امروز در نماز جماعت ظهر، یکی از نمازگزاران که فرد بسیار باشخصیتی است و گاهی حتی به عنوان پیش نماز جلو میایستد، دیر به نماز رسید و کنار من شروع به نماز خواندن کرد، من خیلی ناخواسته حواسم به تعداد رکعات او بود در رکعت سوم دیدم نشست و حمد خواند و معلوم بود که شک کرده… ظاهراً فکر کرده بود رکعت دوم است؛ بلند شد و تسبیحات اربعه را شروع کرد… وقتی نشست من به او آهسته گفتم رکعت چهارم شماست سلام بدهید و سجده سهو به جا بیاورید… بنده خدا این کار را کرد و تشکر هم کرد و گفت شک کرده بودم…
نماز عصر که بلافاصله شروع شد دائم به این فکر میکردم که کار خوبی کردم گفتم یا خیر… آنقدر در این افکار بودم که در رکعت دوم همه برای قنوت اقدام کردند و من تا نیمه خم شدم که به رکوع بروم!!! (چیزی که حتی یک بار هم یادم نمیآید در عمرم اتفاق افتاده باشد!!) گفتم من بنده خدا الان با خودش میگوید این خودش حواسش به نماز خودش نیست حالا چطور ما را ضایع کرد!!!
و این به نظرم درسی دیگر (از طرف طبیعت یا خدا؟) بود که: فضولی موقوف! لازم نبود به رویش بیاوری که او احساس خجالت کند…
(حالا از این هم بگذریم که او یا در رکعت ۲ و ۳ شک کرده بود که نماز باطل است و یا ۲ و ۳ و ۴، که باید فرض را بر ۴ میگذاشت و به هر حال کاری که انجام داد باعث بطلان نمازش شده بود و من خجالت کشیدم بگویم نمازتان باطل است😐)
دیدگاههای تازه