حنانه جان، آنچه میشود فهمید این است که عشق به همسر داشتن و مادر بودن در دختران در سنین ۱۵ تا ۲۵ سال به اوج خود میرسد و همین، ممکن است خطری بزرگ بیافریند: دختر، به پسری که با معیارهایش متناسب باشد و کوچکترین نشانهای از هر نوع علاقه در او ببیند (حتی اگر پسر منظورش از آن رفتار، ابراز علاقه نبوده باشد)، علاقهای افراطی پیدا میکند و نام آن را هم «عشق» میگذارد. سپس عشق خود را هر لحظه در ذهن خود و متناسب با آرزوها و رؤیاهای خود میپروراند، غافل از اینکه آن معشوق، روحش هم از این عشق خبر ندارد! (و چه بسا گاهی نعوذ بالله قصد منفی از ابراز این علاقه داشته)
این عشقِ یکطرفه و خود-رو با دختر چنان کند که مگو و مپرس…
دخترم، چه خوب که تو اجازه دهی پسر آغازگر این عشق باشد و پس از آنکه مطمئن شدی که او قصد جدی برای ازدواج با تو را دارد، عاشقانه به او علاقهمند گردی.
دخترم، مراقب باش: پسران از دختری که آغازگر یک عشق باشد، متنفرند…
میدانم که همانطور که کنترل نگاه به نامحرم در سنین ازدواج برای پسر سخت است، کنترل این عشق نیز در این سنین برای تو سخت است اما وعده خداوند را به یاد آور که: إن مع العُسر یُسرا…
___________________
خواهر کوچکترمان امسال در یک دبیرستان دخترانه، مشاور است. هر بار که میآید اینجا، روایاتی از عاشق شدنهای دختران دبیرستانی و امثالهم میگوید که انسان تعجب میکند! میگوید ما حسرت به دل ماندیم اینها یک بار مشاوره تحصیلی از ما بخواهند!!!!
اکثراً هم آخرهای ترم میفهمند که خبری از عشق در آن طرف نبوده و تصمیمهای خندهدار برای خودکشی و امثالهم را جلو میکشند!! (که البته گاهی جدی و خطرناک میشود)
خدا کند که دختران، مانند مادر ما و شما، قبل از این سنین به خانه بخت بروند و این معضلات را نداشته باشیم…
دیدگاههای تازه