امید من، کوچک‌ترین چیزها را نیز از خدا بخواه…

امید نامه هیچ دیدگاه »

امید من،

آدمی فکر می‌کند چون خدایش بزرگ است، باید فقط چیزهای بزرگ را از او بخواهد! بیماری‌های لاعلاج، گره‌های ناگشودنی، سنگ‌های بزرگ…

اما من به تو پیشنهاد می‌کنم، کوچک‌ترین چیزهایت را نیز از خداوند بخواهی. یک خطا در کدهای برنامه‌نویسی‌ات هست که پیدا نمی‌کنی؟ از او بخواه که به تو نشان دهد. یک سفارش سخت است، از او بخواه که سهلش کند. سیستم عامل‌ت هنگ می‌کند؟ از او بخواه که کمک کند که مشکل رفع شود…
در همه کارها از او بخواه و بدو توکل کن که خودش مثال زد: برگی از درخت نمی‌افتد مگر اینکه از آن آگاه است. (‍و ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاَّ یَعْلَمُها)

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

یاد گرفته‌ام کههر چیزی را از خودش بخواهم که درست کند. هر چند انسان خجالت می‌کشد اما ظاهراً خداوند بدش نمی‌آید و از قضا مؤمن را کسی می‌داند که در کوچک‌ترین مسائل زندگی هم به او توکل کند و از او بخواهد…
مثلاً یک سفارش ثبت شده بود که هزینه سنگینی گرفته بودیم اما به خاطر ابهاماتش واقعاً نمی‌دانستم چه‌کار کنم! وقت هم داشت تمام می‌شد و فکری به ذهنم نمی‌رسید. گفتم: خدایا! خودت کمک کن این سفارش آسان بشه… الحمد لله دو سه ساعت نشد که دیدم صاحب سفارش ایمیل زد و خودش گفت: اگر پیاده‌سازی آن مورد هم نشد، به جای آن فلان کار را انجام دهید که این کار جدید خیلی راحت‌تر پیاده‌سازی می‌شد.
و خیلی نمونه‌های دیگر…

امید من، حواست به ۲۰ سالگی، ۴۰ سالگی و ۶۰ سالگی باشد…

امید نامه, جملات مهم من هیچ دیدگاه »

امید من،

۲۰ سال اول زندگی، مهلتی‌ست به تو برای جمع‌آوری ابزار… ابزارهای رسیدن به انسانیت؛ ابزارهایی همچون سواد، شناخت، نیروی جسمانی، …

۲۰ سال دوم زندگی، فرصتی‌ست برای آزمون و خطای ابزارها. اینکه کدام را به چه طریقی به کار گیری که هم ابزار صدمه نبیند و هم سریع‌تر به مقصود برسی.

و ۲۰ سال سوم و سال‌های بعد زندگی، فرصتی‌ست که با ابزارها و تجربه‌هایی که جمع کرده‌ای حالا دیگر به مقصود برسی.

امید من، در هر مرحله‌ای که کوتاهی کنی، در مرحله بعد نقصان آن احساس می‌شود.

بکوش که از ابتدا محکم گام برداری…

امانت…

ترفندهای من, نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...) هیچ دیدگاه »

این یک ترفند بسیار جالب است که باید قدر آن‌را دانست و از آن استفاده کرد:

 

لینک دانلود

ای فرزند آدم، اگر من روزی‌سان تو ام…

صداها, نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...) هیچ دیدگاه »

چقدر این کلیپ را دوست دارم:

لینک دانلود

حنانه جان، بزرگ‌ترین محبت تو به همسرت وابسته نشان دادن خودت به اوست

حنانه جان هیچ دیدگاه »

حنانه جان،

گذر زمان، فرزند را از مادر خسته می‌کند، چه رسد به شوهر را از همسر!

تنها چیزی که این پیوند را محکم می‌کند، عشق است و عشق، کمال محبت است.

حنانه جان،

بزرگ‌ترین محبت یک زن در قبال همسرش، وابسته نشان دادن خود به اوست و بزرگ‌ترین اشتباه یک زن در زندگی مشترک، نشان دادن استقلال است!

دخترم، تا آنجا که در توان داری، خود را وابسته به همسرت کن و اگر نمی‌شود، خود را وابسته به او نشان بده. بگذار شیطان و شیطان‌صفتان هر چه خواستند بیندیشند، تو به آزمونی که برای آن خلق شده‌ای بیندیش: آزمون محبت!

حنانه جان، حتی اگر حقوق ماهانه داری، اختیار آن‌را به همسرت بده و برای خرید وسایل مورد نیازت از او خواهش کن که هزینه‌اش را بپردازد.

حنانه جان، نکند زمانی به هر دلیلی (حتی اگر کدورتی با همسرت پیدا کردی، که کدورت اگر نباشد آزمونی هم در کار نیست!)، حتی لحظه‌ای طوری رفتار کنی که به او بفهمانی که بدون او نیز می‌توانی کاری انجام دهی! که این، کبریتی است بر فرش زندگی مشترکتان.

حنانه جان، آغازگر هر منت و التماسی نسبت به همسر، باید تو باشی، که در این صورت دروکننده محبت همسر ابتدا تو خواهی بود.

حنانه جان، هدیه‌ی پاک هیچ انسان پاکی را رد مکن (همسر که جای خود دارد) هر چند کم و هر چند بی‌ارزش، که قبول هدیه نوعی وابسته نشان دادن خود به دیگران است و فراموش نکن که انسان‌ها (از جمله کسی که به تو هدیه می‌دهد) از وابسته بودن افراد به خودشان لذت می‌برند. ممکن است شیطان در آن‌ها وسوسه کند و چیزهایی بگویند و فکرهایی کنند، اما مهم این است که تو قربهً الی الله هدیه را پذیرفتی. و البته که «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً»…

 

___________

یکی از چیزهایی که در خانواده برای تکثیر محبت انجام می‌دهم، وابسته نشان دادن خودم به دیگر اعضاست.

مثلاً با اینکه ماشین دارم، از برادر بزرگ‌تر می‌خواهم من را سر راهش تا فلان مسجد برساند… هیچ هدیه‌ای (حتی اگر بدانم بدترین چیزی که می‌توانست هدیه کند را هدیه کرد) را از هیچ کس رد نمی‌کنم و آن‌قدر با اشتیاق قبول می‌کنم که شخص فکر کند تمام موفقیت‌های زندگی‌ام وابسته به هدیه اوست.

همین حالا مجید گفت: حمید، شربت آلبالو می‌خوای درست کنم؟ (تازه شربت خریده و شوق داشت که به همه بدهد) با اینکه چند ثانیه قبل خودم شربت پرتقال درست کرده بودم و خورده بودم، گفتم: آره، دستت درد نکنه، می‌چسبه! اما اگر من به او می‌گفتم می‌خوای؟ احتمالاً می‌گفت: نه، تازه شربت خوردم! و حواسش به این نکات ریز در زندگی نمی‌بود…

بَدبَده!

اتفاقات روزانه, نکته هیچ دیدگاه »

سحر ۲۰ مرداد ۹۵ است. صدای یک بلدرچین را از اطراف شنیدم و هر وقت که صدای این حیوان عزیز را می‌شنوم یاد اولین روزی می‌افتم که با آن آشنا شدم و صحنه‌هایش دقیقاً در ذهنم مانده. شاید کمتر از پنج سال داشتم که با بابای خدابیامرز در یک مهمانی بودیم… صاحب خانه یکی از این بلدرچین‌ها داشت.

یک دفعه شروع کرد صدا کردن…

بابا که از هر فرصتی برای گوشزد کردن نکات اخلاقی استفاده می‌کرد، گفت: حمید، بابا، اگه گفتی این پرنده داره چی می‌گه؟ گفتم: چیزی نمی‌گه، داره چهچه می‌زنه! گفت: نه، دقت کن، داره یه چیزی می‌گه: بَد بَده، بَد بَده، بَد بَده…

– آره بابا! راست می‌گی ها…

– به همین خاطر اسم این پرنده رو گذاشتن بدبده…

از آن وقت این صدای اخلاقی انگار که دائم در گوش من زمزمه می‌شود: بَد بَده، بَد بَده، بَد بَده…

به حال این پرنده غبطه می‌خورم! تصور کن: خلاصه و مفید، کار ۱۲۴ هزار پیغمبر را به اطراف مخابره می‌کند! ای کاش ما هم این‌طوری باشیم… گفتار و رفتارمان، بانگ «بَد بَده» را به اطرافیان مخابره کند.

مرا خبر ده از گناهی که…

اتفاقات روزانه, نکته ۲ دیدگاه »

یک مدت بود که بچه خوب‌تری شده بودم! دیروز خواهر کوچک‌تر زنگ زد، گفت: مامان رفت مشهد؟ گفتم: آره… گفت: شام دارید؟ گفتم: شام من که هر شب حاضری‌یه! نون و پنیر! خندید و گفت: باور کن کار خوبی می‌کنی… حرفش را به طور عجیب و مغرورانه‌ای قطع کردم و گفتم: مگه ما کار بد هم می‌کنیم!؟

یک لحظه خودم چشمانم گرد شد! این چه حرفی بود!؟ چه شد که چنین فکری به ذهن آمد که بعد چنین جمله‌ای به زبان آید!؟

چوب داشت! تجربه‌ام این را می‌گوید! تا به چهار تا نماز و… دلت خوش می‌شود و از این فکرها می‌کنی، سر دماغت را به زمین می‌مالد و چنان خوار می‌شوی که… و همین‌طور هم شد و شیطان دیروز خوب بر ما سوار شد و با یک جمله ضایعمان کرد!

و امروز، در ادامه کلیپ‌های رادیو جوان:

http://download.aftab.cc/audio/religious/tell-me-about-that-sin.mp3

خدا می‌داند با اینکه من این روایت را نشنیده بودم اما تا گفت «مرا خبر بده از گناهی که اگر فرزند آدم آن گناه را مرتکب گردد، تو بر وی مسلط می‌گردی»… گفتم: صد در صد خواهد گفت: غرور ناشی از عبادت… و گفت…

توکلت علی الله

خطاطی‌های من هیچ دیدگاه »

یعنی در عمر خطاطی‌ام هیچ سرمشقی را به اندازه این سرمشق تکرار نکردم!!! قریب به دویست سیصد بار آن‌را نوشته‌ام تا شده است این:

tavakkalt-o-al-allah

خیلی ترکیب خاصی بود! هر بار یکی از حروف مشکل ایجاد می‌کرد.

تصور کن: جای «تو» چقدر مهم است! نوشتن «کل» بسیار سخت است. چسبیدن آن به «ت»… خود «ت» بزرگ‌ترین مشکل بود! متناسب بودن «ت» با «ی» علی… دائم در «ت» و «ی» مرکب کم می‌آمد و کار زشت می‌شد.. فقط بارها «ع» را نوشته‌ام تا درست شود! باز هم «ل» علی بزرگ درآمده! «ل» الله باید بهتر می‌شد…

حقیقتش را بخواهی باید خیلی بهتر می‌شد اما مجبورم بروم سراغ یک سرمشق جدیدتر و راحت‌تر. پس همین فعلاً خوب است 🙂

امید من، به ضریب اعمال دقت کن!

امید نامه, نکته یک دیدگاه »

امید من،

در کنکور، سؤالی ضریب بیشتر دارد که دیگران، کمتر آن‌را صحیح پاسخ می‌دهند. یک کنکوری زرنگ می‌رود به سراغ این سؤال‌ها.

امید من،

در کنکور زندگی نیز به دنبال اعمالی باش که دیگران کمتر آن‌را صحیح انجام می‌دهند. نماز و روزه و حج را خیلی‌ها انجام می‌دهند پس ضریب جندانی ندارد. اما کمتر کسی خمس می‌دهد. کمتر کسی به جهاد می‌رود، کمتر کسی نماز شب می‌خواند… این نوع اعمال را دریاب که ضریب بالایی دارند و انجام یکی‌شان تو را چندین برابر اعمال دیگران جلو می‌اندازد…

 

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها