از همان اوائل که وارد این مباحث شدم (یعنی ۱۲ سالگی به بعد) هر بار به یک سخنران گیر دادهام و یک مجموعه کامل از سخنرانیهایش را گوش کردهام. مثلاً اولین سخنرانی که به لطف بابا (که میگفت در جوانیام با موتور گازی تا قم میرفتم که به سخنرانیهایش برسم) و یکی ازهمسایهها (که همسن بابای من بود و بچهدار نمیشد و هنوز هم که هنوز است خودش و خانمش علاقهای شبیه به فرزند به من دارند) در آن سنین با او آشنا شدم، «مرحوم کافی» بود. کرایهام را این همسایه عزیز میداد، سی چهل نوار خالی هم میداد، میرفتم قم، صبح میرفتم پاساژ قدس، نوارخانه نشاط (! یادش بخیر!) این نوارها را میدادم که سخنرانی مرحوم کافی ضبط کنند و تا میرفتم زیارت و برمیگشتم پر شده بود… میآوردم ساوه و با همسایهمان شروع میکردیم، روزی یک سخنرانی را گوش میکردیم و بعد نوارها را با هم عوض میکردیم… نوارها که تمام میشد دوباره سفر به قم و …
اگر بگویم صدها سخنرانی از ایشان گوش کردیم گزاف نگفتهام. بعد از یک مدت، دیگر دیدیم حرفهای ایشان همهاش برایمان قابل حدس و تکراری است!! بعد، حاج آقا هاشمینژاد آن زمان روی بورس آمد. رفتیم سراغ ایشان. دوباره نوارهای قدیمی را میبردیم قم و پر میکردیم و شاید صدها روز هم نوارهای ایشان را شنیدیم. بعد از یک مدت دیدیدم عجب! دیگر ایشان «ف» که میگوید ما تا فرحزاد میرویم! حتی همین دوره اخیر که آمده بودند ساوه دیگر تصمیم گرفتم نروم چون ممکن است نگاهم به ایشان تغییر کند. اولین دوره بود که من نیمی از جلسات را نرفتم! بعد از ایشان، استاد فاطمینیا آمد روی بورس. مدتها هم سخنرانیهای ایشان را با همین همسایهمان به همین صورت از قم میآوردیم و روزانه میشنیدیم و شبها با هم میتینگ داشتیم و در مورد اینکه ایشان صد شاخه باز میکند اما یادش نمیرود که شاخهها را تمام کند و امثالهم بحث میکردیم.
بعد هم که استاد پناهیان مد شد! بعید بود یک سخنرانی پخش شود و به خاطر علاقه وافرم که سر به رسوایی زده بود، فامیلها به من زنگ نزنند که بزن کانال فلان عشقت(!) دارد سخنرانی میکند…
این وسطها سخنرانیهای مرحوم فلسفی و تهرانی و دانشمند و عابدی و عالی و غیره را هم دوره کردهام…
حالا چند روز است که در ماشین به طرز عجیبی دیگر سخنرانیهای استاد پناهیان هم برایم تکراری شده است! من که قطع کردن سخنرانی سخنران را برای خودم جایز نمیدانم (و به قول استاد عابدی که در دوره «لعن چیست و ملعون کیست» میگفتند، اگر یک کانال دارد یک روحانی صحبت میکند و تو بزنی کانال دیگر که مثلاً فیلم سینمایی نگاه کنی، این یکی از مصادیق ملعون بودن است) اما چند روز است که چند دقیقه از سخنرانی ایشان را میشنوم، میبینم نه، میشود حدس زد که چه میخواهند بگویند و میزنم تِرَک بعد!! (از من بعید بود سخن ایشان را اینطور قطع کنم!)
احساس میکنم این دلزدگیها طبیعی است. به همین دلیل هم هست که هر وقت اینطور میشود، سریعاً سخنرانم را یا حتی موضوع سخنرانی را (مثلاً از مذهبی به روانشناسی یا تغذیه و امثالهم) عوض میکنم و یک مدت اصلاً به سخنرانیهای او گوش نمیدهم تا دلم تنگ شود. مثل مرحوم کافی که دلم برای آن تیکههایش یک ذره شده: (خطاب به پسر بچههایی که در سخنرانیاش ورجه وورجه میکردند میگفت:) بشین پسر جان! بشین! بابات که هیچی نشد، تو بشین گوش کن بلکه تو یه چیزی بشی!!!! (جملهای که من به شوخی به دانشجویی که درس را گوش نمیکند میگویم!!)
غرض، اینکه «اناری» عزیز نوشتهاند که: چند وقتیست پستهات دیگه اون جوششهای قشنگ قبلیت رو نداره!
ما هر چه داشتیم در این شش سالی که از راه اندازی این وبلاگ و ده سالی که از راهاندازی آفتابگردان میگذرد، از خودمان در وَکَردیم!!!
هر وقت از این دلزدگیها به شما هم دست داد، یک تنوع ایجاد کنید! چه میدانم مثلاً یک مدت مطالب را نخوانید، شاید مشکل حل شد 🙂
پنجشنبه 25 سپتامبر 2014 در 3:24 ق.ظ
آره خوبه خیلی وقتا جواب میده،مراقب باشیم فقط ،تــِرَکِ بعدی مجاز باشه ها! 🙂
جمعه 26 سپتامبر 2014 در 7:19 ق.ظ
مشکل منم همینه که خیلى زود از یه چیز زده میشم، میدونم تقصیر خودمه، وقتى از یه چیز خوشم بیاد دست بردار نیستم اینقدر بهش پیله مى کنم تا از چشمم بیفته!!!! آخه خیلى شهامت میخواد موکول کردن ادامه چیزى که دوستش دارى به بعد که من ندارم!جدى میگم، احساس دلزدگى خیلیییى بده…اما من از خیلى وقت پیش این راه حلو پیدا کرده بودم؛ میذارمش کنار، بعد یه مدت همچین هوس میکنم که بیا و ببین
شنبه 27 سپتامبر 2014 در 1:42 ب.ظ
بزن کانال “طاهرزاده”!
فوق العادهاس فوق العاده… اصلن یک لول دیگری است… لایههای بسیار ظریف، عمیق، دقیق… از حقیقت رو به صورت روشمند، علمی… و با بیانی فوق العاده ناز و نازنین…
با توجه به اینکه سالها در متن امور جاری فرهنگی – دینی کشور حضور داشتن…
متدشون هم بیشتر فلسفیه… فک میکنم خیلی ارتباط برقرار کنی
http://almizan.lobolmizan.ir/
جالبه از همان اول همه کتابهاشون، فایل PDF و وردش رو روی سایت میگذاشتن…
کتبشون (که در واقع پیادهسازی شده جلساتشونه) سطوح مختلفی داره از ساده تا خیلی سنگین…
http://almizan.lobolmizan.ir/index.php/1389-07-28-17-06-19
فایلهای صوتی بسیار زیادی هم توی سایتشون گذاشتن… (ظاهرن همهاش نیست… شاید به خاطر ترافیک و پهنای باند و اینا… کلن یه مقدار سایتشون مشکل داره متاسفانه!)
http://almizan.lobolmizan.ir/index.php/1389-06-08-14-30-18
از زندگی شخصیشون خبر دارم… فوق العاده مهذب، سادهزیست، بی آلایش…
شنبه 27 سپتامبر 2014 در 2:28 ب.ظ
استاد ع.ص ( علی صفایی حائری) هم هستن که دیگه ایشون هم دیگه…
صاحب نفس + بسیار قوی +… موثق حالات شخصیشون رو تا اندازهای اطلاع دارم… + بسیار فاضل + با جولان فکری فوق العاده… + صاحب اندیشه + بسیار متخلق… + با یکی از اقوامشون صحبت میکردم… میگفت وقتی فوت کرد نانوای محل هم براش زار میزد…
متاسفانه بخاطر اینکه جلوتر از خودشون بودن کمتر درکشون کردن… تا حدی که در زمان حیاتشون هم مورد بیمهریهایی…
قلمشون هم که دیگه دیوانهکنندهاس… (جوانیهاشون رمانخوان قهاری بودن!)
متاسفانه سایتشون جالب نیست… نشر معارف کمتر درش اتفاق میافته!
و نکته مهم دیگر اینکه + سطح بیشتر آثارشون کمی تا قسمتی سنگینه واقعن… – – – یعنی پیشنیازهایی لازم داره و دقت و تفکر میخواد…
اصلن وقتی به ایشون آدم میرسه میفهمه چقدر پرت پرته… !!
سایتشون که بیشتر در حد معرفی و اشارهاس
http://www.alisafaee.ir/
از اینجا صحبتهاشون رو دانلود کنین
http://rasekhoon.net/media/3107/
یکشنبه 28 سپتامبر 2014 در 1:16 ب.ظ
سلام و ممنون.
میرم سراغ دانلود… (بماند که این ترم با کلاسهای صبح تا شبی حتی روز جمعه(!) گندی زدم به زندگیم که تا سه چهار ماه آینده فکر نمیکنم فرصت نیم ساعت کار خارج از برنامه داشته باشم 🙁 کارهای سایت و نمرا و تستا و فروشگاه و آکادمی و… رو هم اضافه کن و توی این واویلا، دانشجوی زبان هم که شدم و ۱۸ واحد درس تخصصی رو باید این ترم پاس کنم!!! کم نیارم خیلی شانس آوردم)
به هر حال، ممنون.