چند روز بود که سِرور سایت با مشکل مواجه شده بود (انگار رم سیستم از کار افتاده بود). با یکی از دوستان که روی این سرور با هم همکاری میکنیم، آنقدر تماس و پیگیری داشتیم که هر دو از اضطراب اینکه اطلاعات و کاربران و مشتریها و… چه خواهند شد؟ داشتیم دیوانه میشدیم! تا بخواهیم اطلاعات را از آمریکا به آلمان منتقل کنیم، کلی وزن کم کردیم.
معمولاً سالی یک بار سایت با این نوع مشکلات مواجه میشود و اضطرابهایش من را تا مرز سکته میبرد!
پریروز تقریباً اوج اضطرابها بود و تا شب، کار تقریباً تمام شد.
جالب است که همان شب، شبکه «نمایش» فیلم «گاو» را گذاشته بود!
انگار که روی صحبتش با من بود!
فیلم «گاو» که یادتان هست؟
مشتحسن آنقدر به گاوش (دنیا) وابسته شده بود که باورش نمیشد گاوش مرده است! وقتی فهمید که واقعاً گاوش مرده، دیوانه شد و به نوعی خودش گاو شد. آخر، همان گاو بازیهایش (وابستگیهایش به دنیا) باعث شد که از پرتگاه بیفتد و بمیرد!
بلانسبت(!) شده است حکایت ما:
مشتحمید آنقدر به سایتش (دنیایش) وابسته شده بود که باورش نمیشد سایتش داون شده است! وقتی فهمید که واقعاً سایتش داون شده، دیوانه شد و… (فعلاً پایان داستان «سایت» پخش نشده!!)
اما از شوخی گذشته، انسانها عجب وابستگیای به گاوهایشان دارند! اینطور نیست؟
(یک شوخی: به جای جمله آخر، میخواستم بنویسم: انسانها عجب گاوهایی هستند! گفتم نکند به گاوها بربخورد! 🙂 )
پینوشت: دیشب خواب میدیدم که لپتاپم از روی میز با صورت(!) به زمین خورده و تمام اغنام و احشامش بیرون ریخته! (تصور کنید! سه میلیون تومان…پَر!) هر چه کلهام را تکان دادم که از خواب بپرم فایده نداشت که نداشت! کم کم داشت باورم میشد که خواب نیستم که الحمد لله گوشی زنگ خورد و از خواب پریدم! اگر بدانید چقدر خوشحال بودم از اینکه فقط یک خواب بود!! 🙂 کلاً عادت کردهام! از این مسائل که پیش میآید، خودم میدانم که خواب هستم!! آنقدر سرم را تکان میدهم تا از خواب بیدار شوم! البته هفته پیش متوجه شدم که یکی از فلشهایم که حاوی اطلاعات خیلی مهمی است، گم شده. هر چقدر سرم را تکان دادم فایده نداشت!! 🙂 تا اینکه امشب در یکی از مؤسسات یکی از مسؤولین مؤسسه سر کلاس آوردش و گفت که روی یکی از سیستمها در سایت طبقه پایین پیدا کرده! گل از گلم شکفته بود! به همه بچههای آن کلاس ۵ نمره هدیه دادم!!!
مطالب مرتبط:
دانشجو خواب است وقتی فارغ التحصیل میشود بیدار میشود!
دیدگاههای تازه