مصیبتی به نام «وسواس»!
احتمالاً با افرادی با نوعی از وسواس، آشنا هستید.
مثلاً ما همسایهای داریم که خدا نکند یکی از نوههایش دستش را به دیوار کوچه بزند و بعد بیاید داخل خانه و مثلاً دستش را بزند به مبلها! تا این مبلها را کلاً و کاملاً نشوید، خیالش راحت نمیشود! یا خدا نکند یک قطره خون از دماغ کسی بریزد روی فرش و …
خلاصه، این نوع وسواس یکی از عمومیترین وسواسهاست. که در اصطلاح به آن «وسواس عملی» میگویند.
اما وسواسی که موضوع بحث من است، نوعی از وسواسی عملی است که بین افرادی شایع میشود که به تازگی حزب اللهی شدهاند! (من این نوع افراد را «جوجه حزب اللهی» مینامم، البته ممکن است سن بالایی داشته باشند، اما چون تازه حزب اللهی شدهاند، میشوند جوجه. البته چون خودم هم زمانی این دوران را گذراندهام، از گفتن آن ابایی ندارم و مطمئنم به کسی بر نمیخورد! 😉 )
یکی از این نوع افراد امروز، داخل مسجد، نماز ظهر ایستاده بود کنار بنده! باور کنید نفهمیدم نماز چه خواندم!
چندین بار تکبیر اول نماز را با “ر”ها و “ه”های مختلف امتحان کرد تا یکی به دلش بنشیند. بالاخره بعد از سه چهار بار “الله اکبر” گفتن، وارد نماز شد.
خدا را شکر، حمد و سوره را قرار نبود بخواند.
به ذکر رکوع رسیدیم، روی «سبحان الله» آنقدر ماند و “ح” را با انواع و اقسامش گفت تا ما از سجده اول بلند شدیم و تازه آقا میرفت که برود سجده!!
به خصوص، روی تشهد رکعت دوم، آنقدر با «الحمد لله» و «اشهد» مشکل داشت که ما رکعت سوم را داشتیم تمام میکردیم و آقا تازه بلند میشد که شروع کند! متوجه شدم که به خاطر اینکه عقب نماند، یک بار بیشتر تسبیحات اربعه را نگفت… (که البته مشکلی ندارد، اما نه با این شرایط!)
خلاصه، روی حروفی مثل “ه” و “ح” و “ز”های مختلف آنقدر میماند تا از موضوع واجب نماز جماعت (یعنی هماهنگ بودن با امام و جماعت) عقب بماند!
طی این سالها که خداوند خواسته است و نماز جماعت رفتهام، با این نوع افراد، بسیار بسیار برخورد داشتهام!
بررسیهایم نشان میدهد که فقط یک موضوع باعث این وسواس میشود و آن «ندانستن» است.
اکثر افرادی را که به قول خودم، گمراه کردهام و به مسجد و نماز جماعت کشاندهام، اوائل کار، این مشکلات را در آنها دیدهام!
اکثر این افراد در موضوع وسواس تلفظ حروف عربی، با حروفی مشکل دارند که روایتهای مختلفی از نحوهی تلفظ و مخرَج آن شنیدهاند!
در یک مجلس از یک روحانی متعصب شنیده است که اگر مخرج حروف رعایت نشود، نماز باطل است! بعد، در یک مجلس احتمالاً شنیده است که “ح” را باید از داخل حلق اما “هـ” را مثلاً باید عادی(!) گفت. در یک مجلس دیگر شنیده است که حروف “ء ه ح ع غ خ” حروف حلقی هستند، بعد گفته است نکند “ه” را هم باید مثل “ح” گفت، چون حلقی است و به نماز که میرسد، برای اینکه کار از محکمکاری عیب نمیکند، “هـ” را یک بار شبیه “ح” میگوید و یک بار هم محض احتیاط، مثل “ح” نمیگوید! حالا به «الحمد لله» که میرسد، چون دو تا “ه” و “ح” دارد، چهار بار باید این کلمه را تلفظ کند که خیالش راحت شود! (دو دو تا، چهار تا)
اینها همه از آشفتگی ذهن نشأت میگیرد و این آشفتگی و سردرگمی دقیقاً به خاطر ندانستن است!
اگر چنین افرادی، در جلساتی با اساتیدی که به آنها اعتماد دارند (این اعتماد خیلی مهم است، وگرنه درست بشو نیست!) شرکت کنند و تجوید قرآن به آنها تدریس شود و کاملاً روشن شوند که مخرج حروف کجاست و باید چطور ادا شوند، مطمئناً از وسواس آنها کاسته خواهد شد.
همسایهی ما هم همین وضعیت را دارد. به نظر میرسد اگر یک آموزش کاملاً روانشناسی شده به این نوع افراد داده شود و به آنها ثابت شود که با یک بار شستن لباس، مثلاً هیچ میکروبی در آن نخواهد ماند، مطمئناً وسواسی رو به کاهش خواهیم داشت. شاید در این حین مجبور شویم حتی کار با میکروسکوپ را به آنها بیاموزیم و یک لباس را مثلاً زیر میکروسکوپ قرار دهیم تا اعتماد او جلب شود!
موضوع دیگر که موجب وسواس در افراد میشود، که البته باز هم از نفهمیدن و ندانستن نشأت میگیرد، این است که این افراد، از طریق کسانی وسواس میشوند که ناآگاهند و متأسفانه به آنها اعتماد دارند!
مثلاً افراد روحانی مورد اطمینان مردم هستند، حالا فرض کنید یک روحانی که یک جلسه هم کلاس تجوید نرفته، بخواهد به مردم بگوید چطور «ص» را تلفظ کنید! (که مطمئناً این افراد در معرض این نوع سؤالات واقع میشوند)
باور نمیکنید اگر بگویم من از قرائت امام جمعه شهرمان میتوانم چندین غلط بگیرم!
یا امام جماعت محلهی خودمان، با اینکه قبولش دارم، اما قرائتش چندان مورد تأیید نیست!
مثلاً اگر به مادر من بگویید که: خانم! «ص» را چطور تلفظ میکنند؟
خواهد گفت: باید موقع تلفظ، صدای سوت از دهانت خارج شود!!!!!!!!!
این جمله را ملاهای قدیمی مکتبها (که خدا رحمتشان کند) طبق چیزی که از هم شنیده بودند، به مردم میگفتند.
در حالی که مخرج حرف «ص» به گونهای است که اگر یک پیرمرد بخواهد تلفظ کند، شاید به خاطر نداشتن دندان، صدای سوت شنیده شود. این ملا مثلاً در یک نماز جماعت روحانیون پیر قم شرکت میکرد و یک صدای سوت میشنید، میآمد به مردم میگفت: موقع تلفظ «ص» باید سوت بزنید!
جالب است که اگر من جوان، به مادرم بگویم که مادرم! من که پیش بهترین اساتید و قاریان، کلاس تجوید و صوت و لحن رفتهام، به تو میگویم که مخرج «ص» و … این طور است، باور نمیکند! چرا؟ چون آن اعتماد که از آن صحبت کردم، به روحانی و ملا بیشتر است تا به من.
این اعتماد، آنقدر برای من مهم است که وقتی سر کلاس زبان مثلاً تلفظ یک کلمه را از من میخواهند، ابتدا خودم تلفظ میکنم و مطمئنم که درست است، اما میدانم که زبانآموزان، به خاطر وجود تلفظهای مختلف بین اساتید، کمی شک در ذهنشان هست و این شک یعنی مانعی برای یادگیری! به همین دلیل، بعد از تلفظ خودم، کلمه را در دیکشنری آکسفورد میآورم و روی دکمه ادای تلفظ آن کلیک میکنم که تلفظ آن را از زبان یک آمریکایی هم بشنوند. کمکم بعد از چند جلسه، متوجه میشوم که اعتماد زبانآموز به من جلب شده است و دیگر لازم نمیبینم که در دیکشنری هم چک کنم.
به هر حال، اگر کسانی که آموزش میدهند، در مورد چیزی که نمیدانند و حتی شک دارند (تا وقتی که مطمئن نشدهاند) اظهار نظر نکنند و این، یک فرهنگ شود که کسانی که آموزش میبینند، کمی تحقیق و بررسی کنند و حتی از آموزش دهنده، منبع گفتههایش را بخواهند و به یکباره به او اعتماد نکنند، به نظر میرسد وسواس در قرائت قرآن و نماز نخواهیم داشت.
نکته پایانی: هر چند خودم عاشق روحانیت هستم و اتفاقا همین صبح با یکی از بهترین دوستان که نزدیک به ده سال پیش در یک مسجد با هم نماز میخواندیم و او راهی خوانسار شد که طلبه شود و من راهی درس و دانشگاه شدم، و حالا برای تبلیغ در ایام محرم در لرستان به سر میبرده و امروز که برگشته، مثل هر هفته، دلش برایم تنگ شده بود و زنگ زده بود که تلفنی صحبت کنیم، اما در این متن، چند جا به روحانیت گیر دادم که امیدوارم یک وقت «جوجه مذهبی بازی» در نیاورید و فکر کنید منظور بدی دارم! انتقاد است و همه باید از انتقاد سازنده لذت ببرند نه اینکه جبهه بگیرند 😉
مشتاق شدم دربارهی وسواس، بیشتر تحقیق کنم و شاید اینجا مطالب بیشتری در موردش نوشتم.
اولین و بهترین چیزی که فعلاً گیرم آمد، مطلبی است در مورد نوع دیگری از وسواس، یعنی وسواس فکری که در آخر دعوت میکنم بخوانیدش:
جالب است که یکی از راه حلهای این مطلب، دقیقاً همانی است که من گفتم، شفاف کردن روش و خروج از سردرگمی.
دیدگاههای تازه