کفر نعمت

اتفاقات روزانه, نکته دیدگاهتان را بیان کنید

حدود یک هفته هست که هر روز چندشم می‌شود! بگویید چرا!

خبر دار شدیم که یکی از بچه‌های محل که البته چند سالی از من کوچک‌تر است اما زمانی که نوجوان بودیم، با هم سلام و علیک داشتیم، دور میدان شهرداری با موتور زمین خورده و رفته زیر این ماشین‌های بزرگی که سیمان می‌سازد!!

تا دو سه روز خبر دقیقی نبود تا اینکه مادرمان برای اینکه خیال کل خانواده راحت شود و هر روز هی نگویند از آن بنده خدا چه خبر؟ مجید (داداشم که با او بیشتر رفت و آمد دارد) را مجبور کرد که با آن بنده خدا که در تهران بستری است تماس بگیرد و ببیند چه شده؟ هر چند رویش نشده بود بگوید که پایم را قطع کرده‌اند، اما مجید بعداً از پدرش پرسیده بود و فهمیده بود… خلاصه، بالاخره مشخص شد که یکی از پاهایش را از ران قطع کرده‌اند و پای دیگرش هم انگار امیدی نیست و باید کلی عمل بشود. کلیه و همه اعضا و جوارحش انگار جا به جا شده بوده است.

یکی از همسایه‌ها که موقع تصادف او را دیده بوده، گفته بود امیدی نیست زنده بماند!

بگذریم، فعلاً که همه هیأت و مسجد و هم‌محلی‌ها دست به دعا شده‌اند که حالش بهتر شود.

از این‌ها که بگذریم، از همان روزهای اول که گفته شد هر دو پایش را قطع کرده‌اند، تمام فکرها به یک سمت رفت!
این بنده خدا، زمانی که نوجوان بود، به خاطر ارث پدری، قد کوتاهی داشت. من یادم هست که در دوران راهنمایی، خیلی‌ها متأسفانه او را مسخره می‌کردند. (البته آنقدرها هم کوتاه نبود، اما به هر حال، غرورش شکسته شد)

آنقدر آن رفقای نامرد (که خدا می‌داند در قیامت ما بابت این مسخره کردن‌هایمان چقدر و چطور مؤاخذه شویم) او را مسخره کردند تا اینکه تا دو سال مدرسه نمی‌رفت! به مادر و پدرش اعتراض می‌کرد که چرا قد من کوتاه است!؟ تقصیر شماست!!

پدر و مادرش آنقدر این دکتر و آن دکتر رفتند و هورمون‌های خاص زدند تا اینکه انصافاً قدش بلند شد.

فهمیدید ذهن همه کجا رفت؟

(هر چند که درست نیست که هر قضیه‌ای را به قضیه دیگر ربط بدهیم)

 

خیلی‌ها را دیده‌ام که دست در خلقت خود برده‌اند و من به این نتیجه رسیده‌ام که خدا این را هرگز دوست ندارد.

یکی از دختران همسایه، بینی و چشم و غیره‌اش را عمل کرد که لابد خوشگل‌تر شود و لابد شوهر خوشگل‌تری گیرش آید! یا از دست حرف‌های دوستان در امان باشد.

باور نمی‌کنید اگر بگویم سن او دارد به ۴۰ سال نزدیک می‌شود و هنوز… 🙁

 

نمی‌دانم چه رازی است! هر چه هست، فکر می‌کنم خدا دوست ندارد کسی در خلقتش دستکاری کند.

شاید هیچ کدام از مطالبم را به اندازه این مطلبم دوست ندارم:

از نواقص ظاهری خود نهایت بهره را ببرید!

ای کاش می‌شد آن‌زمان این مطلب را برای آن بنده خدا می‌فرستادم.

۲ پاسخ به “کفر نعمت”

  1. سید علی اکبر گقت:

    سلام علیکم
    یادمه یه بنده خدا از رفقا می گفت :
    سید یه قطره بارون که می افته رو خاک چندین قطره ی ریز می شه ،
    پرت شدن اون قطرات ریز و جابجا کردن خاک های اطرافشون همه از روی حکمت خداست.
    ان شاالله اون بنده خدا شفا بگیره . . .

  2. اميد گقت:

    سلام آقا حمید
    واقعا مطلب زیبا و دلنشینی نوشتید واقعا اگر ما به راه خودمان ادامه دهیم و دست از این‌همه مسخره کردن و ایراد گرفتن برداریم چه می‌شود.
    من خودم حدود چندسالی مشکلی داشتم که شاید به نظر خیلی‌ا اصلا مهم نبود ولی به خاطر مسخره کردن و سوالات متعدد دیگران ذره، ذره وجودم آب می‌شد توی این مدت حتی گاهی از ایمان خسته می‌شدم و کفر می‌گفتم ولی گاهی آنقدر امیدوارم بودم که هر کسی می‌دید تعجب می‌کرد. به نظر خیلی‌ا برای یک انسان در این دنیا فقط زیبایی ملاکه و لاغیر از اینگونه حرفها که بگذریم صحبتم پای چیز دیگه‌ای بود و آن اینکه اگر خدا بخواد می‌تواند مشکلات انسان چه از نظر ظاهری و چه از دیگر جهات دیگر را آنی درمان کند.
    پس به جای اینکه دست به کار خدا بزنیم و ایراد بگیریم و همش مسخره کنیم بهتر این نیست که ایمانمان را چند برابر کنیم.

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها