تأثیر عیادت روی بیمار و دلیل تأکید اسلام به عیادت از بیمار
اتفاقات روزانه, دین من، اسلام دیدگاهتان را بیان کنیددر روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که حضرت فرمودند: «اذا عاد الرجل اخاه المسلم مشی فی خرافه الجنه حتی یجلس فاذا جلس غمرته الرحمه فان کان غدوه صلی علیه سبعون الف ملک حتی یصبح»
«هنگامی که انسان به عیادت برادر مسلمان خود میرود، در میان میوههای چیده نشده بهشتی راه میرود تا آن گاه که [نزد بیمار] بنشیند، و هنگامی که نشست، رحمت [خدا] او را فرا میگیرد. اگر صبح باشد تا صبح دیگر هفتاد هزار فرشته بر او درود میفرستند» (منبع: سایت حوزه)
***
این چند روز که طبق معمول هر سال، یک سرماخوردگی شدید به سراغ ما آمد، طبق معمول گشتم که از آن استفادههای مفید ببرم و نتایجی را برداشت کنم.
وقتی روحیات خودم را تا دیشب بررسی کردم، دیدم انصافاً تا به حال سابقه نداشت این همه از همه چیز بیزار شوم! یاد هر چیزی میافتادم حالت تهوع پیدا میکردم! با اینکه هیچ کس من را ناامید و منفینگر و نالان ندیده است، اما خدا وکیلی این بار من این روحیات ضایع را تجربه کردم!! 🙁
حتی جالب است که مریضی تقریباً خوب شده است، اما آن روحیات مانده بود.
تا اینکه دیشب و امروز، جریانات عوض شد.
دیشب، پسرخالهام به دیدنم آمده بود و امروز، عمه عزیزم.
البته دلیل اصلی، بیماری من نبود (یعنی سرماخوردگی این روزها بیماریای نیست که نیاز به عیادت داشته باشد!!)، پسر خالهام برای جبران برخی کارهای کامپیوتری، آمده بود هم سری به من بزند و هم شش تخم بلدرچین از بلدرچینهایش برایمان هدیه بیاورد و هم دو سی.دی در مورد فراماسونری بدهد.
همینکه او آمد و با هم گپ زدیم، کلی تغییر روحیه احساس کردم.
و حالا امروز، عمهمان (یعنی همان مادر شهید که در مورد فرزندانش در اینجا صحبت کرده بودم) بعد از نماز جمعه با دستی پر از میوه آمد و ناهار مهمان ما بود و تا غروب هم هست.
صحبت با او در مورد گذشته که محبتها بیشتر بود و در کل، در مورد مسائل مختلف، آن هم در حالی که در سال دو سه بار بیشتر همدیگر را نمیبینیم، واقعاً روحیهام را عوض کرد.
حالا احساس میکنم حالت نرمال دارم.
***
گذشته از همه اینها، ذهنم سمت بحث «عیادت از بیمار» رفت و اینکه ما چقدر در اسلام تأکید شدهایم به عیادت.
به نظر میرسد، مریضی دو جنبه دارد یکی جسمی و دیگری روحی. انگار اسلام تشخیص میدهد که جنبه مهمتر از آن، جنبه روحی است. ممکن است که مریض با قرص و دارو از لحاظ جسمی بهبود یابد، اما مهمتر از آن، بهبود روحی اوست.
احتمالاً او چندین روز و شاید چندین هفته و ماه است که مجبور است از خانه بیرون نرود و این طبیعیست که به مرور احساس دلتنگی و افسردگی کند. اما به محض اینکه یک مؤمن به عیادتش رود و او بداند که کسی هست که دوستش داشته باشد و به فکرش باشد، حالا سراسر وجودش را وجد میگیرد و این یعنی بهبودی روحی که من معتقدم این بهبودی بسیار بسیار تسریع میکند بهبودی جسمی را.
اگر «عیادت» را درمان درد روحی بدانیم، شاید بتوان «صله رحم» را «پیشگیری از ابتلا به درد روحی» دانست.
جمعه 21 ژانویه 2011 در 12:18 ب.ظ
salam
khoshalam ke khob shodin
سهشنبه 25 ژانویه 2011 در 7:03 ق.ظ
سلام
منم دقیقا مشکل شما رو دارم، یعنی خیلی زود سرما می خورم، دلیلشم ضعف جسمیه، عیادت از بیمار خوبه به شرطی که بتونی انرژی مثبت بدی، نه اینکه خودت انرژی منفی بگیری، الان یکی از اقوام ما بیماری سرطان داره و ۵ ماهه داره مدام درد می کشه، همه فامیل چندبار رفتند عیادتش جز من، چون با شناختی که از خودم دارم جرئت ندارم برم، چون می دونم اگه برم تا یه مدت افسرده می شم و از زندگی ناامید، تازه ترس برم می داره که اگه منم یه روز مثل اون بشم…مریضی خیلی بده،خیلی بد، آدم با خودش میگه یعنی میشه منم دوباره خوب شم مثل کسایی که دور و برمن، خوبیش اینه که باعث آمرزش گناهان میشه و گاهی هم شاید باعث بالا رفتن درجه و مقام…
بیایید از ته دل واسه همه مریض های روحی و جسمی دعا کنیم
من که مریض ها یه لحظه از خاطرم نمی ره…
سهشنبه 25 ژانویه 2011 در 7:32 ق.ظ
با سلام
مطالب جالبی داری.
مخصوصا همین مطلب عیادت از بیمار
یه سوال در مورد نرم افزار مدیریت کتابخانه داشتم
آیا میشه پسور ورودی رو عوض کرد.(همون acc)
اگه لطف کنی و جواب رو به ایمیلم بفرستی ممنون میشم.
یکشنبه 30 ژانویه 2011 در 1:38 ب.ظ
سلام آقای نیرومند
امیدوارم حالتون خوب باشه و کسالت کاملا برطرف شده باشه.
وبلاگتون رو می خوندم. خوشحال شدم که چنین دیدگاهی دارید و نکته سنج هستید.
صمیمانه براتون آرزوی موفقیت دارم.
در پناه حق