امید من! دل خدا را نشکن!

امید نامه یک دیدگاه »

امید من!

قرآن که می‌خوانی، به آیاتی می‌رسی که می‌بینی خدای به آن مهربانی، وقتی دلش می‌شکند چقدر عجیب (نامهربانانه) صحبت می‌کند! شاید چیزی که دلش را بدتر از همه می‌شکند، «ناسپاسی» است. اینکه او نعماتش را برایت به کمال برساند و تو آن‌ها را از طرف دیگری بدانی، دلش را می‌شکند… اینکه برای همه سجده کنی و سجده در برابر او را فراموش کنی، دلش را می‌شکند… و بترس از «شرک مخفی» که نمونه‌ای از ناسپاسی است.

امید من! دل خدا را نشکن!

لا یکلف الله…

امید نامه یک دیدگاه »

امید من!

در حالی که مردم «لا یکلف الله نفساً الا وسعها» را بهانه‌ای برای فرار از پیشرفت در دین قرار داده‌اند، تو بترس که اگر «من المهد الی اللحد» در حال تلاش در دین باشی، حق این آیه را ادا نکرده باشی…

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند باری شده که به برادرها که مثلاً یکی‌شان ۵ ساعت تمام جلو تلویزیون نشسته و فیلم‌های شبکه تماشا و iFilm را دوره می‌کند یا آن یکی که ساعت‌ها با دوستانش به تفریح می‌رود می‌گویم: بعداً پشیمان می‌شوی! بنشین چهار تا کتاب خوب بخوان، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و امثالهم… معمولاً این آیه را بهانه می‌کنند که: لا یکلف الله نفساً الا وسعها!

امید من! برای نسل های قبل، دعا و برای نسل های بعد آرزو کن

امید نامه ۲ دیدگاه »

امید من!
تو عصاره هزاران نسل و آغازگر هزارن نسل هستی…
اگر موفق بودی، برای نسل های گذشته ات دعا کن و برای نسل های آینده ات آرزو کن. و آنگونه باش که نسل های بعدی ات برایت دعا کنند…

خوره ی بازی سازی!

اتفاقات روزانه ۲ دیدگاه »

حالا که توانسته ام نیکا را بسازم، ایده ی ساخت یک بازی دیگر مثل خوره افتاده به جانم!!
نماز و ممازم برایم نگذاشته! اگر این چشم ها باری می کردند، این دو روز تعطیلی بیدار می ماندم و قال قضیه را می کندم!

چرا نماز، من را از فحشا و منکر باز نمی‌دارد؟

اعتقادات خاص مذهبی من یک دیدگاه »

گاهی دیده‌ام، وقتی مثلاً آیات «الصلوه تنها عن الفحشاء والمنکر» (نماز از فحشا و منکر باز می‌دارد) و یا «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ» (از قرآن،‌ آنچه مایه شفا و رحمت است نازل می‌کنیم) خوانده می‌شود، شخص می‌گوید:

پس چرا من و خیلی‌های دیگر نماز می‌خوانیم و نماز ما را از فحشا و منکر باز نمی‌دارد؟ یا چرا ما این همه قرآن خواندیم، در مریضمان شفا و رحمت ندیدیم؟

این نوع ابهامات می‌تواند چندین جواب داشته باشد. از جمله اینکه: اصلاً نمازی که ما می‌خوانیم، آن نمازی است که منظور خدا بوده؟ یا به قول استاد پناهیان، «حب نفس» عامل «حب الله» بوده است. (یعنی ما خودمان را دوست داریم و برای اینکه مثلاً خودمان از خودمان راضی شویم و یا دیگران از ما راضی باشند یا حتی خدا به ما بگوید «آفرین» و ما خودمان از خودمان خوشمان بیاید نماز می‌خوانیم…)

اما دو دلیل دیگر می‌تواند این‌ها باشد:

– نگاهمان را عوض کنیم، ابهامات رفع می‌شود:

در روایات داریم که مستحب است انسان وقتی به حمام می‌رود، یک مشت از آب حمام بخورد. این برای سلامتی خوب است…
حالا مردم در زمان قدیم، به خاطر این روایت در حمام خزینه (که ممکن بود مثلاً پنجاه نفر خود را در آن شسته باشند) یک مشت از آن آب می‌خوردند و چه بیماری‌هایی که نمی‌گرفتند و لابد به این حدیث بد و بیراه می‌گفتند و آن را اشتباه می‌دانستند…
اما اگر نگاهمان به این روایت را تغییر دهیم می‌بینیم واقعاً عالی بوده: می‌توان یک منظور روایت را این دانست که: آبی که برای حمام کردن انتخاب می‌کنید باید آنقدر تمیز باشد که بتوانید یک مشت از آن‌را بخورید. یعنی آب شرب باشد. حالا ببینید آن روایت چقدر جذاب و علمی شد!

در مورد اکثر روایات، ما فقط نیاز داریم کمی نگاهمان را عوض و گاهی معکوس کنیم.

مثلاً در آیه «نماز از فحشا و منکر باز می‌دارد» باید اینطور به آیه نگاه کرد که: «نماز باید از فحشا و منکر باز بدارد» یعنی کسی که نماز می‌خواند باید از فحشا و منکر دوری کند… حالا مشکل رفع شد و آیه جذاب‌تر و سازنده‌تر شد. در مورد برداشت اول ممکن بود یکی نماز بخواند و منتظر بماند که نماز او را از فحشا باز بدارد اما حالا وقتی نماز خواند، بیشتر مراقبت می‌کند تا به فحشا دچار نشود چون نماز خوانده!

– گاهی، منظور از اشاره به یک موضوع، اشاره به یک «منش» است:

مثلاً وقتی گفته می‌شود «ما از قرآن شفا و رحمت برای مؤمنین نازل می‌کنیم» یعنی کسی که منش قرآنی دارد، کسی که منش مؤمنانه دارد و نماد آن قرآن خواندن و رعایت دستورات آن است، ناخواسته در این منش مشمول شفا و رحمت می‌شود.

یعنی مثلاً کسی که قرآن می‌خواند و منش قرآنی دارد، «پرخوری» نمی‌کند (و همین موضوع اگر بدانید فقط در خانواده‌های ما چه مشکلات فجیعی ایجاد کرده! هر روز راهی این دکتر و آن دکتر…) کسی که منش قرآنی دارد، دنیا را جدی نمی‌گیرد و این یعنی کمتر استرس داشتن و می‌دانید که استرس منشأ بسیاری از بیماری‌هاست. کسی که منش قرآنی و مؤمنانه دارد، قبل از هر نماز مسواک می‌زند. پس آن منش موجب سالم بودن دندان‌هایش شد. کسی که منش قرآنی دارد، همه سخن‌های همه مردم دنیا را می‌شنود و «یتبعون أحسنه» (بهترین آن‌ها را پیروی می‌کند) و این یعنی گوش دادن به حرف خیلی از دانشمندان که به سبب قرآن نازل شد…

منظورم این است که اینطور نیست که شما حالا که مریض شدید بنشینید قرآن بخوانید و انتظار داشته باشید که خواندن قرآن شما را شفا بدهد!! آن آیه اشاره به «منش قرآنی» دارد که باید قبل از مریضی به آن فکر می‌کردید…

نظر استاد راهنما در مورد پایان‌نامه‌ام

اتفاقات روزانه ۶ دیدگاه »

در «فکر و خیال هایی برای چهار روز مانده به دفاع» گفته بودم که دلم می‌خواهد پایان‌نامه و دفاعم از آن‌ها شود که مثل کارشناسی، استاد بگوید برای تو یک چیز دیگر بود! یکی از دوستان که برای طی مراحل فارغ التحصیلی‌ام راهی کرمانشاه شده بود، پایان‌نامه را که تحویل استاد راهنما داده بود، خواسته بود که یک یادگاری هم روی یک جلد از پایان‌نامه (که مخصوص دانشجو است) بنویسد. امروز تازه به دستم رسید. دیدم ایشان نوشته‌اند:

thesis-supervisor-idea

اینجا یادگاری بماند…

حنانه جان، علیکِ بِالنّور

حنانه جان یک دیدگاه »

حنانه جان،
پیامبرمان برای هر دختری بر گردن پدرش حقی قرار داده و آن آموختن سوره نور است. (الکافی، ج ۶، ص۴۹)
پیشنهادی برایت دارم و آن اینکه در هفته یک شب در نماز وتیره ات بعد از حمد رکعت اول، سوره نور و مطففین (مجموعاً ۱۰۰ آیه) را بخوانی…

محل تجمع زبده ها

امید نامه, نکاتی برای بچه حزب اللهی‌ها ۵ دیدگاه »

امید من!
زبده‌های هر محله در مسجد آن محله جمع‌اند و زبده‌های هر مسجد در نماز جمعه آن شهر…

مودم، مادر خوبی نیست!

اتفاقات روزانه یک دیدگاه »

اگر این فنج‌های من، مرغ بودند ما یک مرکز تولید تخم مرغ راه می‌انداختیم!!

ببینید فقط چقدر تخم اضافه را من از زیر این مادر هر بار برمی‌دارم:

photo(6)

چون هوا سرد است و این‌ها هم در حیاط هستند و اگر کمی غفلت کنند، تخم‌ها لق می‌شوند، در زمستان معمولاً کاسبی خوبی در تولید فنج ندارم!! (تابستان‌ها یکی از راه‌های کسب درآمد من فروش جوجه‌های این‌هاست!!!)

هر بار تخم‌هایشان را برمی‌دارم می‌آورم روی مودم می‌گذارم که شاید دمای مودم بتواند برای تخم‌ها مادری کند، اما متأسفانه دمای مودم بسیار بالاست و معمولاً تخم‌ها می‌پزند!! خیلی دلم می‌خواهد یک روز بلند شوم ببینم روی مودم یک جوجه فنج جیک‌جیک می‌کند!!!!!! حالا مودم را مادر خود تصور نکند شانش آورده‌ایم!

مالی که برود و عبرتی بیاموزد، نرفته

نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...) یک دیدگاه »

عجب جمله جالبی بین حکمت های امام علی (علیه السلام) خواندم:
لَم یُذهب مِن مالِکَ ما وَعَظَک
آنچه از مالت رفت و تو را پند آموخت، از دست نرفته است.

فکر می کردم فقط خودم سال هاست که این جمله را کشف کرده ام!
شده گاهی هزاران تومان بی جهت پرداخت می کنم فقط برای اینکه تجربه ای کسب کنم. نمونه اش همین قلم خش گیر:
http://aftab.cc/article/1139
که پندش این بود که به تبلیغات ها اینقدر اعتماد نکنم که عقلم را نادیده بگیرم! عقلاً خودم می گفتم آخر مگر ممکن است یک قلم هر نوع رنگ را خش گیری کند اما ویدئو را می دیدم و باورم می شد!!!

عزتی که بر باد رفت…

کمی سیاست ۵ دیدگاه »

می‌دانی؟ قبل از توافق ژنو به خیلی‌ها می‌گفتم اگر یک روز بگویند به خاطر حضور در ایران، ماهی یک میلیون تومان بپردازید، من قطعاً می‌پردازم و در این کشور با افتخار زندگی می‌کنم. اما از وقتی این قضیه اتفاق افتاد، دیگر دلم نمی‌خواهد در این کشور زندگی کنم. به ابهتم برخورده است. احساس می‌کنم تا حد کشور افغانستان ذلیل شده‌ایم. وقتی لحن صحبت آمریکایی‌ها را می‌بینم احساس حقارت می‌کنم. اینکه بنشینند بگویند: «تحریم‌ها ایرانی‌ها را پای میز مذاکره آورد» در حالی که ما ده‌ها هزار شهید دادیم که پای هر میزی ننشینیم، برایم شرم‌آور است.

تازه داشت روی آمریکا کم می‌شد! سنگین‌ترین فشارها را به یک ملت آورد و این ملت آخ نگفت و چه بسا به جاهای والایی رسید اما بعد از توافق ژنو ما یک خیانت تاریخی به نام خودمان ثبت کردیم!

ما به همه کشورهای آزاده در تاریخ خیانت کردیم. تازه مردم آزاده‌ی دنیا داشتند می‌گفتند: از تحریم آمریکا نترسید! ایران سی و اندی سال تحت سنگین‌ترین فشارها و تحریم‌ها بود هیچ اتفاقی نیفتاد. اما حالا چه می‌گویند؟ می‌گویند: از تحریم آمریکا باید ترسید! کشوری به عظمت ایران زیر بار این تحریم‌ها کمرش شکست! ما که کشور کوچکی هستیم!

تازه کشورهای پیشرفته داشتند به این نتیجه می‌رسیدند که: اگر بخواهیم زیر سلطه آمریکا باشیم شاید آمریکا هر روز بخواهد یک کشور را تحریم کند و ما باید به ساز او برقصیم. خیلی‌هاشان داشتند کم‌کم دهان به اعتراض می‌گشودند. وقتی آمریکا هر روز دستور جدید برای تحریم جدید به آن‌ها بدهد خوب تا حدی می‌شود تحریم کرد! بعد از آن دیگر می‌شود «بچه‌بازی»…

احساس می‌کنم همه زحماتمان به باد رفت. یعنی برگشتیم به روز اول انقلاب! آمریکا را جسور کردیم… او فهمید که می‌تواند با این چماق، هر چیزی از ما بخواهد! بلاشک همانطور که این روزها دارند رو می‌کنند، دفعه بعد نوبت «حقوق بشر آمریکایی» است! تحریم می‌کنیم، تا وقتی بی‌حجابی را آزاد نکنید، تحریم‌ها بیشتر می‌شود. بعد از آن لابد نوبت ماهواره و کم‌کم به مجاز شدن هم‌جنس‌بازی هم می‌رسیم…

نمی‌دانم… شاید اشتباه می‌کنم و به قول رئیس جمهور، کم‌سوادم. شاید هم به قول رهبری بعدها ثابت شود که «این یک نرمش قهرمانانه بود» (شاید یک تاکتیک که مردم آزاده‌ی دنیا از آن استفاده کنند). در مجموع نگران نیستم. تاریخ انقلابمان نشان می‌دهد که همه اتفاقات به صلاح کشورمان بوده. جایی که لازم بوده، خاتمی آمده و کمی جامعه را آزاد کرده تا از درون توسط به اصطلاح «آزادی‌خواه‌ها»ی شورشی منفجر نشود و کمی بین آن کسی که خودش را از ترس زیر چادر یا ریش قایم کرده و کسی که واقعاً انقلابی است مرزها مشخص شود. زمانی احمدی‌نژاد جسور آمده تا دنیا بفهمد که ما اگر بخواهیم، در سیاست خارجی چقدر با قدرت و نفوذ عمل می‌کنیم. زمانی یکی دیگر آمده و کمی به بعضی‌ها میدان داده تا بسازند آنچه باید بسازند… حالا هم لازم بود که کمی عقب بنشینیم که فعلاً به مردم فشار نیاید و کمی نفس بگیریم و انبارهایمان را در این فرصت چند ساله پر کنیم، بعد، احتمالاً طوفان در راه است!!!!!! 🙂

استاد منفور!

اتفاقات روزانه یک دیدگاه »

آخر هر ترم معمولاً ایمیل‌های قدردانی یا گاهی انتقاد و امثالهم می‌رسد اما از بین همه، این یکی که یک حقیقت است و خودم هم از نفرت دانشجوهای خاص از خودم مطلع هستم، برایم جالب بود:

با عرض سلام خدمت مدرس گرانقدر جناب آقای نیرومند
یک مطلبی رو میخواتم بگم، اینکه مدرسین و در کل کارکنان سه دسته هستن:
دسته اول اونقدری که پول میگیرن مایه نمیذارن. خیلی از دانشجو ها از این دسته خوششون میاد چون حال درس خوندن رو ندارن. ولی در واقع این دسته جزء خائن ترین افراد هستن.
دسته دوم کسایی هستن که همون قدری که پول میگیرن کار میکنن. دانشجوها نگاه معمولی به این دسته دارن و از اصطلاح بد نیست و یا خوب، استفاده میکنن. خدا خیرشون بده.
دسته سوم کسایی هستن که خیلی بیشتر از اون چیزی که میگیرن مایه میذارن. این دسته جزء منفورترین مدرسین نزد دانشجویان هستند. همیشه دانشجوها از این دسته به بدی یاد میکنن و کلی فحش و بد و بیراه نثارش میکنن. قانون جالبیه!

شما خوشحال باشید که جزء دسته سوم و منفورترین مدرسین هستید. البته در نگاه اکثر دانشجوها، نه در نگاه همه.
من با شما دوتا درس داشتم در دوره کارشناسی و شاهد زحماتتون بودم. نظرم نسبت به شما همیشه برعکس دیگران بود و همیشه ازتون دفاع میکردم.
خیلی تو فکرم بود که آخرین جلسه این ترم یه کادو کوچیک که بیشتر ارزش معنوی داره رو بهتون هدیه کنم ولی متاسفانه تو این دو سال حافظه برام نمونده. بعد از اتمام کلاس ها هم خیلی میخواستم یک ایمیل یزنم بازم یادم میرفت.
شکر خدا الان یادم بود.
در کل قدر دان همه زحماتتون هستم. در اصل شما نیازی به قدردانی کسی ندارید، چرا که این اعمال باعث رشد ارزش های انسانی میشه و نتیجه رو خود آدم میتونه شاهد باشه.
انشاءالله این روال براتون همیشگی باشه.
موفق باشید.

معمولاً اول ترم به کسانی که اولین برخورد را با من دارند این جمله را می‌گویم:

من برای دانشجوی طالب علم، احتمالاً بهترین و محبوب‌ترین مدرس عمرش خواهم بود و برای دانشجویی که بخواهد از زیر کار در برود و تنبلی کند، بدترین و منفورترین مدرس خواهم بود!! 🙂

ای کاش می‌شد برای دانشجو همه چیز را توضیح داد…

مثلاً گاهی شده که یک دانشجوی با استعداد را که در ترم به هر دلیلی نتوانسته خوب عمل کند و مفاهیم مهم را نگرفته، در یک درس مهم عمداً می‌‌اندازم (منظورم این است که مثلاً ۹ می‌شود و می‌توانم ۱۰ بدهم اما نمی‌دهم!). این کار چندین فایده دارد: اول اینکه ترم بعد، این درس برایش مرور می‌شود (من خودم مدیون دروسی هستم که در دانشگاه افتادم و دو بار پاس کردم! من ۲۰ واحد در دانشگاه افتاده‌ام! تقریباً همه ریاضی بوده. گذشته از اینکه من مرد عمل هستم و نه تئوری، اما می‌دانی اگر به خاطر تکرار این دروس، ذهن منطقی پیدا نمی‌کردم احتمالاً هیچ وقت برنامه‌نویس نمی‌شدم!؟). ثانیاً اینکه به غیرتش برمی‌خورد! معمولاً در ترم‌های بعد چنان درس می‌خواند که همه را شگفت‌زده می‌کند!

ای کاش می‌شد این‌ها را برای دانشجو توضیح داد…

یا مثلاً یک دانشجو که می‌دانم مغازه‌دار است و اهل درس نیست و به صلاحش هست که همان کاری که انجام می‌دهد را ادامه دهد و دست از سر درس بردارد، معمولاً اصلاً دلم نمی‌سوزد و خیالش را راحت می‌کنم… مثلاً به این اس.ام.اس از طرف یکی‌شان که سایه‌ام را با تیر می‌زند، دقت کن:

photo

خوب، این‌ها در نگاه اول «نفرت» به همراه می‌آورد اما تجربه‌ام می‌گوید که چند سال بعد تازه قدردان آن اتفاقات می‌شوند. من عجله‌ای برای «خوش آمدن» و «تشکر» دانشجو ندارم…

تقوی یعنی پرهیز، با حرکت

دین من، اسلام, نقل قول‌ها (احادیث، روایات و ...), نکاتی برای بچه حزب اللهی‌ها, نکته ۲ دیدگاه »

الان یک حاج آقایی دارد صحبت می کند، جمله جالبی گفت:
تقوا یعنی پرهیز، با حرکت نه پرهیز با سکون.
استدلال ایشان آیه ۲۷ سوره حدید بود:
رهبانیت مورد تأیید خدا نیست:
ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَىٰ آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَرَحْمَهً وَرَهْبَانِیَّهً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا…

سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم، و بعد از آنان عیسی بن مریم را مبعوث کردیم و به او انجیل عطا کردیم، و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم؛ و رهبانیّتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم؛ گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حقّ آن را رعایت نکردند؛

دختران خوب، دختران بد

حنانه جان یک دیدگاه »

حنانه جان، دخترم، تا این لحظه قریب به هزار شاگرد مؤنث (دختر و زن) داشته‌ام و تک تکشان را از لحاظ وضع ظاهر و درس و زندگی زیر نظر داشته‌ام.
به تو اطمینان می‌دهم که موفق‌ترین، آرام‌ترین و محبوب‌ترین‌هاشان، محجبه‌ترین و مذهبی‌ترینشان بوده‌اند.
ای کاش می‌شد برایت درد و دل‌های بد حجاب‌ترین‌هاشان که قبل از طلاق برایم نوشته‌اند را اینجا بگذارم!
نمرات افتضاح “حواس پرت”‌ترین هاشان را بنویسم. .

حنانه جان، چشمانت را خوب باز کن! نکند خوابت ببرد! هر روز چندین بار به خودت آهسته سیلی بزن و از خودت بپرس: بیداری؟ حواست هست؟ می‌بینی؟ نکند بخوابی …

فعتبروا یا أولی الابصار (عبرت بگیرید‌ ای صاحبان دیده‌های باز)

_________
همین حالا شاید ده نمونه خوب و بد در ذهنم هست اما نمونه اخیر را می‌گویم:
در یکی از دانشگاه‌ها تقریباً هر هفته در راهرو نگاهم به یک دانشجوی ولگرد می‌افتاد که وضع بسیار افتضاحی داشت! لباس بسیار تنگ، آستین‌های بالا زده (که لابد بگوید ما خانه‌مان “مو-بر” داریم) و …
چند بار با خودم گفتم این اگر دانشجوی من می‌بود قطعاً سر کلاس راهش نمی‌دادم چون حواس همه را پرت می‌کرد … روز امتحان عملی یکی از درس‌ها دیدم این هم آمده داخل! فهمیدم شازده دانشجوی خودم بوده اما یک جلسه هم سر کلاس نیامده.
گفتم مشکلی نیست، لابد مباحث را بلد بوده و نیاز نبوده کلاس بیاید. سؤال عملی را مطرح کردم و بعد از دقایقی رفتم نتیجه‌ها را ببینم … به سیستم این دانشجو که رسیدم دیدم یک بوی تعفنی از او می‌آید مانند همان بوی تعفن دختران و پسران بی‌بند و بار. نفسم را حبس کردم و خواستم نتیجه را ببینم که دیدم هنوز هیچ کاری نکرده! آمدم با عصبانیت و تعجب به صورتش نگاه کنم که دیدم چه صورت زشتی با آن جوش‌ها (که معمولاً روی صورت این نوع دختران و پسران پر می‌شود و وارد جزئیاتش نمی‌شوم) داشته و از دور معلوم نبوده!
موقع نمره دادن، تنها کسی که از درس به آن سادگی افتاد، او بود. نمرات دروس دیگرش را بررسی کردم، دیدم خوشبختانه این ترم اخراج خواهد شد …!

روزهای بی‌تولیدی…

اتفاقات روزانه هیچ دیدگاه »

مدتی هست که تولید نرم افزار نداشته‌ام، حسابی کفری‌ام!

دائم سیستم‌های مد نظرم از جلو مغزم رژه می‌روند اما فرصت کار روی آن‌ها نیست 🙁

خدایا! زودتر عید را برسان که کلی کار داریم… (إن شاء الله)

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها