امید من، أدعوک بالنظم و العدل

امید نامه ۵ دیدگاه »

امید من،
عزاداری بیش از حد (شنیدن مداحی و رفتن به حس گریه) رخوت و سستی می‌آورد و انرژی‌ات را می‌گیرد (و حال آنکه مؤمن پرانرژی‌ترین انسان است) . شادی بیش از حد غمناک و افسرده‌ات می‌کند (و حال آنکه مؤمن شادترین انسان است) . خضوع بیش از حد از کیاستت می‌کاهد (و حال آن که: إنٌ المؤمن کَیٌِسٌ) . کیاست زیادی، چهره‌ات را زشت و تو را از جمع فروتنان خارج می‌کند (و حال آنکه مؤمن خاضع‌ترین است)…
تو را دعوت می‌کنم به “نظم” و “اعتدال”…

راه های رسیدن به خدا

نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...), نکته هیچ دیدگاه »

حیفم آمد این تکه مهم را از اینجا کپی نکنم:
یک نکته بسیار بسیار مهم این است که هر مزاجی، دارای خوبی ها و بدی هایی است و این تفکر که فلان مزاج خوب است و فلان مزاج، بد، از اساس باطل و اشتباه است. هر شخصی با هر مزاجی در برخی زمینه ها دارای استعداد و توانایی است و در بعضی مسائل، دچار مشکل و دشواری که باید استعدادها را پرورش دهد و بر ناتوانی ها فائق آید. مثلا همان قدر که یک فرد بلغمی باید برای درمان روحیه تنبل و کسل خود تلاش کند، یک فرد صفراوی هم برای کنترل مشکل غضب و پرخاشگری خویش در عذاب است. حتّی در نحوه سلوک الی الله و مسائل عبادی هم این تفاوت ملحوظ است و مثلا بعضی استعداد سلوک عقلانی و علمی و برخی توان سلوک قلبی و حبّی بیشتری دارند.

چهل سالگی من!

اتفاقات روزانه ۳ دیدگاه »

این ها را که خواندم به عنوان یک سردمزاج، یک ترس عجیب وجودم را گرفته:
مثلاً شخصی که مزاج سرشتی اش گرم است، در دوره هایی از زندگی که مزاج سنّی هم گرم است، حالات نامطلوبی را تجربه خواهد کرد. به همین دلیل معمولاً گرم مزاجها در کودکی، نوجوانی و جوانی، سختی های زیادتری، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی محتمل می شوند یعنی افراد صفراوی یا دموی مزاج را می‌بینیم که تا ۲۰ الی ۳۰ سالگی، تندخو، بداخلاق و پرخاشگر هستند و به دلیل تجمّع گرمی مزاج ذاتی و سنّی، مشکلات متعدّدی ازجمله جوش و کهیر و خارش دارند. رشد فکری و اخلاقی این افراد، بیشتر بعد از سپری شدن سنین گرمی آنهاست، به عبارت دیگر بعد از ۳۰ تا ۴۰ سالگی به رشد و شکوفایی فکری می رسند درحالی که تا آن سن، حالت خمودی دارند.

سرد مزاجها برعکسند، یعنی در دوران ابتدای عمرشان، چون مزاج سن آنها گرم و مزاج مادرزادیشان سرد است، شکوفایی بهتری دارند امّا با رسیدن به ۴۰ سالگی، افت محسوس جسمی و فکری پیدا می‌کنند.

فرصت مجدد

دین من، اسلام, عادات من, نکته یک دیدگاه »

یکی از چیزهایی که دانشجوها من را با آن می‌شناسند، “فرصت مجدد” است!  (فرصت مجدد به کسانی است که نمره قبولی نمی‌گیرند)
با اینکه این کار، منطقی و احتمالاً قانونی نیست اما دلم نمی‌آید با یک امتحان که ممکن است شب قبلش هزار و یک دلیل باعث شود دانشجو خوب درس نخواند، او را بیندازم.
معمولاً چند روز فرصت می‌دهم که برود دوباره برای امتحان (چه عملی چه تئوری) بخواند و یک روز که در یکی از مؤسسات هستم بیاید دوباره امتحان بگیرم.
حقیقتش را بخواهی، وقتی نمرات را ثبت می‌کنم، تا چند روز “نهایی” نمی‌کنم و منتظر می‌مانم که دانشجویی که افتاده ایمیل بزند و بخواهد که فرصت مجدد بدهم. شأن مدرسی اجازه نمی‌دهد وگرنه گاهی دلم می‌خواهد به یک دانشجو به یک طریقی برسانم که بیاید طلب فرصت مجدد کند! یعنی من بیشتر از خودش دلم می‌سوزد که بیفتد!  (حتی به برخی مدیران آموزش در گوشی گفته‌ام که اگر دانشجویی آمد و لنگ یکی دو نمره از درس من بود، طوری که قضیه لوس نشود به او بگو: “من اگر جای تو بودم به استاد ایمیل می‌زدم و می‌خواستم که یک فرصت مجدد بدهد” …
شاید باور نکنی که گاهی تا ۵ بار به دانشجو فرصت مجدد داده‌ام! هر بار می‌رود مطالعه می‌کند و می‌آید امتحان می‌دهد اما به دلم نمی‌نشیند و دوباره فرصت می‌دهم! دوباره چند روز مطالعه می‌کند و بر می‌گردد، باز هم می‌بینم حداقل‌ها را بلد نیست، دوباره، دوباره … تا بالاخره به حداقل‌های درس برسد. خدا شاهد است یکی را چهار بار فرستادم برود مطالعه کند اما باز خوب مطالعه نکرده بود، بار چهارم گفتم: فایده نداره، برو دوباره مطالعه کن فلان روز دوباره بیا، من هم میام دوباره امتحان می‌گیرم … اعصابش خرد شد، یک دفعه داد زد: من دیگه نمیام استاد! خیلی آرام به او گفتم: اما من میام!

معمولاً سه گروه از من و هر مدرس دیگری نمره قبولی نمی‌گیرند:
۱- یک گروه آن‌هایند که کلاً سر کلاس نیامده‌اند و هیچ تکلیفی ارسال نکرده‌اند و هر چقدر هم تذکر داده‌ام فایده نداشته و نهایتاً در امتحان پایانی هم جز چند سطر بهانه چیزی نمی‌نویسند … این‌ها وضعشان مشخص است! حتی فرصت مجدد هم به این‌ها نمی‌دهم و بدون ذره‌ای نگرانی و دلسوزی یک نمره بین صفر تا پنج می‌دهم.
۲- یک گروه، کسانی هستند که نمره بین ۵ تا ۹ می‌گیرند و با اینکه من چند روز منتظر می‌مانم اما طلب فرصت مجدد نمی‌کنند و فرصت از دست می‌رود و …
این‌ها معمولاً با روحیات من آشنا نیستند وگرنه نمی‌افتادند. گاهی دلم می‌خواهد پیش یک ترم بالایی بگویند که فلان درس را با فلانی افتاده‌ام تا او بگوید: فلانی دل رحمه، یه کم اصرار کنی فرصت مجدد می‌ده …
۳- گروه آخر کسانی هستند که طلب فرصت مجدد می‌کنند و من با اینکه کلی دردسر برایم دارد اما فرصت مجدد می‌دهم ولی در کمال تعجب از این فرصت استفاده نمی‌کنند و بدون ذره‌ای تلاش می‌آیند برای امتحان مجدد! این گروه را هم بدون دلسوزی رد می‌کنم و چه بسا آنقدر عصبانی می‌شوم که یکی دو نمره هم از نمره اولشان کم می‌کنم!

***

عجیب است که وقتی آیات و روایات را بررسی می‌کنی می‌بینی این رفتار ما مدرس‌ها هم جلوه‌ای از رفتار خداست که مؤید “و نفخت فیه من روحی” است.

ظاهراً سه گروه را خدا نمره قبولی نمی‌دهد:

۱- یک گروه که نه ایمان می‌آورند و نه عمل صالح انجام می‌دهند! از این‌ها گذشته، منکرات بزرگ هم مرتکب می‌شوند! اینها معلوم الحال هستند …

۲- گروه دوم کسانی که نه خوبند و نه بد … خداوند صبر می‌کند تا ببیند آن‌ها توبه و طلب فرصت مجدد می‌کنند یا خیر!؟ می‌بیند خیر، آن‌ها سرگرم چیزهای دیگرند و حواسشان نیست و یا شاید خدایشان را خوب نشناخته‌اند! نمی‌دانند که اگر توبه کنند خداوند رد نمی‌کند … چه بسا صد بار فرصت مجدد دهد …

۳- گروه سوم کسانی‌اند که هر چقدر خداوند به آن‌ها فرصت مجدد می‌دهد باز هم از فرصت استفاده نمی‌کنند! آن‌ها کفر خدا را در می‌آورند! همان‌ها که درباره‌شان فرمود:

کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ
هر زمان که گروهی در آن افکنده می‌شوند، نگهبانان دوزخ از آنها می‌پرسند: «مگر بیم‌دهنده الهی به سراغ شما نیامد؟!»

قَالُوا بَلَىٰ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ
می‌گویند: «آری، بیم‌دهنده به سراغ ما آمد، ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هرگز چیزی نازل نکرده، و شما در گمراهی بزرگی هستید!»

وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ
و می‌گویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می‌کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»

فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِیرِ
اینجاست که به گناه خود اعتراف می‌کنند؛ دور باشند دوزخیان از رحمت خدا!

ای خالق چهار فصل!

مطالب پیشنهادی ۳ دیدگاه »

الله اکبر! چه چیز جالبی خواندم امروز!
دقت کرده بودی که خدا نمونه‌ای از چهار فصل را در هر روز به انسان نشان می‌دهد!؟
صبح: گرم و تر – بهاری.
ظهر: گرم و خشک – تابستانی.
عصر: سرد و خشک – پاییزی.
شب: سرد و تر – زمستانی.

خیلی خیلی برایم جالب بود! دیدم به شبانه روز یک طور دیگر شد!

حتماً این سری مطالب را بخوانید که یکی از دوستان فرستاده:
http://shiateb.com/pages/?current=viewDoc&langid1&Sel=1555

امید من، گناه نکن…

امید نامه هیچ دیدگاه »

امید من،
اگر می خواهی میوه ها خوشمزه تر باشند، گناه نکن.
اگر می خواهی راه ها کوتاه تر باشند، گناه نکن.
اگر می خواهی آسمان پاک تر باشد، گناه نکن.
اگر می خواهی …
اگر می خواهی زندگی زیباتر باشد، گناه نکن…

____________
عجیب است که روزهایی که انسان گناه کمتری مرتکب می شود، optimistتر و روزهایی که گناه می کند، pessimistتر می شود!! عجیب است!

الهی، ما را راضی کن و راضی مکن

الهی نامه من ۳ دیدگاه »

الهی، ما را از خود راضی کن و از خود راضی مکن…

امبد من، خدا را از خودت ناامید مکن!

الهی نامه من, امید نامه ۵ دیدگاه »

امید من،
خداوند در هر کاری (به ویژه آن ها که سرنوشت ساز تر باشد) یک بار، دو بار، سه بار… خودش را به تو نشان می دهد و نظرش را می گوید (سرت را به جایی میزند، به محض فکر کردن به آن موضوع، در تلویزیون در قالب یک مجری ظاهر می شود و جوابت را می دهد، پایت را می لغزاند که سر بخوری، مریضت می کند…) اگر او را نبینی که باید به حالت گریست که با خودت چه کرده ای!؟ اگر او را ببینی و نظرش را بر دیده بگذاری، او خودش را بیشتر نشانت خواهد داد، اما امان از روزی که او را ببینی و نظرش را بفهمی و قبولش نکنی!… از فردا در به در دنبالش می گردی تا نظرش را در مورد مسائل حیاتی تر بدانی اما نمی یابی اش!
امید من،
خداوند را از خودت ناامید نکن!

الهی! با ما قهر نکن…

امید من، خداوند را در قلبت بگنجان!

امید نامه هیچ دیدگاه »

امید من،
خودت را برای خدا کوچک کن تا خدا آنقدر خودش را برای تو کوچک کند که در قلب تو بگنجد…

آیا برم، آیا نرم!؟

اتفاقات روزانه ۳ دیدگاه »

چند روز پیش یک چیز بزرگ از خدا خواستم و ظاهراً خدا یک معامله سبک‌تر جلوم گذاشته که ببیند و ببینم که مردش هستم یا خیر!؟

swurmia

هر چند در مورد «بله» گفتن، یک شب تا صبح با خودم کلنجار رفتم (و موقع کلیک روی Send، اتصال به سرور قطع شد و ایمیل ارسال نشد و من همیشه این نشانه‌ها را به معنی «نه‌ی خدا» یا «تأمل و دقت بیشتر» یا «توقع کمتر» می‌دانم) اما فعلاً «بله» را گفتم که إن شاء الله خودم را در این سه روز یک محک بزنم و بعد… (بماند برای بعد)

نظر، سکوت، کلام

نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...), نکته ۲ دیدگاه »

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

جُمِعَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی ثَلَاثِ خِصَالٍ النَّظَرِ وَ السُّکُوتِ وَ الْکَلَام:

فَکُلُّ نَظَرٍ لَیْسَ فِیهِ اعْتِبَارٌ فَهُوَ سَهْوٌ وَ کُلُّ سُکُوتٍ لَیْسَ فِیهِ فِکْرَهٌ فَهُوَ غَفْلَهٌ وَ کُلُّ کَلَامٍ لَیْسَ فِیهِ ذِکْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ

فَطُوبَى لِمَنْ کَانَ نَظَرُهُ عِبْرَهً وَ سُکُوتُهُ فِکْراً وَ کَلَامُهُ ذِکْراً وَ بَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ وَ أَمِنَ النَّاسُ شَرَّهُ

امید من، نکند اگر آب باشد، شناگر خوبی باشی!؟

امید نامه ۲۱ دیدگاه »

امید من!
حب شری که “توان داشتنش را نداری” مثل داشتنش است و حب چیزی که “برای خود دوستش داری” بهتر از بغض چیزی که برای خدا دوست دارند نیست!

_________
گاهی که می رویم خانه یکی از فامیل که ماهواره دارند، میبینم برخی آشنایان که به دلایل عرفی توان داشتن ماهواره را ندارند، نیامده می گویند بزن ماهواره ببینیم چه خبره!؟
می فهمم که آب نبوده، وگرنه آنها شناگر خوبی هستند! این “نداشتن با حب” چه فرقی با داشتنش دارد!؟
(و جالب است که به محض اینکه می زنند ماهواره، من به بهانه کار و مسجد و غیره فرار می کنم!! انگار دنبال بهانه می گشتم!!! ماهواره را مثل فیلتر_شکن، سم مهلک می دانم… همانطور که دارم به چشم، هلاکت تدریجی برخی نزدیکانم را می بینم 🙁 )

* هر کس توانست بفهمد گزاره آخر یعنی چه و درست است یا خیر، جایزه دارد!
عاشق این نوع جمله ها هستم! (مثل “کم بیراه نمیگه”)

توقف ممنوع!

امید نامه, دین من، اسلام یک دیدگاه »

امید من،
لحظه ای که به ذهنت (و نه حتی به زبانت) بیاید که (پیشرفت در دین) بس است، آن لحظه، لحظه مرگ توست!
***
گاهی اوقات که برخی روحانیون متوقف (و شاغل در کارهای دولتی و اداری) را می بینم، با خودم می گویم خدا را شکر که طلبه نشدم که همیشه فکر کنم چیزهایی هست که هنوز یاد نگرفته ام!

امید من! دعاهای بعد از نمازت مستجاب خواهد شد

امید نامه, کمی سیاست یک دیدگاه »

امید من!

نکند لحظه‌ای در «مرگ بر…» گفتن‌هایت بعد از نماز، سست شوی. بعد از این دعاهای خوب از ته دل آمین بگو و فقط به خدا کمی فرصت بده تا دعایت را مستجاب کند.

اگر فکر می‌کنی این دعاها مستجاب نیست، به «شوروی» که زمانی مرگ بر او می‌گفتیم نگاه کن. به صدام که زمانی از ته دل مرگش را می‌خواستیم نگاه کن که چه خفت‌بار هلاک شد… به منافقین نگاه کن… مرگ‌بارتر از زندگی آن‌ها دیده‌ای؟ به آمریکا نگاه کن! آمریکایی که شعارهای تو او را از آن «غولی که بود» به این «موری که هست» رسانده است و صبور باش تا مرگش را به زودی ببینی… (إن شاء الله)

و به این فکر کن که یک روز همه دعاهایت مستجاب می‌شود و تو ظالمی را نمی‌یابی که مرگش را دعا کنی… «یا من ملأ الارض عدلاً و قسطاً، کما مُلِأت ظلماً و جوراً»

دوستان خوب!

اتفاقات روزانه هیچ دیدگاه »

چند نفر از دوستان هستند (و خواننده مطالب این وبلاگ هم هستند) که یک عادت جالب دارند که گاهی فکر می‌کنم چقدر خوش به حالشان است که چنین روحیه‌ای دارند.

آن‌ها متناسب با روحیات من به هر مطلبی که برخورد می‌کنند و می‌دانند من عاشق آن نوع مطالب هستم، یک نسخه‌اش را برای من می‌فرستند و برخی‌شان که محبت را به کمال می‌رسانند و حتی به خاطر تغییر روحیه من (من حقیر) مطلب می‌نویسند و یا جستجو می‌کنند و می‌فرستند.

من فقط چهار ایمیلی که طی چند روز اخیر از طرف چهار تا از آن‌ها برایم ارسال شده را ایجاد می‌گذارم که شما هم استفاده کنید و لذت ببرید:

 

– این مطلب جالب که الان در حال گوش دادن به فایل صوتی آن هستم:

https://onedrive.live.com/view.aspx?resid=D2FE35D3581318A6!3699&app=WordPdf

فایل صوتی آن به زبان انگلیسی اینجاست.

به‌موقع بود! می‌خواستم یه سر برم رشته علوم انسانی (مجازی). رقبا را شناختم!! (اگر در ایران می‌گذاشتند در چند رشته همزمان تحصیل کنیم، الان به حال این جوان غبطه نمی‌خوردم!!)

 

– این هم از طرفی یکی از این دوستان، بعد از خواندن آن مطلب کذایی، که مطلب بسیار جالبی بود:

– این دوست عزیز ما را در مورد مطالب کامپیوتری ناب فراموش نمی‌کند:
سلام،
اینو ببینید: http://gelobi.org/griddify
این کتاب هم ببینید: http://javascriptbook.com
دیگه فعلاً همین. 😉

 

– سلام

نماز روزه شما قبول درگاه حق باشد و التماس دعا

اگرکتاب ۳۶۵ روز با قرآن (در صحبت قرآن) را خوانده‎‎اید پس پیشنهاد می‎کنم در سایت هم معرفی کنید.

اگر که نه( این کتاب را نخوانده‎اید) پس پیشنهاد می‎کنم حتما بخوانید.

لینک مربوط به کتاب :

http://shahreketabonline.com/products/5/15901/

 

حال می‌کنی من چه دوست‌هایی دارم؟ 🙂

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها