حقیقتش را بخواهی، بیش از تدریس کامپیوتر، احساس میکنم دانشجوها به تدریس هنر زندگی نیاز دارند. اگر کسی هنر زندگی کردن را بلد باشد، خود به خود در درس و هر زمینه دیگری موفق خواهد بود. بنابراین، تعجبی ندارد که خمس کلاس را به تدریس هنر زندگی اختصاص بدهم. لابهلای درس و جاهایی که ببینم دانشجو دارد میرود روی مود Standby، برای اینکه خواب از سرش بپرد، بحث را یواشکی و طوری که احساس کند این هم جزئی از درس است، میچرخانم روی کانال دیگری… (مثلاً در طراحی وب بحث میرسد به گالری عکس، حتماً چند دقیقه در مورد این صحبت میکنم که: معمولاً دخترها بیشتر از پسرها اینترنت را به فساد میکشند. البته ناخواسته! او یک عکس را روی وبلاگ یا آواتارش میگذارد فقط به این دلیل که «قشنگ است»… همهتان تنظیم خانواده پاس کردهاید. میدانید که یک مرد، چهار برابر زودتر از یک زن تحریک میشود. اگر یک عکس یا یک آرایش برای توی دختر فقط «قشنگ» است و دوست داری «قشنگی» را در دنیا پخش کنی، باید بدانی که این عکس برای یک مرد «قشنگتر-تر-تر-تر» است! … اگر مراعات نکردی و هر عکسی و هر آرایشی که خواستی منتشر کردی، فردا منتظر باش همسری گیرت بیاید که دائم گلایهات این است: نمیدانم چطور چشمانش را از روی نگاه به زن مردم به سمت خودم برگردانم!! یا اگر هم از همسر شانس آوردی، پسری خواهی داشت که دخترهای مثل خودت به سمت گناه و خلاف هدایتش میکنند… من باید اینها را به تو بگویم. چون فردا به من گیر میدهند که این آقا به اینها یاد داد که چطور عکس روی اینترنت بگذارند اما یاد نداد که چه عکسی روی اینترنت بگذارند… و امثال این حاشیهها که البته آخرش هم میگویم: گول خوردید! این یه آنتراک بود! و تقریباً از وقت آنتراکشان برای این کارها میگیرم نه از وقت درسشان. در وقت درس به اندازه کافی باید درس داد و کم نگذاشت…)
ظاهراً راضی هستند و روش بدی نیست:
ایمیل شاگرد اول کلاس (که البته از من بزرگتر است و بچهاش پنج شش ساله است):
پنجشنبه 10 مارس 2016 در 6:49 ق.ظ
من همیشه یه ترفندی برای خودم دارم که هروقت یکی از من تعریف کنه یا از طریق کس دیگه ای بشنوم که ازمن تعریف شده، علاوه بر احساس خجالت( بهترین انسان کسی ست که وقتی از خوبیهاش بگن احساس خجالت کنه و وقتی از بدی هاش میگن سکوت کنه) و نگرانی فراوان ( چون واقعا خطرناکه تنها جایی که بزرگان همچون آیت الله بهجت ( ره) به شدت عصبانی میشدن و می فرمودند من هیچی نیستم من فقط یه طلبه ام همین)، امیر مؤمنان علی علیه السلام یه جمله ی زیبایی (مثل همه جمله های زیباشون) در نهج البلاغه دارند که من خیلی دوست دارم:
وَ قَالَ ( علیه السلام ) مَنْ ظَنَّ بِکَ خَیْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ[و فرمود:] آن که به تو گمان نیک برد- با نیکویی در کار- گمان وی را راست دار
حکمت ۲۴۸
با خودم میگم خب حالا که فلانی پیش خودش فکر کرده مثلا من فلان ویژگی رو دارم باید تمام تلاشمو کنم که گمانشو به یقین تبدیل کنم
پنجشنبه 17 مارس 2016 در 6:18 ق.ظ
(در شگفتم از موفقیت روز افزون دختران چادری و در-جا-زدنهای دختران غیرچادری!! چه میکند این چادر؟)
آخ!
میدونم منظورتون چادر واقعیه و دختر واقعی،ولی دلیل موفقیت بعضیاشونم فقط همین چادره ها!همیشه بهم میگن به دلیل اهمیتی که برای درستی آدما وشخصیتشون قائلم یه روزی از اونور بوم میوفتم،مراقب اونور بوم باشید.
جمعه 18 مارس 2016 در 11:25 ق.ظ
(به زیبایی قسم از هر چه غیر از نام تو سیرم … خدایا روح ایمان را مگیر از من که میمیرم )
چقدر توئیت هاتون قشنگتر از پست هاتونه 😉 جداازشوخی آقا خیلی دلمون گرفت بااین شعر خیلیییییییییییییییی!الان حالمونو عوض کرد همین یه بیت
سهشنبه 29 مارس 2016 در 12:00 ب.ظ
تشکر بابت مطالبی که واقعا بهمون هنر زندگی کردن یاد میده