مدتی بود که دلم میخواست یک مطلب اینجا بگذارم و روحیاتم را در آن بنویسم که به دوستانی که به هر نوعی با من همکاری میکنند در همان ابتدای همکاری بدهم بخوانند…
معتقدم وقتی انسانها با روحیات هم به طور دقیق آشنا باشند، کدورتها کمتر پیش میآید و خیلی از مشکلات رفع میشود.
تا اینکه یکی از دوستان امروز این مطلب را ارسال کرد:
تست بسیار جذابی بود. از این لحاظ که نهایتاً تمام روحیات من را خیلی خوب و تقریباً بدون حتی یک اشتباه لیست کرد!
گفتم چه چیزی بهتر از این؟ نتیجه این تست را اینجا بگذارم:
خواهشی که از شما همکار و دوست عزیز دارم این است که اگر با بنده، نزدیکتر از دیگران همکاری میکنی، این نکات را بخوان که بیشتر با هم آشنا شویم. حقیقتاً یک جمله از اینها هم اشتباه نیست!
طبق نظر خودم و طبق این تست، من از این نوع انسانها هستم:
افراد درون گرا، حسی ، فکری، منضبط (ISTJ)
ویژگی های شخصیتی :
- افرادی آرام، جدی، مسئول، متعهد، دقیق، بسیار عملگرا و واقع بین هستند.
- در انجام امور نظم و دقت زیادی داشته و بر مبنای اصول خود عمل می کنند.
- بسیار منطقی بوده و بر انجام صحیح و به موقع کارها تاکید دارند.
- تغییر باورهای آنها بسیار سخت است و در هر شرایطی آنچه به آن معتقدند را بیان می کنند.
- بر استفاده از تجربیات گذشته خود تاکید زیادی دارند.
- بر رعایت اصول و قوانین تاکید زیادی داشته و در صورت عدم رعایت دیگران، با آنها برخورد سختی می کنند.
برخی از نقاط ضعف شخصیتی :
- بیش از اندازه به جزئیات توجه می کنند.
- وقتی چیزی را باور دارند، به سختی می توان نظرشان را تغییر داد.
- به راحتی نظرات و ایده های جدید را نمی پذیرند به خصوص اگر سریعا عملی نباشند.
- گاهی تصمیم گیری های آنها بر مبنای اطلاعات کافی و لازم نیست.
- برخی اوقات نیازهای دیگران را به خوبی درک نمی کنند.
- چون به ندرت واکنش نشان می دهند، اغلب سرد و خشک به نظر می رسند.
شرایط کاری مطلوب آنها :
- وجود محیطی با اهداف عینی و با ساختاری مشخص و تعریف شده
- دارای نتایج کاری ملموس و قابل اندازه گیری
- وجود امکان استفاده کافی و درست از توانمندی های آنها
- کاری با ماهیت فنی
- وجود امکان دادن مسئولیت های زیاد به آنها
- اهداف تعیین شده و مشخص
- ارزش قائل شدن برای تجربیات قبلی آنها
- وجود محیطی باثبات بدون نیاز به ریسک های غیر ضروری
- داشتن محیط کاری مستقل و فرصت کافی برای انجام کار به تنهایی و با تمرکز بالا
- امکان استفاده از روش های استاندارد جهت ارائه یک محصول یا خدمت واقعی
نقاط قوت کاری آنها :
- توجه به واقعیات و جزئیات
- دقت بالا و انجام به موقع کارها
- آمادگی برای اجرای قوانین و مقررات
- مهارت های سازمانی قوی
- توانایی کار فردی
- اعتقاد به ساختارهای سنتی و کار در آنها
- مسئولیت پذیری زیاد
- اخلاق کاری
- تلاش جدی برای رسیدن به اهداف خود
- داشتن دیدگاه های واقع بینانه
نقاط ضعف کاری آنها :
- مقاومت کردن در برابر تغییر
- بی توجهی به تاثیر کارها و تصمیمات روی دیگران
- نداشتن دید کلی نگر و جامع
- نداشتن انعطاف کافی
- عدم توجه کافی به نیازهای آتی
- عدم تحمل فرآیندهای وقت گیر
- عدم تمایل به پذیرش روش ها و ایده های جدید
- ریسک پذیری بسیار کم
یعنی انگار که میخواستم چند روز پیش همهی همینها را بنویسم! خدا خیرش دهد هر که اینها را تایپ کرده!
و اما چند روحیه منفی دیگر که تقریباً در این گزینهها نبود:
– ببینید دوستان، من در عمرم یادم نمیآید به کسی زنگ زده باشم و مثلاً گفته باشم «فقط زنگ زدم حالت را بپرسم!» یا مثلاً «عید را تبریک بگویم» و امثالهم! حتی کسی از من یک پیامک در مورد این قضایا دریافت نکرده! هر کس دریافت کرده نشان دهد جایزه بگیرد! یعنی آنقدر برای خودم دلیل و منطق جور میکنم تا نهایتاً به این نتیجه میرسم که زنگ نزنم بهتر است… (نکند خواب باشد، نکند در شرایط پاسخگویی نباشد، نکند اینطور فکر کند، نکند آنطور فکر کند، نکند فلان، نکند بهمان…)
جالب است که الان با بهترین دوست عمرم یک سال است که قهریم چون او معترض است که چرا فقط من زنگ بزنم و حال تو را بپرسم؟ حالا قهر کرده و منتظر مانده تا من زنگ بزنم و دوستی را از سر بگیریم!!! بارها به او گفته بودم که: من به هیچ وجه از کسی جویای احوالش نمیشوم. دلایل خاص خودم را دارم از جمله اینکه من شونصد تا رفیق مثل هم دارم. اگر بخواهم حال همه را بپرسم صبح تا شب باید گوشی دستم باشد احوالات مردم را بپرسم و عید را تبریک بگویم و …! بنابراین خیال همه را راحت میکنم و میگویم: من به کسی زنگ یا SMS یا حتی ایمیل نمیزنم که جویای احوالش شوم.
من حتی خیلی از اوقات جواب این نوع پیامکها و ایمیلها را هم نمیدهم تا شخص کمکم بفهمد که فقط در موارد کاری و مهم با من در ارتباط باشد نه برای احوالپرسی و چت کردن…
اینکه شما مثلاً عید را به من تبریک نگویی، حقیقتاً ذرهای ناراحت نمیشوم. اصلاً اهل این حرفها نیستم. اما اینکه پیامک تبریک بفرستی و انتظار جواب داشته باشی خیلی ناراحت میشوم یا مثلاً به من لطفی را به دلخواه خودت کنی و انتظار پاسخ داشته باشی، اعصابم را به شدت خرد میکند. (مثلاً هر بار زنگ بزنی و حال من را جویا شوی و انتظار داشته باشی من هم هر بار زنگ بزنم حال تو را بپرسم!!) من هرگز از شما انتظار لطف نداشتم حالا که لطف کردی، خواهش میکنم با انتظار پاسخ، اجر لطفت را از بین نبر. (حقیقتاً من به خاطر دوستان مهربانی مثل شما، تقریباً هر روز دارم مورد لطف و هدیه داوطلبانه قرار میگیرم. اگر قرار باشد هر روز به دنبال جبران باشم، به نظر شما به کارهایم میرسم؟)
– موضوع دیگر اینکه اگر کاری را با هم شروع کردیم، من هیچ وقت از شما نخواهم پرسید که «داری کار را انجام میدهی؟» «کار چطور پیش میرود؟» من هیچ اجباری روی هیچ کس ندارم که کاری را انجام دهد یا خیر.
بنابراین لطفاً منتظر تماس یا پیگیری من نباشید. اگر کاری به شما سپرده شد یا پروژهای را با هم پیش میبریم لطفاً شما خودتان پیگیر باشید و یا اگر روحیاتتان مثل من نیست، لطفاً شما گزارش کار بدهید که اوضاع چطور است؟ (من معمولاً با کسانی که روحیات شبیه به خودم دارند آبم در یک جوی نمیرود…)
– اگر یک مدتی بین من و شما فاصله بیفتد، من هرگز شروع کنندهی مجدد ارتباط نخواهم بود حتی اگر به قیمت قطع ارتباط تمام شود. دلیل: من هیچ وقت شروع کننده ارتباط نیستم که بخواهم ادامه دهنده یا پایاندهنده باشم. معمولاً این شما هستید که ارتباط را شروع کردهاید و هر وقت پیگیری نکنید من فکر میکنم خواستهاید ارتباط را تمام کنید پس هرگز ارتباط با خودم را به شما تحمیل نمیکنم.
– من هرگز برای شما دردسر یا مزاحمت ناخواسته ایجاد نمیکنم، بنابراین هرگز دردسر یا مزاحمت ناخواسته را هم از طرف شما قبول نمیکنم. کسی را سراغ نخواهید داشت که من بدون اینکه خودش خواسته باشد، چیزی از او بخواهم! به خاطر اینکه آنقدر درگیر هستم که نمیتوانم از کسی چیزی را بخواهم و بعد، طبیعتاً او هم از من چیزی را بخواهد…
– اگر داوطلبانه اعلام همکاری کردید و من کاری را به شما سپردم، خواهش میکنم اولاً بر من منت نگذارید، ثانیاً آنرا درست و دقیق انجام دهید و یا سریعاً اعلام کنید که نمیتوانم…
– هرگز سعی نکنید با رفتاری مانند کممحلی یا قهر یا عدم حضور و امثالهم و یا با رفتار متقابل (رفتاری مثل خودم) به من درس اخلاق بدهید. من معمولاً در این مواقع لجباز میشوم و اگر کسی مثلاً بخواهد با عدم حضور طولانی مدت در سایت و امثالهم چیزی را به من بفهماند، قطعاً به مرور ارتباطم را به طور کامل با او قطع میکنم. چون واقعاً حوصله فکر و خیال ندارم! آنقدر فکرم مشغول است که اگر کسی بخواهد OverFlow (سرریز) برایم باشد عطایش را به لقایش میبخشم… (ما در این سالها شاید ده مدیر را از دست دادهایم چون من جویای احوالش نمیشوم، او هم سعی میکند رفتار متقابل داشته باشد و کمکم فکر میکند اینجا سربار است! در حالی که این رفتار ذاتی من است که از کسی به ان صورت احوالش را نمیپرسم… اما معمولاً به روشهای غیرمستقیم جویای احوال همه هستم)
– من معمولاً همه چیز را واضح و بدون خجالت و رودربایستی با شما در میان میگذارم. اگر مزاحم باشید، به شما خواهم گفت، اگر کارتان بد باشد، بدون رودربایستی میگویم… خوبی این رفتار این است که شما هیچ برداشت غیرمستقیم از حرفهای من نخواهید داشت. مثلاً من اگر یک روز دیر به ایمیل شما جواب دادم شما برداشت نمیکنید که: لابد مزاحمش بودم و خواست با این رفتارش بفهماند که مزاحم بودی… خیر، من اگر لازم باشد به شما خواهم گفت که مثلاً این کار شما برای من یک مزاحمت است… از آن طرف از شما هم انتظار دارم با من با کنایه و با رفتارهای غیرمستقیم صحبت نکنید و کاملاً رک و بدون رو دربایستی صحبت کنید. مثلاً اگر یک کار را از شما میخواهم و احساس میکنید دارم پر رو میشوم یا هر چیز دیگری، خیلی راحت به من بگویید…
– من دوستیای که آهسته و پیوسته باشد را بیشتر دوست دارم. یعنی نه خیلی من مزاحم شما بشوم و نه خیلی شما مزاحم من. هر وقت کار مهمی داشتیم با هم تماس میگیریم وگرنه که هیچی… اینطوری دوستی ما ممکن است قرنها(!) به طول بینجامد اما اینکه شما هر روز به من ایمیل بزنی و احوال من را بپرسی و انتظار داشته باشی من هم به شما جواب بدهم، از این نوع دوستی بیزارم و معمولاً پایدار نیست…
شاید گفتن اینها در نگاه اول درست نباشد، اما من فکر میکنم اگر درک بهتری از اخلاق هم داشته باشیم، بهتر همدیگر را تحمل میکنیم. مثلاً شما اگر بدانید من به عنوان شروع کننده، هیچ وقت احوال شما را نخواهم پرسید، خوب، منتظر نمیمانید و فکر و خیال هم نمیکنید، میگویید: او اینگونه است دیگر… خودش رسماً اعلام کرده!
همانطور که در این تست هم مشخص است، واقعاً روحیات انسان دست خودش نیست. نگویید «عجب انسان …ای است!» من واقعاً برای هر کدام از روحیاتم دلیل منطقیای دارم که اگر توضیح بدهم ممکن است شما حتی «احسنت» هم بگویید! اما خوب، مجبورم برخی مسائل را در خودم بریزم و حتی گاهی از دست دادن شما را تحمل کنم اما به زبان نیاورم که چرا اینطور رفتار کردم…
البته با وجود این همه جدیت در صحبت، تجربهام نشان میدهد دوستیهای خوب و طولانی مدتی با همه داشتهام و چون برای شما مزاحمتی ندارم و قابل تحمل هستم و تحملم هم بد نیست، ترجیح میدهید با هم دوست و همکار باشیم (در کل بچه خوبی هستم!!) 🙂
موفق باشید.
یکشنبه 13 آوریل 2014 در 8:51 ق.ظ
سلام اخوی شما به پدر و مادر و خواهر برادرت هم زنگ نمیزنی؟ بهترین دوست یک چیزی تو مایه های ایناست مگر اینکه بهترین نباشد
یکشنبه 13 آوریل 2014 در 9:49 ق.ظ
خدای من!
انصافا خیلی تلاش کردم چیزی جزISTJ باشم ولی نشد! من معتقدم دیگران به اندازه خودمون ازچنین رفتاراصولی اذیت نمیشن چون به ضررکسی کاری انجام نمیدیم ازبس نکته سنجیم… باخوندن این مطالب به این نتیجه رسیده بودم که همینم!باانجام تست مطمئن شدم دقیقاهمینم حتی خصوصیاتی که اضافه کردید تاحدزیادی به من نزدیکه!
همیشه دلم به حال خودم وافرادی عین خودم میسوزه ها!آخه ابن همه حساسیت ومنطق لازمه آیااا!!!!!!
طفلکی خودم:-(
دوشنبه 14 آوریل 2014 در 6:04 ق.ظ
حمید جان حالا فهمیدم چرا ازدواج نمی کنی !!!!
دوشنبه 14 آوریل 2014 در 1:21 ب.ظ
احسنت! زدی توی خال!
دوشنبه 14 آوریل 2014 در 5:39 ب.ظ
با سلام .
خیلی تست خوبی بود . ممنون
مطمئناً ویژگی های مثبت زیادی در وجود شما هست و از تعداد زیاد دوستانتان معلومه که خوش اخلاقید . ولی چون تا الان کسی را ندیدم که بگوید ” من به هیچ وجه از کسی جویای احوالش نمیشوم ” خیلی این روحیه برایم جالب است . اگر اشکالی نداره پاسخ سوالم را بفرمایید : چرا هیچ وقت در دوستی با کسی شروع کننده ارتباط نیستید ؟ اگر امکان ارتباط با عالمی پیش بیاید که ارتباط با او موجب پیشرفت روحی بیشتر شود چه اشکالی می تونه وجود داشته باشه که فرد شروع کنند ارتباط باشد ؟(منظورم در حد مزاحمت نیستا )
اگر دوستان زیادی هم داشته باشیم معمولاً بعضی ها به انسان خیلی نزدیکترند چه دلیل منطقی وجود دارد برای عدم احوالپرسی از حال یک دوست مؤمن ؟
در سایه عنایات آقا امام زمان (عج) موفق و مؤید باشید
دوشنبه 14 آوریل 2014 در 8:47 ب.ظ
سلام و ممنون.
اینکه میگید «چه اشکالی داره» دقت کنید که من نوشته بودم که «روحیات منفی من»… پس ما میگیم اشکال داره!!
اما اگر میگید «چرا این اشکال رو دارید؟» باید عرض کنم که شما هم توی تست شرکت کردید و یه سری نقاط ضعف براتون گفته. هر شخص دیگهای هم نقاط ضعفی داره… سؤال شما در حقیقت اینه که «چرا انسان نقاط ضعف داره؟»
این روحیات مخصوص من نیست… توی تستها هم دیدید که یک تست این بود:
الف : در مهمانی ها، جلسات وگردهمایی ها منتظر می مانم تا دیگران به سوی من بیایند .
ب : در مهمانی ها، جلسات وگردهمایی ها من سر صحبت را با دیگران باز می کنم .
من این سؤال رو که دیدم شاخ درآوردم!!! همیشه فکر میکردم فقط خودم اینطور هستم که در جلسات و مهمانیها سرصحبت رو با یک فرد غریبه باز نمیکنم و منتظر میمانم که دیگران به سوی من بیایند.. اما این سؤال نشون میده این روحیه تقریباً در یک شانزدهم انسانها هست و هدف از این سؤال هم تشخیص اون نوع انسانهاست…
و اما اگر سؤالتون اینه که چرا واقعاً من میدونم این رفتار منفی هست و انجام میدم؟
خوب، اینها میشه همون تفاوتهای ذاتی انسانها که تا حد زیادی قابل تغییر نیست.
مثل اینکه الان اکثر ما مردها اصلاً در ذهنمون هم نمیگنجه که یک روز جلو آینه بایستیم و ماتیک روی لبهامون بمالیم!! اصلاً آرایش رو ذاتاً زشت میدونیم و گاهی با خودمون فکر میکنیم «واقعاً این زنها چطور به خودشون میقبولونند که این کار رو انجام بدن!؟ بیچاره زنها! باید چه کار اجباری رو انجام بدن به خاطر اینکه زن هستن!» اما حواسمون نیست که خدا طوری تنظیم کرده که اصلاً این کار برای اونها لذتبخشه! یعنی چیزی که برای یک گروه از انسانها زننده و غیرقابل تصور هست، برای یک گروه، لذتبخشه.
حالا: در روحیات امثال من، «جذب دوست» یک لذت و موفقیت به حساب میاد و «جذب شدن به دیگران» یک نوع سرخوردگی! (برای شما قابل تصور نیست!؟ هان؟ خوب، عجیب نیست… طبیعیه!)
انسانهای شبیه به من از این قضیه به «من نمیتونم زیردست باشم» تعبیر میکنن.
روحیات انسانها به خیلی مسائل بستگی داره! حتی شرایط آب و هوایی شهرشون! مثلاً طبق بررسیهای من، اکثر ساوجیهای اصیل، بسیار بسیار زیرک و هوشیار هستند (اکثراً با یک نگاه به افراد، با درونیترین احساسات اونها آشنا میشن! و خیلی بعیده سرشون کلاه بره) و خودشون رو از نظر درک و فهم، نسبت به شهرهای دیگه برتر میدونن. حالا چرا اینطوره؟ باید بررسی بشه. مثل اینکه بلاشک یک شهری نسبت به یک روستایی هوشیارتر و زیرکتر هست. شاید به این خاطر که انسانهای بیشتری رو دیده. یا مثلاً چون ساوه یک شاهراه هست و ما با انواع انسانها سر و کله زدیم… نمیدونم! به هر حال، اینطوره…
یا مثلاً من (مثل خیلیهای دیگه) از بچگی از بوس دادن به دیگران یا بوس کردن دیگران بیزار بودم! اصلاً وقتی بچه بودم این یک مسابقه در فامیل بود که بگن ما تونستیم از حمید یک بوس بگیریم!!
یا مثلاً انسانها از بعضی غذاها خوششون میاد، از بعضیها نمیاد. (مثلاً خواهرزاده من به طور بسیار بسیار عجیبی، در حالی که هر نوع غذایی رو میخوره، اما لب به فسنجون نمیزنه!! حتی یک ذره! از سنی که فهمید غذا چیه اینطور بوده!)
و خیلی مثالهای دیگه…
به هر حال، اینها تفاوتهای ذاتی هست…
اصلاً همین که من تونستم اینها رو در خودم شناسایی کنم به نظرم از کسی که هنوز نتونسته خودش رو خوب بشناسه یک گام جلوتر هستم و احتمال رفع کردن اونها در من بیشتره. خیلیها رو میشناسم که نمیدونن این روحیات منفی در اونها هست!!
– اینکه من چرا ارتباطی رو شروع نمیکنم، شاید به خاطر این باشه که (الحمد لله به خاطر جایگاه «مدرس» و «مدیر سایت» و امثالهم) به اندازه کافی مورد محبت دیگران هستم و دیگه ظرفیتم تکمیله! یعنی همین حالا هم که شروع کننده نیستم، به اندازه کافی دوست با محبت و عالی دارم. حالا اگر میخواستم دوستیاب هم باشم ببین دیگه چی میشد!! (استدلال من: خوب نیست انسان اونقدر دوست داشته باشه که دیگه به کارهای مهم زندگیش نرسه و فقط دنبال جواب دادن به پیامک و ایمیل و… و احوالپرسی از دوستانش باشه)
به هر حال، اینها خیلی بحث داره. به نظر من به جای اینکه افراد دنبال «تغییر ذات» هم باشن بهتره دنبال «درک کردن تفاوتها» و «تحمل کردن همدیگه» باشن.
مثلاً من میدونم این دانشجوی پسر یه کم روحیات زنانه و لطیف داره. نمیتونم بگم این رفته این رفتار منفی رو کسب کرده و بشینم سرزنشش کنم! بلکه باید درکش کنم و طوری صحبت نکنم که به روحیه لطیفش بربخوره. اما یکی دیگه میبینم خیلی مقاوم و باظرفیته. با اون دانشجو سر کلاس شوخی میکنم، حتی گاهی بهانه خندهی دیگران قرارش میدم اما هیچ مشکلی پیش نمیاد.
خیلی مسائل این وسطها هست که میشه در موردش بحث کرد و به نظرم این مطلب میتونه برای شما یک عامل شناخت خودتون و مطالعه بیشتر در مورد تفاوتهای ذاتی باشه… فکر کنم کتاب «مردان مریخی، زنان ونوسی» هدفش بیان همین قضایا باشه.
http://jomalatziba.blogfa.com/post-1030.aspx
موفق باشید.
سهشنبه 15 آوریل 2014 در 1:17 ق.ظ
واااای( در روحیات امثال من، «جذب دوست» یک لذت و موفقیت به حساب میاد و «جذب شدن به دیگران» یک نوع سرخوردگی!)یعنی هستن مث من!من سالمم پس!:-) خداروشکر،این یکی ازدلایل حذف روابط منه بانامحرم!
من توصیه میکنم کتاب مردان مریخی وزنان ونوسی روهمه بخونن بی نظیره!حتی قراره موضوع کنفرانس مادرآینده ای نزدیک باشه.
سهشنبه 15 آوریل 2014 در 1:40 ق.ظ
آهان یه چیزی!(ازبس که جذابه این بخش خودشناسی که دوست دارم کمک کنم) اینکه گفتین :خودشون رو از نظر درک و فهم، نسبت به شهرهای دیگه برتر میدونن!اصلا ربطی به شهرنداره اطمینان میدم بهتون!چون من هم همینطورم و همیشه گذاشتم پای خصلت منفی که بایدترکش کنم و اصلا خوب نیست چون آدماپیچیده ترازاین جرفان که فکرکنم میتونم به وجودشون پی ببرم.
سهشنبه 15 آوریل 2014 در 3:05 ق.ظ
یه “بوس دوری” برای حمید خودم! هورااااا!
وایی که وقتی فکرش رو میکنم که چه حالتی میشدی وقتی ماچت میکردن… نازی چقدر خوردنی بودی وقتی کوچولو بودی!
هر چند برات مهم نیست! ولی من هم تقریبن INFP بودم!
ظاهرن کثرت آدمهایی که یک جور هستیم، دلیل بر اصالتش نیست! شاید بیشتر معلوله ندانمکاریها و اشتباههای تکراری پدر و مادرها و محیطی است که در آن رشد کردهایم، بیشتر… بماند!
سهشنبه 15 آوریل 2014 در 11:41 ق.ظ
پسر این تست معجزهست!!! اگر تو رو INFP زده باشه دیگه بلاشک درست کار میکنه!!! انگار یه نوع غیبگوییه!
سهشنبه 15 آوریل 2014 در 1:07 ب.ظ
سلام.تست بسیار جالبیه.من که شخصیتم INTJ هست.که واقعا درباره ی من درست هست.
ممنون.