الهی! ای ناظم بهترین نظم

اتفاقات روزانه, الهی نامه من دیدگاهتان را بیان کنید

الهی!
وقتی به دنیایت نگاه می کنم، می بینم چقدر زیبا تقسیم کار کرده ای!
یکی را همت باغداری داده ای و دیگری را عشق میزداری. او را از میز بیزار کرده ای و این را از باغ!
یکی را عزم سفر داده ای و دیگری را ملتمس به <اللهم اجعل مأخذ رزقی قریبا>.
یکی را استعداد نقشه کشی دادی و دیگری را شجاعت بنایی، که هر چه او کشید، این بسازد.
یکی را عشق مطالعه دادی و دیگری را عشق کار، که او فرهنگ را بسازد و این صنعت را.
یکی را اعصاب توسعه در کار دادی و دیگری را قانع به کم، که او کارخانه دار شود و این کارگر.
و عجبا که همه راضی… نه او آرزوی جایگاه این دارد و نه این آرزوی او…
و چه کس جز تو تواند که این چنین نظام آفریدن!؟
تو را سپاس که بر ما منت نهادی و پذیرفتی که بنده ی تو باشیم و تو اله ما… تو را سپاس…

__________
سیزده به در ۱۳۹۳ است. در باغ مقابل باباتقی به درختی تکیه داده ام (البته گریه نمی کنم!!) و متعجب که باباتقی از این شغل طاقت فرسایش چقدر راضیست!! تصور کن! یک سال تلاش کند تقریباً هر روز ۳۰۰۰ تومان کرایه ماشین بدهد که بیاید به باغش سر بزند، می گوید امسال وضع بهتر بود. حالا کل چاقاله باغش شده ۲۵۰ هزار تومان و کل انار باغش ۲ میلیون تومان!!! (به اندازه یک ماه حقوق دخترش)
چقدر راضیست…

دیدگاهتان را بیان کنید

*

Powered by WordPress
خروجی نوشته‌ها خروجی دیدگاه‌ها