خیلی وقت بود که این عالم ذرّ ذهنم را مشغول کرده بود.
چند وقت پیش از جمکران کتابی به نام عالم ذر از محمدرضا اکبری خریدم و چند روزی میشود که دست گرفتهام…
در مورد این عالم داریم:
«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّهً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؛ (سوره اعراف، آیه ۱۷۲- ۱۷۳٫)
و یادآور زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنها را بیرون کشید و آنان را بر خودشان گواه گرفت، آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری. شهادت میدهیم تا اینکه روز قیامت نگویید ما از این غافل بودیم یا بگویید همانا پدران ما پیش از ما مشرک شدند و ما فرزندان بعد از آنها هستیم. آیا ما را به جهت آنچه باطلگرایان انجام دادهاند، هلاک میکنی؟»
امام باقر(ع) درباره عالم ذرّ میفرمایند:
«خدای تعالی ذریّه حضرت آدم(ع) را تا روز قیامت، از پشت آن حضرت خارج کرد. آنها همچون ذرّههایی خارج شدند. خداوند خودش را به آنها نمایاند و شناساند و اگر این معرفتبخشی نبود، احدی پروردگارش را نمیشناخت.»
جالب است که بعد از خواندن این بخشها به این فکر میکردم (و هر کسی به این فکر میکند) که از نظر ظاهری و علمی مگر میشود در پشت حضرت آدم همه ذریهاش جا شوند؟ (یکی از اشکالات پاسخدادهشده در این کتاب هم همین است)
تا اینکه دیروز یکی از دوستان همکلاسی این مطلب را در گروه ارسال کرد:
خیلی برایم جالب بود.
بعد، در حین خواندن کتاب به این فکر میکردم که آیا واقعاً یک توجیه و اثبات علمی برای عالم ذر وجود دارد؟
حالا امروز در ادامه دیدن ویدئوهای دوره «علوم اعصاب شناختی» رسیدم به ویدئوی ۱۳۷ (جلسه دهم: تفکر / مبحث سیستم نماد ادراکی)
دقیقه ۳ به بعد این ویدئو را ببین:
http://maktabkhooneh.org/video/ekhtiari419-137
جملات ایشان: واقعاً الان در فضای علوم اعصاب کنونی یه کم شواهدی وجود داره که میشه توجیهات نوروساینتیفیک برای این باورها آورد. به نظر میرسد که ما یه سری از این سیمبولها (مثلاً درک از خوبی، بدی، یا درک از صندلی و…) را با خودمون به این دنیا میاریم…
گذشته از جالبی بحث عالم ذر، به این فکر میکنم که ظاهراً حقیقت دارد که وقتی انسان روی یک چیزی متمرکز شود، همه عالم نیز به سمت آن موضوع گرایش پیدا میکنند.
به همین دلیل است که پاسخ هر چیز را که بخواهم فقط به آن فکر میکنم و منتظر میمانم که از اطراف پاسخش برسد…
و اینکه گاهی شما یک فکری میکنید و میبینید مثلاً کل عالم به هم ریخت تا با افکار شما هماهنگ شود.
اینها همه با آن توجیه که عالم همه در خدمت شما یک نفر است و شما تنها هستید جور در میآید.
دیدگاههای تازه