جالب است بدانید که بهترین دوست من، نزدیک به شصت و اندی سال، سن دارد! عباس آقا، جوانتر از هر جوانی است که فکرش را کنید. مدتهاست که با وی دوستیای باورنکردنی دارم. شاید از سن ۱۳ سالگی تا الان (نزدیک به نه سال).
عباس آقا باز نشسته شرکت ذوبآهن اصفهان است و بعد از بازنشستگی، که دوباره به ساوه برگشته (ساوجی اصیل است)، حسابدار و انباردار و مسؤول صندوق قرضالحسنه شرکت رنگآور است. (از سمتهایی که دارد، متوجه شوید که چقدر جوان است!)
از عباس آقا بیشتر از حتی همهی اساتید دانشگاهمان نکته برای زندگی آموختهام.
در وصف دانایی ایشان همینقدر بس که کتابخانه ایشان بیشتر از کتابخانههای عمومی شهر، کتاب دارد!
این توضیحات برای این بود که بعداً اگر گفتم «عباس آقا» نگویید این عباس آقا دیگر کیست
یکی از عاداتی که از این بهترین دوست به من منتقل شده، همان عادتی است که در عنوان مطلب گفتم، یعنی استفاده از کلمه «فامیل» به جای کلمه نامأنوس دوست!!!
طبق قوانین ما، هر کس که با شما رفت و آمد دارد، «فامیل» شما حساب میشود. مثلاً فرض کنید من، یک روز شما و دوستتان را میبینم، اگر فردا شما را بدون آن دوستتان ببینم، خواهم پرسید: فامیلتون کجاست؟ حالش خوبه؟
این کار چند خاصیت دارد:
اول اینکه باعث نزدیک شدن روابط دوستانه میشود!
دوم اینکه ذهن طرف مقابل کمی فعال میشود تا بفهمد منظور من از «فامیلتون» کدام دوستش است!
سوم اینکه یک شوخی به حساب میآید و معمولاً خندهی طرف مقابل را به همراه دارد!
چهارم اینکه دوستانی که میخواهند سر به تن دوستشان نباشد، کشف میشوند! چون این نوع افراد، اگر برای اولین بار این سؤال را بشنوند و بعد بفهمند که مثلاً منظور من فلان دوستشان بوده، سریعاً خواهند گفت: «اون که فامیل ما نیست»!!!
باور کنید موضوع سختی که نیست، هیچ، خیلی خیلی هم جالب است! و به مرور، به یک چیز معمول تبدیل میشود و به محض اینکه من بگویم مثلاً «فامیلتون کجاست؟» شخص مقابل با توجه به شرایط، سریعاً متوجه میشود منظور من کیست!
دیروز به محمد رضا (یکی دیگر از بهترین دوستان) میگفتم: فامیل ما رو ندیدی؟
سریعاً گفت: نه، چی کارش داری؟
گفتم: میخوام باهاش برم از فامیلشون لپتاپش رو واسه فردا قرض بگیرم.
گفت: مگه فامیل خودتون لپتاپ نداره؟ چرا از اون نمیگیری؟
گفتم: لپتاپ فامیلمون بلوتوث نداره، من میخوام بلوتوث داشته باشه.
هر کدام از فامیلهای بالا، اشاره به یک دوست یا یک فرد خانواده دارد، جالب است که اگر تا صبح هم با هم صحبت میکردیم و فامیل-فامیل میکردیم، هم من متوجه میشدم منظور محمد رضا چیست و هم او!
خوب، فامیل! تو چطوری؟
سهشنبه 23 دسامبر 2008 در 4:58 ق.ظ
ایول
جدا نمی دونی چقد خوشحال شدم دیدم تو هم داری می بلاگی !
تبریک می گم
روی من به عنوان یه فامیل و پایه ثابت وبلاگت حساب کن داداش !