد دوباره سر این کلاس بنشیند! اصلاً شاید مشکلی داشته و نتوانسته درس بخواند یا شاید بقیه درس‌هایش خوب است و فقط با همین درس مشکل دارد و ده‌ها فکر دیگر در ذهنم عبور می‌کند و این می‌شود که دستم برای نوشتن نمره زیر ۱۰ حرکت نمی‌کند! همین دیروز باید چهار نفر را می‌انداختم، اما چه کار می‌شود کرد وقتی یکیشان می‌گوید: استاد! ما کامپیوتر نداریم. یکی می‌گوید: ما مجبوریم مدام کار کنیم که خرج زندگی و دانشگاه را در بیاوریم و وقت درس خواندن نداشتیم و خلاصه هر کدام دلیلی می‌آورند که اگر هم دروغ باشد، انسان به خودش اجازه نمی‌دهد آن‌ها را نادیده بگیرد. آن چهار نفر را ۱۰ دادم.

بخش دوم:
طبق گفته صریح خداوند، روح انسان برگرفته از روح خداوند است: وَ نَفَختُ فیه مِن روحی (و در انسان از روح خودم دمیدم)
یعنی انسان می‌تواند با بررسی صفات مثبت خود تا حدودی صفات خداوند را درک کند. یعنی اگر شما صفت رحم دارید، خداوند رحیم است (یعنی نهایت رحم). اگر شما صفت زیبایی دارید، خداوند جمیل است (نهایت زیبایی) و …

بخش سوم:

اگر دعای زیبای کمیل را خوانده باشید، می‌دانید که در جای جای این دعا، جملات زیادی داریم که به نوعی عذاب کردن بندگان توسط خدا را بعید می‌داند:

فکیف یبقی فی العذاب و هو یرجو ما سلف من حلمک؟ (خداوندا! چطور ممکن است بنده‌ات در عذاب باقی بماند، در حالی که او به سابقه حلم نامنتهای تو چشم دارد؟)
ام کیف تؤمله النار و هو یأمل فضلک و رحمتک؟ (چطور ممکن است آتش او را بسوزاند در حالی که او امید به فضل و رحمت تو دارد؟)
أم کیف یشتمل علیه زفیرها و أنت تعلم ضعفه؟ (چطور ممکن است شعله‌های آتش او را در بر گیرد در حالی که تو از ضعف و ناتوانی او آگاهی؟)
و از همه زیباتر، این جمله:
ام کیف تزجره زبانیتها و هو ینادیک یا ربّه؟ (چطور ممکن است زبانه‌های آتش او را عذاب دهد در حالی تو صدای «یا رب، یا رب» او را می‌شنوی؟)
هیهات! ما ذلک الظن بک و لاالمعروف من فضلک! (هیهات! چنین ظنی بر تو بردن روا نیست و از فضل تو، اینچنین تعریف نکرده‌اند…)

هر چند بعد از این جملات، داریم:

فبالیقین، أقطع لولا ما حکمت به من تعذیب جاحدیک و قضیت به من اخلاد معاندیک، لجعلت النار کلها برداً و سلاماً… (یقین دارم که اگر تو بر منکران خداییت حکم به آتش قهر خود نکرده و فرمان همیشگى عذاب دوزخ را به معاندان نداده بودى، تمام آتش دوزخ را سرد و سالم مى‏کردی و هیچکس را در آتش جاى و منزل نمى‏دادى و لیکن تو اى خدا که نامهاى مبارکت مقدس است، قسم یاد کرده‏اى که دوزخ را از جمیع کافران جن و انس پر گردانى…)

اما باز هم تأثیر جملات اول از بین نمی‌رود. یعنی مگر می‌شود خداوند صدای «یا رب» بنده‌ای را در میان آتش بشنود، اما او را اجابت نکند؟ مگر می‌شود خداوند بداند بنده‌ای به او امید دارد و بی‌تفاوت باشد؟ هر چند خداوند قسم خورده باشد که بندگان بد را تعذیب کند! هر چند خداوند قسم خورده باشد که جهنم را از کافران پر کند…

به نظرم هیچ کدام از این‌ها قانع کننده نیست! این را از مقایسه صفت «رحم» در خودم به عنوان یک انسان و در خدا می‌گویم. من که بنده‌ی خدا هستم و اندکی صفت «رحم» در من وجود دارد، نمی‌توانم به دانشجویی که نسبت به من امید دارد، بی‌تفاوت باشم، حالا او که دیگر خدای رحم است.

بخش چهارم: با این اوصاف، آیا خداوند بندگان را عذاب خواهد کرد؟

شکی نیست که صفت رحم در تمام انسان‌ها وجود دارد. یعنی مثلاً هیچ استادی دلش نمی‌آید به دانشجو نمره کمی بدهد اما چه چیز باعث می‌شود که علی رغم خواسته‌اش، این کار را کند؟

تنها دلیلی که می‌توان برای کمتر نمره دادن به یک دانشجو و بیشتر دادن به دانشجوی دیگر دانست، این است که: یک استاد به دانشجویان برتر خود نگاه می‌کند که بسیار زحمت کشیده‌اند، ناخوابی کشیده‌اند، رنج برده‌اند…
و این موضوع است که استاد را آرام می‌کند و اجازه می‌دهد که دانشجوی تنبل‌تر را عذاب کند، چرا که نمره بالا به هر دو دادن، یک ظلم است در حق دانشجوی برتر!

اگر با خدا مقایسه کنیم، عذاب نکردن بنده بد، ظلمی است به بنده‌ی خوب و “ظلم” در خداوند راه ندارد.

و جالب است که این جمله، که یک آیه است و در دعای کمیل آمده است، جوابی قطعی به تمام این پرسش‌هاست: أفمن کان مؤمن کمن کان فاسقاً لایستوون. (آیه ۱۸ سوره سجده)
آیا کسی که مؤمن بوده است مانند کسی است که فاسق بوده است؟ هرگز مساوی نیستند!

بخش آخر:

پس، در این شکی نیست که خداوند بندگان بد را عذاب خواهد کرد، اما عذاب خداوند چطور خواهد بود؟

در حقیقت سؤال اینجاست که چطور می‌توان بین صفت «رحیم بودن» و «ظالم نبودن» خداوند تجمیع قائل شد؟ یعنی اگر خداوند بخواهد عذاب نکند که ظلم کرده است و اگر بخواهد عذاب کند، که صفت رحمان بودن او چه کارایی‌ای خواهد داشت؟

این را نیز می‌توان در مقایسه بین استاد و خدا برداشت کرد: یک استاد شاید هیچ دانشجویی را نیندازد، اما همین که نمره یکی پایین‌تر از دیگری است، برای دانشجویی که نمره پایینی گرفته است، یک عذاب به حساب می‌آید به خصوص وقتی دانشجوی تنبل‌تر بداند که با کمی تلاش می‌توانسته نمره خوبی بگیرد، برایش یک عذاب دردناک خواهد بود، چرا که به جایگاه خود نرسیده است.
عذاب کردن خداوند نیز «پایین‌تر قرار دادن بنده بد نسبت به بنده خوب است» یعنی او در حقیقت آنچه حق بنده است به بنده می‌دهد، اما از نگاه بنده، همین که پایین‌تر از بنده دیگری قرار گیرد، عذاب است. به خصوص زمانی که خداوند به بنده نشان دهد که می‌توانسته با کمی تقوا به چه جایگاهی برسد.

پس نوع عذاب هم مشخص شد، اما هنوز مشکل «رحیم» بودن رفع نشده است. خداوند چطور به بندگانش رحم خواهد کرد؟
جواب: خداوند در عین حال که حق بنده را می‌دهد، آنقدر تفضل خواهد کرد که بنده‌ی بد، هرگز اعتراض نخواهد کرد.

مثال: کسانی که حقشان بود که نمره پایین‌تر از ده بگیرند را بالاتر از ده دادم، اما پایین‌تر از نمرات خوب دانشجوهای خوب.

در این حالت، درست است که دانشجوی بد با دیدن نمره خوب دانشجوی خوب، غمگین می‌شود، اما وقتی به عمل خود و نمره بالایی که نسبت به آن عمل کم گرفته، نگاه می‌کند، به خود اجازه اعتراض نمی‌دهد (یعنی هم عذاب را درک می‌کند و هم رحمت خداوند را). [اگر بخواهد اعتراض کند، ممکن است استاد بگوید: اگر اعتراض کنی، هر چه حق تو بوده به تو خواهم داد، یعنی جایگاهی بدتر از جایگاه فعلی.]

و این بسیار عادلانه و تفضل‌گونه است.

نتیجه کلی:
– آیا خداوند بندگان را عذاب خواهد کرد؟ جواب: بله.
– چرا؟ جواب: چون اگر عذاب نکند، به بندگان خوب، ظلم کرده است و خداوند، ظالم نیست.
– عذاب خداوند چگونه خواهد بود؟ جواب: ۱- پایین‌تر قرار گرفتن بنده‌ی بد نسبت به بنده‌ی خوب ۲- نشان دادن جایگاهی که می‌توانسته است به آن دست یابد.
– اگر خداوند عذاب می‌کند، پس رحمت او چه می‌شود؟ جواب: خداوند در عین حال که عذاب می‌کند، رحمت و بخشش او شامل حال تمام بندگان می‌شود به نحوی که هیچ بنده‌ای نمی‌تواند منکر این رحمت شود.

اخطار: این‌ها برداشت‌های شخصی من بود و طبیعتاً نیاز به بررسی‌های فلسفی و علمی دارد. پس چشم بسته قبول نکنید. اما به نظر می‌رسد با توجه به آنچه که در دعای کمیل داریم، برداشت‌های اشتباهی نباشد.

موفق باشید؛
حمید

روزهای آخر!

اتفاقات روزانه هیچ دیدگاه »

شمارش معکوس برای اعزام به سربازی شروع شده است… تقریباً یک هفته دیگر! ۷ …۶ … ۵ …

ماه خرداد که در حال اتمام است، یکی از سنگین‌ترین و پر فشارترین ماه‌های عمرم بود.

شاید به خاطر طمع‌کاری خودم و شاید هم به خاطر اینکه نمی‌شد “نه” بگویی و شاید هم به خاطر اینکه دارم می‌روم که بروم، جهاد دانشگاهی فقط سه کلاس را طی همین ماه شروع کرد و آنقدر کلاس‌ها را فشرده برگزار کردیم و می‌کنیم که تا پایان خرداد تمام شود! آن هم چه کلاس‌هایی!
– از هفته دوم خرداد، کلاس سنگین ۳D MAX را شروع کردیم.
– از یک هفته قبل از خرداد، کلاس فتوشاپ (که خدا را شکر دیروز پرونده‌اش بسته شد)
– هفته دوم به بعد، کلاس ویندوز پیشرفته

و این در حالی است که من در دانشگاه چندین کلاس دارم که هر کدام نیاز دارد که خودم بیش از دانشجو مطالعه کنم که آماده باشم:
– دو گروه زبان تخصصی
– دو گروه کارگاه کامپیوتر
– دو گروه مبانی کامپیوتر و برنامه سازی

و جالب است که چون اساتید دیگر که برنامه‌سازی را به گروه‌های نرم‌افزار می‌گفته‌اند، به گفته بچه‌ها فقط آمده‌اند، کتاب C آقای جعفرنژاد قمی را باز کرده‌اند و روی تخته نوشته‌اند و یک برنامه هم Run نکرده‌اند که بچه‌ها ببینند خروجی کجا نمایش داده می‌شود و برنامه چطور اجرا می‌شود، طبیعتاً هیچ چیز از برنامه‌نویسی نفهمیده‌اند! حتی دستور ساده printf را هم مشکل داشتند. حالا مدیر دانشگاه خواسته است که برایشان یک کلاس تقویتی بگذارم و آن هم دو گروه در هفته است.

بیشترین فشار را در این ماه، کلاس ۳D MAX بر من وارد کرد! تصور کنید: این کلاس، ۴۵ ساعت است که باید طی سه هفته برگزار شود. یعنی چهار جلسه در هفته، هر جلسه ۳ ساعت فیکس! مشکل زمانی اوج پیدا می‌کند که من بگویم که بنده ۳D MAX را سال‌ها پیش، فقط نزدیک به یک ماه کار کردم و دیگر سراغ آن نرفتم! و این کلاس را فقط از این بابت برداشتم که مجبور شوم خودم مطالعه کنم و یاد بگیرم و بعد در کلاس‌ها یاد بدهم! گفتم سختی‌اش فقط یک ماه است، بعد از آن خیال انسان راحت است که یک نرم‌افزار غول را یاد گرفته است و البته همینطور هم شد، اما واقعاً سخت بود!

باور نمی‌کنید ۳ ساعت تمام صحبت کردن چقدر مطلب نیاز دارد!! باید شب‌ها تا صبح، حداقل پنج دوره آموزشی ویدئویی انگلیسی از شرکت‌های مختلف را تماشا می‌کردم، از هر کدام در مورد مبحثی که می‌خواهم بگویم نکاتی یاد می‌گرفتم و یادداشت می‌کردم و در کلاس حاضر می‌شدم.

اما واقعاً می‌ارزید. خدا هم کمک کرد و حالا حداقلش این است که فهمیدم ۳D MAX آنقدرها هم که فکر می‌کردم سخت نیست، به قول معروف، قلقش دستم آمده 😉

طی این مدت، چند روز در هفته باید هشت صبح بروم جهاد و تا هشت شب مدام حرف بزنم!!! (موقع ظهر دو ساعت وقت برای ناهار و نماز دارم)

باور کنید اواخر روز که می‌شود، آنقدر صحبت کرده‌ام که وقتی حرف می‌زنم، صدایم در گوشم می‌پیچد و احساس می‌کنم فقط خودم صدای خودم را می‌شنوم! امیدوارم این وضع به حنجره و سیستم صوتی صدمه نزند. (کسی اطلاعات علمی در این زمینه ندارد؟ انسان اگر زیاد حرف بزند چه بلایی سر سیستم صوتی‌اش می‌آید؟)

از این‌ها گذشته، یک فشار روحی دیگر، این جریان انتخابات بود! خدا بانیان این مناظره‌ها را لعنت کند! (شوخی) این طرح، هر چند از نگاه بعضی‌ها یک طرح جالب بود، اما برای خانواده‌هایی مثل خانواده ما که خودشان یک ستاد مرکزی به حساب می‌آیند(!)، یک جنگ اعصاب بود!! تمام اعضای خانواده، شب‌ها تا صبح در خواب از کاندیدای مورد نظرمان حمایت می‌کردیم! تشویقش می‌کردیم، اعتراض می‌کردیم که چرا در مناظره فلان جمله را گفتی یا فلان جمله را نگفتی! و خلاصه جای او جوش می‌خوریم! مجید که می‌گفت: حمید! خواب دیدم احمدی‌نژاد آمده خانه‌ی ما!!!!!!!! 🙂

باور کنید آنقدر به مباحث مطرح شده در مناظره‌ها فکر می‌کردم که اصلاً متوجه نمی‌شدم اطرافم چه می‌گذرد! مثلاً دیروز، جمعه، فقط برای این رفتم حمام که غسل جمعه کنم و بروم نماز، در کمال ناباوری، رفتم حمام و آمدم بیرون، اصلاً یادم رفت غسل کنم و متوجه نشدم که در حمام چه گذشت! زیر دوش، فقط به نتایج انتخابات، حضور مردم پای صندوق‌ها و … فکر می‌کردم!! (کاسه داغ‌تر از آش که می‌گویند ما هستیم 🙂 )

فکر می‌کنم خدا می‌خواهد سربازی حسابی به ما خوش بگذرد، چون الان احساس می‌کنم فقط سربازی و زور است که می‌تواند من را از این وضع نجات بدهد! دلم برای یک فضا بدون کامپیوتر، بدون اضطراب تدریس، بدون درس خواندن برای زنده ماندن و … تنگ شده است. فضایی که چون مجبور هستی، پس تکلیفی نداری. اینجا که هستم، احساس می‌کنم اگر بایستم، عقب مانده‌ام و خودم مسؤولم، اما اگر اختیار نباشد و مجبور باشی که در قرنطینه باشی، دیگر اضطراب نداری… البته از شانس بد ما، یکی از رفقا که یکی دو سال پیش افتاده است همینجا که ما افتاده‌ایم، یعنی “یزد”، می‌گوید: «پادگان نیست آنجا، هتل است، هتل!» اسمش را گذاشته‌اند: «هتل خاتمی یزد» به جای «پادگان خاتمی یزد»!
دوست داشتم کمی سختی می‌دیدم. دلم برای دویدن، ورزش کردن و جنب و جوش تنگ شده است. اما انگار ما شانس نداریم، احتمالاً در این هتل حسابی خوش خواهد گذشت…

این هفته، همه کلاس‌ها همزمان تمام می‌شود و باید امتحانات پایان ترم و دوره‌ی همه را برگزار کنم. سؤال طرح کردن و نمره دادن، خودش کلی حوصله می‌خواهد.

امیدوارم این هفته هم ختم به خیر شود… و البته مطمئنم که جز این نمی‌شود 🙂

یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ – ساعت ۵:۳۷ صبح

حساسیت و ظرافت در طراحی

اتفاقات روزانه هیچ دیدگاه »

یک طراح صنعتی موفق طراحی است که جنبه‌های مختلف قطعه‌ای که قرار است طراحی کند را بررسی نماید.

امروز متوجه یک بی‌دقتی جالب شدم!

هدفونی که چندی پیش خریده بودم (و در اینجا از آن صحبت کردم) یعنی این هدفون:

http://ph.hardwarezone.com/img/data/nnews/2006/4612/Image/03%20SL3100%20Wireless%20Headphones%2001.jpg

هر چند بیش از ۱۱۵ هزار تومان برایم هزینه داشت و بهترین مارک بازار و تنها هدفون آن زمان بود که بلوتوث دارد و کلی هم از آن تعریف می‌کردند، اما در کمال تعجب یک نکته جالب را رعایت نکرده است!

همانطور که می‌بینید، این هدفون پشت گوش جفت می‌شود به طوری که تقریباً کل دور گوش را می‌پوشاند.

حالا چند هفته می‌شود که یک عینک Anti Reflex برای زمان کار با کامپیوتر خریده‌ام… جالب است که امروز وقتی خواستم هر دو را به طور همزمان استفاده کنم، دیدم هدفون کاملاً مزاحم عینک است!!!

مشخص می‌کند که طراح هدفون، عینکی نبوده است!!! این یعنی اینکه بسیاری از عینکی‌ها با چنین هدفونی به مشکل برخواهند خورد!

جالب است نه؟ چقدر ظرافت و دقت نیاز دارد تا طرحی طراحی شود که عیوبی چنین تابلو در آن وجود نداشته باشد! حالا عیوب نه چندان مهم را می‌گذاریم پای اینکه انسان است و طبیعتاً نظمی که خداوند در دنیا قرار داده است (و همه چیز طبیعت با ظرافتی خاص و بدون مشکل با هم و در کنار هم کار می‌کنند) را ندارد.

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها