نزدیک به دو ماه است که روزانه ۲۰ دقیقه یک بازی جنگی به نام ModernCombat نسخه Sandstorm را روی گوشی بازی میکنم.
امروز به مرحله آخر رسیدم.
در حالی که با ماشین، ماشین دشمن را دنبال میکردم، باید در لحظه خاصی یک موشک به یک کانتینر میزدم تا جلوی ماشین سرکرده دشمنان بیفتد و از حرکت بایستد وگرنه فرار میکرد و مأموریت Failed میشد. (با شکست مواجه میشد)
یکی دو بار رسیدم به کانتینر و هر بار کمی زودتر یا دیرتر یا در زاویه غلط شلیک میکردم و Abu Bahaa فرار میکرد 🙁
گفتم امروز بعد از ظهر کار خاصی ندارم، مینشینم و آنقدر بازی میکنم تا بازی تمام شود و شرّش کم شود.
باور کنید نزدیک به پنجاه بار طی پنج ساعت تا اواخر شب، مأموریت با شکست مواجه شد و بازی کمی از عقبتر شروع شد و من دوباره رسیدم به کانتینر و باز موشک را اشتباه شلیک کردم تا اینکه در نهایت توانستم به هدف بزنم 🙂
من به خودم افتخار میکنم 🙂
***
دوستی داشتم که هر شب که از مسجد میرفتیم و خداحافظی میکردیم، میگفت من میروم یک فیلم از کلوپ بگیرم و بعد بروم خانه…
هر شب یک فیلم میدید و بعد میخوابید.
یک بار گفتم: فلانی! فکر نمیکنی وقت، بیشتر ارزش داشته باشد؟ بهتر نیست مطالعه کنی یا کار مفیدتری انجام بدهی؟ آخر فیلم دیدن چه فایدهای دارد؟
گفت: فایدهاش این است که من به خودم افتخار میکنم که در مورد هر فیلمی که صحبت میشود، من آنرا دیدهام و میتوانم در موردش اظهار نظر کنم.
***
نقل میکنند که عالمی در جوانی شیطان را دید و با او در مورد اینکه خدا حق داشت تو را براند یا خیر، بحثش شد.
او دلایلی میآورد که شیطان قبول نمیکرد و شیطان دلایلی میآورد که او قبول نمیکرد و هر یک در پی اثبات ادعای خود بودند.
روز بعد هم بحث ادامه یافت و فایده نداشت… روز بعد هم همینطور…
روزها و هفتهها و ماهها و حتی سالها همچنان عالم با شیطان بحث میکرد تا اینکه در آخرین لحظات عمرش، شیطان دستهایش را بالا گرفت و گفت: تسلیم! حق باتوست!
عالم گفت: من به خودم افتخار میکنم که بالاخره توانستم شیطان را در این بحث به زانو درآورم!
شیطان گفت: ای عالم! تمام این مدت من فقط یک هدف داشتم و آن اینکه میخواستم تو را از کارهای مهمترت غافل کنم!
***
همین!
دیدگاههای تازه