وظیفه شناسی خودکار

نظرات و پیشنهادات من, نکاتی برای بچه حزب اللهی‌ها, نکته دیدگاهتان را بیان کنید

معمولاً در مساجد، موقعی که باید همه صلوات بفرستند، چندان صدایم را بلند نمی‌کنم و خیلی آهسته صلوات می‌فرستم. سال‌ها بود که نمی‌دانستم چرا اینطور است! هر چند دوست داشتم بلند صلوات بفرستم، اما چندان حساسیت نداشتم و آهسته می‌فرستادم.

این چهار باری که برای امتحانات به کرمانشاه می‌رفتم، ظهرها یا شب‌ها به یک مسجد می‌رفتیم که تعداد نمازگزاران، کم بود و همان‌ها هم که بودند انگار نه انگار که باید بعد از آیه «إن الله و ملائکته یصلون علی النبی…» و یا موقع گفتن «أشهد أن محمد رسول الله» صلوات بفرستند. وقتی مکبر بعد از نماز این آیه را می‌خواند، هیچ کس به خودش زحمت نمی‌داد کمی بلند صلوات بفرستد!

آنجا ناخودآگاه می‌دیدم که من دارم از همه بلندتر صلوات می‌فرستم!! من و دوستم دوتایی صدایمان مسجد را پر می‌کرد!

این قضیه برایم جالب بود! چرا در شهر خودمان و در مسجدی که آنقدر شلوغ می‌شود که گاهی مردم در آن جا نمی‌شوند و مجبورند برگردند خانه‌شان، من احساس مسؤولیتی در مورد بلند صلوات فرستادن ندارم، اما اینجا از همه بلندتر صلوات می‌فرستم!!

وقتی کمی در ذهنم بررسی کردم، دیدم این موضوع، فقط اینجا نبوده!

ما ناخودآگاه متوجه مسؤولیتمان می‌شویم و بدون هیچ اهرمی دست به کار می‌شویم!

مثلاً از منزل ما، کسی لازم نیست به “علی” (برادر بزرگ‌تر) بگوید که این وظیفه توست که آب شیرین بگیری و بیاوری، چون فقط اوست که ماشین دارد. یا مثلاً اگر آنتن تلویزیون خراب شود، “مجید”، (برادر کوچک‌تر) خود به خود می‌داند که این وظیفه اوست که باید به بالای پشت‌بام برود و آنتن را اصلاح کند. چون کوچک‌ترین عضو خانواده است و روی پشت بام رفتنش برای همسایه‌ها چندان عیب نیست. یا مثلاً من خود به خود و بدون تأکید کسی می‌دانم که باید قبوض را من از طریق اینترنت پرداخت کنم، چون به هر حال، با اینترنت بیشتر سر و کار دارم…

خلاصه، به نظر می‌رسد انسان‌ها خیلی از اوقات وظایف خود را بهتر از زمانی که به آن‌ها بگویی می‌شناسند و عمل می‌کنند. چه بسا اگر کسی به آن‌ها بگوید چه کار کنند، حس لجبازی انسان‌ها مانع از پذیرش و انجام مسؤولیت می‌شود!

***

در بحث تبلیغات دینی گاهی اوقات لازم است شما خودتان را کنار بکشید تا حس مسؤولیت دیگران برانگیخته شود! هر چه شما بیشتر برای آن‌ها تعیین تکلیف کنید، بیشتر لجبازی می‌کنند!

در خانه دانشجویی که در کرمانشاه می‌رفتم، احساس می‌کردم این سه دوستی که نماز نمی‌خواندند و یا مسائلی را رعایت نمی‌کردند، بیشتر به خاطر تأکیدهای دائم دوست مذهبی من بود! او آنقدر به آن‌ها تأکید کرده بود که آن‌ها از همه دین و مسائل دینی بیزار شده بودند! او آنقدر خشک مذهبی بود که حتی من را هم مجبور می‌کرد گاهی برخی مسائل را انجام ندهم که نکند شبیه او بشوم!!

اینکه گاهی می‌گوییم اگر جنگ شود، مگر این جوانان سوسول امروزی به جنگ می‌روند یا خیر؟ یک سؤال کاملاً اشتباه است که از آشنا نبودن شخص با «وظیفه شناسی خودکار» نشأت می‌گیرد!

کافی‌ست شیپور جنگ زده شود تا ببینی خود به خود همه وظیفه‌شناس می‌شوند و بدون اینکه هیچ فراخوانی داده شود، صف‌ها را پر می‌کنند. همه می‌فهمند که باید جان خود را فدای ارزش‌هایشان کنند…

***

گاهی باید کنار کشید… 😉

یک پاسخ به “وظیفه شناسی خودکار”

  1. اناری‌ام گقت:

    منقول است… «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم»…
    شاید نه فقط به معنی پرهیز از پیام‌های گل‌درشت در حوزه ترویج دینی باشد…
    فکر می‌کنم حرف‌های بسیار جدی و عمیقی در بحث‌های تربیت دینی هست که غافلیم…
    یاد آن مقاله «هایدن مسیج‌»‌هایت افتادم حمید جان!

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها