این جریان را اینجا مینویسم تا بعداً فکر کنم که رمزگشاییاش چه میشود!؟ هر چه فکر کردم به نتیجه نرسیدم!
امشب در مسجد، نماز عشا یکی دو دقیقه بود شروع شده بود اما همچنان صدای همهمه زنها به گوش میرسید (البته نه آنقدر که حواس من پرت شود) بعد، یک دفعه یک خانمی از داخل زنانه بلند گفت: خانمها ببندید، نماز شروع شده ها!
این را که شنیدم، حواسم پرت شد به این همهمه و بعد یاد همهمههای چند روز پیش یک سری دختر، بیرون از کلاس افتادم که به یکی از دانشجوهای کلاس گفتم برو بیرون به اینها بگو: صابون گم شده؟!!!! یکی از دانشجوها با یک قیافه عاقل اندر سفیه گفت: استاد! صابون یا سنگپا!؟ خودم خندهام گرفت که چه سوتیای دادهام!! خلاصه، از این ضربالمثل و جریان گم شدن سنگپا در حمام زنانه، ذهنم رفت سمت جریان نصوح و توبه نصوح… (که این جریان را بابای ما خیلی برایمان تکرار میکرد که نصوح مردی بود که خودش را جای زن جا زده و سالها در حمام زنانه کار میکرد… بعد پشیمان شد و توبه کرد… توبهای که این آیه ظاهراً به آن اشاره دارد…) بعد، تازه یادم افتاد که وسط مسجد و در حال نماز هستم!!! در دلم گفتم: خدایا! ببین، وسط مسجد و نماز به چه چیزهایی ما را هدایت میکنی!!؟ بعد حواسم را جمعِ نماز کردم و … نماز تمام شد…
قرآنها را پخش کردند و طبیعتاً من برنداشتم چون خودم روی گوشی روال خودم را طی میکنم و چون به مساجد مختلف میروم، روی گوشی، خودم بدون توجه به ترتیبِ آن مسجد، یک صفحه یک صفحه پیش میروم تا قرآن تمام شود… آیاتی که امروز باید تلاوت میکردم، آیه ۷ به بعد سوره زیبای تحریم بود (که من حتماً بعد از سورههای فعلی میروم سراغ حفظ این سوره که بسیار بسیار زیباست)… آیه ۷ را خواندم، رسیدم به آیه ۸:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۸﴾
یعنی داشتم از تعجب غش میکردم!!
یعنی چه!؟
هر چقدر فکر کردم، فعلاً نتوانستم بفهمم جریان چه بود!؟
اما إن شاء الله یک روز خواهم فهمید…
دیدگاههای تازه